آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
50.75K
توضیحات از کانال
از کتابهای روانشناسی میخوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2023-12-20 12:30:06
خودخواه بودن به این معنی نیست که آدم آنطور که دلش میخواهد زندگی کند، بلکه به این معنی است که آدم از دیگران بخواهد مطابق میل او زندگی کنند. خودخواه نبودن یعنی رها کردن زندگی دیگران به حال خودشان، دخالت نکردن در اموراتشان، هدف خودخواهی شکل دادن به یکشکلیِ مطلقِ انواع به گرد خود است. برای کسی که خودخواه نیست، تنوعِ بینهایتِ انواع دلپذیر است... از آن لذت میبرد. اینکه آدمی به خودش فکر کند خودخواهانه نیست. کسی که به خودش فکر نمیکند اساسا فکر نمیکند.
آدام فیلیپس
از کتاب لذتهای ناممنوع
ترجمه نصراله مرادیانی
12.7K views09:30
2023-12-18 19:30:12
فروید در مقالهاش از زنی میگوید که به دلیل اضطرابهای بعد از طلاق به پزشک جوانی مراجعه کرده بود. تشخیص پزشک این بود که مشکلات زن ناشی از نبود رضایت جنسی است و بهعنوان مداوا فعالیتهای گوناگون جنسی را پیشنهاد کرده بود. فروید پزشک را به خاطر فرض اینکه مشکل اصلی زن نداشتن اطلاعات است و این فرض که پیشنهاد او منجر به درمان خواهد شد، سرزنش میکرد.
او مشکل را با این نگرش و استفاده از استعارههایی جذاب توضیح داد: اگر دانش درباره ناخودآگاه آنطور که افراد ناآشنا با روانکاوی میاندیشند برای بیمار اینهمه مهم باشد باید تصور کنیم که گوش کردن به یک سخنرانی و یا خواندن چند کتاب برای درمان کافی است. این اقدامات همانقدر بر روی نشانههای بیماری روانی تاثیر دارد که پخش فهرست (منوی) غذا در هنگام قحطی بر روی گرسنگی…
به هر حال با توجه به اینکه روانکاوی قرار نیست این اطلاعات را در دسترس بیمار بگذارد باید اعلام کند که این کار نباید انجام شود مگر در صورتی که دو شرط مهیا شده باشد. نخست، بیمار باید از طریق آمادهسازی، خود به همسایگی آنچه سرکوب شده است رسیده باشد و دوم اینکه بیمار باید وابستگی کافی (انتقال) در رابطه عاطفیاش با پزشک داشته باشد تا فرار جدید را برایش غیرممکن کند.
فرد بوش
از کتاب خلق یک ذهن روانکاوانه
ترجمه توفان گرکانی و سحر شهنازی
12.7K views16:30
2023-12-15 22:30:10
انسانها وقتی برای ما واقعی میشوند که ما را سرخورده میکنند؛ اگر سرخوردهمان نکنند، تنها شخصیتهایی خیالی هستند. جریان از این قرار است: اگر دیگران به میزان کافی سرخوردهمان کنند، برایمان واقعی میشوند؛ یعنی تبدیل میشوند به افرادی که میتوانیم با آنها تعامل داشته باشیم.
اگر ما را بیش از حد سرخورده کنند، بیش از حد واقعی میشوند؛ بهعبارتی، افرادی که به ستوهمان میآورند و ناگزیریم به ایشان آسیب برسانیم. اگر خیلی کم سرخوردهمان کنند ایدئالیزه میشوند، میشوند شخصیتهای تخیلی و شخصیتهای آرزوهایمان؛ اگر بیش از اندازه ما را سرخورده کنند، شیطانی و اهریمنی میشوند، میشوند شخصیتهای کابوسهایمان.
میتوانیم بگوییم دو راه برای به آتش کشیدن جهان وجود دارد: ضعیف ساختن یا غیرواقعی ساختن آن. اگر این جهان قابل اندازهگیری بود، میتوانستیم بگوییم که از منظر روانکاوی، زندگی خوب زندگیای است که در آن به میزان کافی سرخوردگی وجود دارد، نه بیشتر و نه کمتر.
