Get Mystery Box with random crypto!

حذف شده

لوگوی کانال تلگرام deilamestan_ir — حذف شده ح
لوگوی کانال تلگرام deilamestan_ir — حذف شده
آدرس کانال: @deilamestan_ir
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 5
توضیحات از کانال

دیلمستان | رسانه مستقل ناحیه دیلمستان ایرانشهرستان رودبار زیتون و مناطق همسایه ✌️Deilamestan Area, Great IRANسایت: www.deilamestan.com ادمین و ارسال مطالب:@mehdiamirinazari

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-05-05 14:15:20 Channel photo removed
11:15
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 11:15:25
توییت شهروند یمنی


دیلمستان
@Deilamestan_ir
212 views08:15
باز کردن / نظر دهید
2022-04-13 20:06:00 پژوهش های لغوی / بخش چهارم

نویسنده و پژوهشگر: ابوذرملک پور استادکلایه جی


در مقاله ی پژوهشی در مورد زادگاه فریدون در اوستا و متون پهلوی، امید ناصری نوشته است:
«چهاردهمین از جاها و شهرهایِ بهترین را آفریدم، من که اهورا مزدا هستم، وَرِنَ یِ چهار-گوش است، که در آنجا زاده شده فریدون، کشنده ی اژی دهاک
آنگاه برای آن آفت را فراز آفرید انگره مینو ی پر مرگ، دشتان های غیر طبیعی را و غیر آریایی ها را در آن مملکت منتشر کرد. فرگرد نخست بند۱۸ ؛ ورن نام سرزمینی ست که زادگاه فریدون بوده و او را به صفت چهار گوشه یاد کرده اند» [فیسبوک، Shahnameh شاهنامه فردوسی ۳۱ مارس ۲۰۱۴ ، زادگاه فریدون، پژوهش امید ناصری ]
اَل به زبانِ ایرانیان باستان برابر با کوه است، مانند البرز که به معنی کوه ِ بزرگ می باشد؛ اَل وَرِنَ در اَمَلَش رامکوی دیلمِ باستانی یعنی کوهِ وَرِنَ
وَرِنَ طبق نوشته ی روانشاد ابراهیم پورداود مملکت دیلم= گیلان باشد
«غالباً در اوستا دروغ پرستان وَرِنَ که مملکت دیلم=گیلان باشد با دیوهای مازندران یعنی مشرکین مازندران یکجا ذکر شده از اوستا برمی آید که در این دو مملکت گروهی بدین قدیم باقی مانده پیرو دین زرتشتی نبوده اند...». [پی نوشت رویِه ۷۵یَشت ها به گزارش پورداود ]
مواردی که به باورم نشان می دهد فریدون پیشدادی و پدرش آثویان یا اثفیان یا آبتینِ شاهنامه اهل رامکو یا رانکوه دیلم بوده است عبارت اند از:
_وَرِنَ نام سرزمینی ست که فریدون و پدرش به دنیا آمده اند و این سرزمین را بنام چهارگوشه می شناسند که با ولایت رانکوه چهار اربعه جور در می آید و اینکه در اَمَلَش که مرکز رانکوه بوده، جایی هست بنامِ اَل وَرِنَ که به معنی کوه وَرِنَ است
_ اَل وَرِنَ در تائوسان نیشین اَمَلَش هست، و نامِ فریدون به صورت ترایتون و ثْرَئیتَونَ Θraētaona در اوستایی مطرح است، تائوسان_نیشین اَمَلَش که امروزه تابستان نشین گفته می شَوَد می تواند نشیمنگاه فریدون یا همان ترایتون بوده باشد. چراکه نزدیکی واژه تائوسان با ترایتون را نمی شَوَد ساده رد شُد به ویژه که اَل وَرِنَ هم در آنجا هست.