آدام فیلیپس
از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته
ترجمه میثم سامانپور
12.6K views19:30
2023-11-28 18:30:05
فروید چه چیزی از عشق به ما یاد داد؟ اینکه عشق از وابستگی شروع میشود، اینکه شروع عشق از مادری است که قدرتمندتر از ما، اما عاشق ماست، کسی که عاشق همه دنیای نوزاد است، و کسی که بهعنوان منبع تغذیه، امنیت و لذت باقی میماند. تمام آسیبشناسیهای عشق از این وضعیت اولیه نابرابرِ وابستگی شرح و بسط مییابند. عشق مادرانه، اگر بناست که در نوع خود خوب باشد، هم باید از سوءاستفاده مادر از قدرت بسیار برترش جلوگیری کند و هم از آن ایثار و ازخودگذشتگی همهجانبهای که نوزاد را به یک فرد مستبد تبدیل میکند.
عشق بین دو نفر، که یکی از دیگری قدرتمندتر است، در نوع خود عشق خوبی است، اگر فرد ضعیفتر را برای رابطه عاشقانه میان دو فرد برابر آماده سازد. اما زمانی که این عشق منجر به تحمل وابستگی نابرابر مداوم و طولانیمدت شود، یا بهجای آمادگی برای وابستگی متقابل و برابر به ترس از هرگونه وابستگی منجر گردد، آنگاه این عشق یک شکست محسوب میشود.
آدام فیلیپس
از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته
ترجمه میثم سامانپور
12.6K views15:30
2023-11-22 21:30:50
پانیاگوا تاکید میکند که در هر لحظه بالینی «سه سطح» در حال عملکرد هستند: نخست بیمار و آنچه فکر میکند دارد دربارهاش صحبت میکند، سپس تحلیلگر و فکرش درباره مطالب بیمار و درنهایت آن سطح قابلکار، آن فضای میان افکار بیمار و تحلیلگر که میتواند منجر به مداخله شود، مداخلهای با معنا و مفهوم از آن نوع که فنیکل (۱۹۴۱) مطرح میکند: «نه خیلی سطحی و نه خیلی عمیق.» بهمعنای دیگر ما تلاش می کنیم که چیزی بگوییم بامعنا و مفهوم که روند تحلیل را جلوتر ببرد بدون آنکه بیمار را بیش از اندازه مشوش کند.
با این نوع کار، ما نوعی اشتراک مساعی میان افکار و حسهای درونیتر بیمار و مداخلههای تحلیلگر ایجاد میکنیم. اینجا بار دیگر بر اهمیت گوش کردن تحلیلگر به تداعیهای پیشآگاه پافشاری میکنیم؛ ما این پیام را منتقل نمیکنیم که «بصیرت و دریافت» متکی بر توانایی جادویی تحلیلگر است در خوشهچینی مفاهیم عمیق؛ پیام ما این است که بصیرت همچون روندی روانی و ناشی از محتوای ذهن بیمار بروز میکند، مسیر سوختوساز را طی میکند و توسط شنوندهای همدل ترجمه و ضبط میشود. تحلیلگری که در خواندن ناخودآگاه درخشان است ممکن است با این روش در وضع نامساعدی قرار بگیرد چرا که ترجمه بصیرتهایش به چیزی که بتواند از طریق پیشآگاه بیمار جذب و درک شود، کار سادهای نیست.
فرد بوش
از کتاب خلق یک ذهن روانکاوانه
ترجمه توفان گرکانی و سحر شهنازی
13.0K views18:30
2023-11-14 18:30:11
رنک در ترمای تولد (۱۹۲۹) مطرح میکند که موقعیت بالینی بیانگر حالت درونرحمی است و پایان آن تولد دوباره است. او میگوید، اضطراب بیمار درباره به پایان رسیدن بیانگر ترومای تولد است. دیگران بر این باورند که واپسرونده موقعیت بالینی مانند خوابیدن است و تداعی چیزی شبیه تولید رویاست که بیمار بالاخره باید از آن بیدار شود و به زندگی واقعی برگردد.
دنیل جیکوبز و همکاران
از کتاب رویارویی در سوپرویژن
ترجمه فاطمه کشوری و فریبا نامنی
12.8K views15:30
2023-11-12 17:30:18
ما در زندگیمان آدمها و روابطی را از دست میدهم که برگشتناپذیرند. اما میتوانیم از سوگشان بهبود بیابیم، نه با پر کردن خلا، بلکه با تغییر شکل دادن خودمان به شکلی که دیگر نیازی نباشد خلا را پر کرد. سوگ مجالی را به ما میدهد، فرصتی برای پیگیری روابطی که برایمان مهماند در پرتوی جدید و دست یافتن به رابطهای پختهتر و شفافتر با خودمان.
مایکل چلبی
از کتاب سوگ
ترجمه نصراله مرادیانی
The Discovered Love Letters (1890), Carl Rudolph Sohn
12.9K views14:30
2023-10-29 16:30:13
در نهایت، نمیتوان رواندرمانی را با خواندن کتاب، کار با رایانه، دیدن فیلم، یا شرکت در دورهای شامل مقررات وقتگیر و خشک اداری آموخت؛ باید آن را با نزدیک شدن به دیگران آموخت...
اسمیت به نقل از کتاب رویارویی در سوپرویژن
12.9K views13:30
2023-10-25 13:30:00
فرو مینویسد: «گاهی اوقات فایده برخی تعبیرها به اندازه فایده سخنرانی مفصل یک فرد بزرگسال درباره عملکرد نظام هاضمه برای یک نوزاد است». این اظهار نظر در امتداد این پیشنهاد فروید (۱۹۱۰) است که: «تعبیر کردن معنای ناخودآگاه پیش از آنکه بیمار آماده باشد، همان اندازه بر نشانگانهای بیماری اثرگذار است که توزیع فهرست انتخاب غذا در زمان قحطی بر گرسنگی افراد قحطی زده اثر دارد». علاوه بر این فرو گفته است: «برای بیرون آوردن خرگوش از کلاه، گوشهای او باید در معرض دید یا حداقل قابل درک باشد».
سی سال پیش گرین (۱۹۷۴) نیز استعاره خودش درباره زمانبندی ارائه تعبیر را به کار برده است: «روانکاو نمیتواند شبیه به خرگوش بدود، در حالی که بیمار شبیه لاکپشت حرکت میکند.» اما فرو بر این جنبه از کارش (یعنی اهمیت کار با آنچه به صورت نیمهخودآگاه در دسترس است) تاکید نمیکند. برداشت من نیز این است که بسیاری از تعبیرهای فرو از طریق توجه معلق آزاد روانکاو نیز قابل دستیابی است.
فرد بوش
از کتاب خیالورزیهای روانکاو
ترجمه مجید حسینآبادی
12.6K views10:30
2023-10-20 12:30:54
«انسانیت» ما یک «سازه» است: اگرچه انسانیت از همان ابتدا نوعی ویژگی بنیادین متمایز فرض شده است، رشد آن مستلزم مواجهه با محیطی است که بتواند در اختصاصی کردن و متمایز کردن آن از جهان طبیعی و نیز جهان ساختگی کمککننده باشد، هرچند که به هر حال این محیط همیشه کم و بیش بخشهای فعالی از موجودیت او خواهند بود. برای مثال، همیشه درک این موضوع آسان نیست که چگونه تعامل با محیط غیرانسانی بر انسان تاثیر میگذارد؛ هَرولد سِرلز این مطلب را در مطالعه مشهور خود این چنین شرح میدهد:
«متقاعد شدهام که فرایند بلوغ و پختگی دست در دست گسترش و غنای مفهوم ذهنی انسانیت حرکت میکند، آن هم تا جایی که این گسترشها عملا شامل همه چیز بشوند؛ بیمار اسکیتسوفرنیک یا روانگسیخته یا هر شدیدا بیمار دیگری انسانیت خود را در قلمروی کاملا محدودی گسترش میدهد - یا دقیقتر اینکه او خود در قلمروی بسیار محدودی گرفتار شده است.»
این امر قطعا دفاعی در برابر رنج ناشی از برخورد با جهانی مهارناپذیر و آشفته است که ما به عنوان انسان و از همان دوران نوزادی به عنوان موجوداتی ناتوان در مقابل [دنیای] بیرون، مجبور به مواجهه با آن هستیم. در عین حال، این فرضیه که ما ممکن است به تجربه ناپختهای پناه ببریم که به ما اجازه نمیدهد بین خودمان و بقیه دنیا تمایز قائل شویم آن هم براساس تجربه خویشتن خویشی همهتوان و فراگیر ظاهرا مرتبط با نوعی فانتزی است که معطوف به مواجهه با وحشتی است که برخورد با واقعیت در ما ایجاد میکند.
لورِنا پرِتا
از کتاب بیرحمی چیزها
ترجمه توفان گرگانی و همکاران
12.8K views09:30