_ ولایتِ رانکوه ِ چهار گوشه ی ناحیتِ دیلمِ باستانی دو حوزه ی تمدنی داشته است که بخش شمالی آن را امروزه تمدن اَمَلَش می نامند و بخش جنوبی رانکوه: تمدن مارلیک بوده است که این دو تمدن را با تُنْگ های سفالی(ریتون) گاو ِ کوهان دارش می شناسند
نوشته شده است فریدون پادشاه پیشدادی از شیرِ گاوِ بَرمایه پرورده شد و...
ریتون یا تنگ های گاوِکوهان دار یادآور گاو برمایه می تواند باشد
وقتی که باستان شناسان سرشناس جهانی همچون گیریشمن و... دو حوزه ی تمدن املش و مارلیک رودبار را سرزمین های پیش از تاریخ ِ تمدنِ ایران می نامند، و طبق اسطوره شناسان و مورخان: دوره ی فریدون را پیشدادی می نامند... نزدیک ترین حوزه جغرافیایی از زادگاه فریدون با این همه قراین می تواند اَمَلَش یا حوزۀ مارلیک دیلم باشد، به ویژه که استاد عمادی براساس داستان آمُلَه ی دیلمی ثابت کرده اند که نامواژه ی اَمَلَش مربوط به دوره ی پیشدادی ست یعنی پیش از فریدون، حتی پیش از به وجود آمدنِ شهرِ آمُلِ کهن در طبرستان یا مازندران کنونی.
_می نویسند فریدون نخست بی‌مرگ آفریده شده بود و بی مرگی فریدون هم معنای بخشِ نخست اَمَرَش= اَمَلش و نام تیره آمارد(=نامیرا) در رامکوه دیلم بوده است.
استادعبدالرحمن عمادی در رویِه ۱۷۹ کتاب دیلمون پارسی در مورد نامواژه اَمَلَش نوشته:«...اَشْ نیز ریشه مصدر و فعل اشتن=Aš-TAN بوده. اشتن برای مرد، مردوش، بهرام، رام، فیروز و...» و در رویه۱۸۰ می نویسد«اَشْ: پسوند نام مکان هاست: مانند:نامش، نذش، میانش، لیلش و...(دهخدا) در دیلم همانند نام املش جاهائی است چون: سولَش، کیارمش، خوش و...» و سپس در همین رویِه۱۸۰ می-نویسد: «پس با گواههای بالا یکدسته از معناهای نامواژه املش: انوشکی و جاودانی و جاودانگی می شود که همان معانی اَمُرداد:فرشته یاد شده در بهدینی است و در نام آمله یادکردم.»
اَمَرَش= اَمَلَش به معنی سرزمینِ انوشکی و جاودانی و جاودانگی و نامیرایی یا بی مرگی ست، و بخش نخست کلمه (یعنی اَمَرَ=اَمَلَ) هم معنی اَمُرداد و آمُل و آمارد و انوشگ و اَمیره است؛ و رامکوه (=رانکوه) که اصلاً ماردکوی بوده: سرای انوشکی و جاودانی و جاودانگی و نامیرایان می باشد که به تیپِ خاصی از مردم و اندیشمندان سرزمین دیلم اطلاق می شُده است که مورخان و تاریخ نگاران بنام ِ آمارد می شناسند که بصورت آمِرت و آمَرتَ و مارد هم نوشته شده است و پایتخت آنها آمُر=آمل در طبرستان یا مازندران کنونی بوده است.
(با آنکه آماردها باشندگان شرق گیلان و غرب مازندران کنونی یا همان ناحیت دیلم بوده اند)


دیلمستان

@Deilamestan_ir
158 viewsedited  17:06
باز کردن / نظر دهید
2022-04-13 20:04:22 پژوهش های لغوی / بخش سوم

نویسنده و پژوهشگر: ابوذرملک پور استادکلایه جی

اسپیرو: نام سپیدرود به زبانِ دیلمی و طبری ست که به گیلکی سیفْتِ رود(=سیفتِه رود) گفته می شَوَد، ولی نامِ باستانی این رودخانه طبق مورخان غربی آماردوس بوده که احتمالاً ریخت یونانی شده ی رودخانه ی اَمَرَش می باشد که برگرفته از قومِ جنگجوی اَمَرَ یا آمارد بوده است که ساکنانِ بزرگترین ولایت دیلم یعنی رامکو بوده اند.
رامکو(رانکوه): بزرگترین ولایت دیلمان(دیلم خاصه) که طبق جغرافیون عرب در شمال ری ذکر شده و تا ساحلِ خُرد دیلم یعنی هوسم و... کشیده می شد. رانکوه یا ولایت چهار اربعه، صاحب چهار بلوک یا چهار دروازه بوده است که عبارت باشند از دیلمان، شلمان، اشکور و سمام؛[ نگاه کنید به رویِه ۱۵ سرزمین گیلان نوشته ی آلکساندرخودزکو ] که سرحد بلوک اشکور بالای رودخانه ی چالوس در مازندران کنونی بوده است که به سمت طبرستان می رفتند و سرحد بلوکِ دیلمان شهرهای طارم و طالقان بوده است که امروزه در تقسیمات کشوری در استان های زنجان و البرز قرار گرفته اند و سرحد بلوک شلمان تا دویست سال پیش رودخانه ی دریاسر لنگرود بوده است؛ (و طبق نوشته ی ابن اسفندیار ملاط در شهرستان لنگرود کنونی هم جزء رانکوه بوده است و رانکوه ِ بزرگ را ابن اسفندیار جزء دیلمِ طبرستان می داند) و بلوک سمام دروازه ورود به الموت دیلمستان و قزوین بوده است.
رامکو یعنی کوی و سرای مار که منظور ماردها(=آماردها) می باشد، که رام در رامکو وارونه شده ی مار می باشد و مار: مارد بوده که با انداختن دال(=د) مار نوشته شده است و وارونه ی آن رام است و کوی و سرای ماردها تبدیل به رامکو و سپس رانکوه شده است که امروزه بخش شبخُوسلاتِ اَمَلَش نامِ رانکوه یا همان رامکوی باستانی را یدک می کشد؛ دقت شود که ریخت قدیمی بکوش: میکوش بوده و ریخت قدیمی نزن: مزن و برهمین صورت نکن: مکن بوده و نباش: مباش و نعلبکی: نالمیکی بوده و ده ها مورد دیگر...؛ که به باورم برهمین اساس ریخت قدیمی ران کو: رام کو بوده است (نگاه به صفحه ی ۱۷۹دیلمون پارسی عمادی شود)
اَل وَرِنَ(اَلوَرِنأ): کهن_نامجایی بوده و هست در مراتع تائوسان نیشین =تابستان نشین اَمَلَش، اَمَلَشِ ولایتِ رانکوهِ ناحیتِ دیلم، یا همان رامکوی چهار دروازه یا چهار گوشه یا طبق نوشته ی آلکساندرخودزکو: ولایت چهار اربعه.
خودزکو می نویسد مرکز ولایت رانکوه آبادی صوفیان است (همان: ص ۱۵) که منظورش اَمَلَش بوده است.
س. جی ادموندز مأمور و سیاح انگلیسی هم ناحیه ی رانکوه را متعلق به صوفیان اَمَلَش می داند و می نویسد:
«املش دهکدۀ بسیار زیبائی است که حین عبور از آن، در هر پیچ و خمی شخص بی اختیار به یاد مناظر طبیعی انگلیس می افتد. این دهکده یکصد باب خانه دارد و مسکن تقریباً دویست خانوار از صوفیان است که ناحیۀ ران کوه تعلق به آنها دارد، و...» [رجوع کنید به رویه ۶۹ جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران، آذربایجان از نظر جهانگردان]
که اساساً سرزمین رانکوه و اَمَلَش را از گذشته های دور بنام آبادی صوفیان می شناختند، و این متصور می شود ولایت صوفیان همان ولایت اثفیان پدر فریدون: پادشاه پیشدادی باشد که بصورت آثوینه و آتبین و آبتین هم نوشته شده است؛
اصل معنی صوفی یعنی دانا و دانشمند و خردمند که از بنچاک این کلمه: سوفیا و فلسفه در آمده است که فلسفه از نخستین روزِ پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی و فرزانگی و اندیشیدن بوده است.
در حقیقت ولایت رانکوه آبادی خردمندان و اندیشمندان بوده است همان چیزی که راجع به سرزمین وَرِنَ ادراک می کنیم؛ در لغت‌نامه دهخدا ذیل لغت آبتین نوشته شده است: آبتین . [ بْ / بِ ] (اِخ ) نام پدر فریدون، مصحف آتبین. و صاحب برهان معنی آن را نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعداء آورده است .(رویۀ ۴۸ لغت نامه علی اکبر دهخدا)
استاد عبدالرحمن عمادی براساس نوشته های قدیمی ای چون کتاب جغرافیای سید اصیل الدین زوزنی و... درباره معنای دیگر اَمَلَش(غیر از جایگاهِ نامیرایی و جاودانگی و...) اشاره ای هم به کهن بودن صوفیان=صوفی سیاوش های رانکوه و اَمَلَش کرده و نوشته است:«املش لفظش امره(بره) است لفظ سریانی است. امره ماه فروردین است ماه گاتهاست و آفرین شده است. املش سرزمین بهرام، جنگ، به طرف بیه پیش و شرق است، سیاوش ها هستند. صوفی سیاوش، این ها جزء یادگار سیاوش و کوروش بودند و...» صفحۀ ۹ فصل نامه ی آوای املش، سال پنجم، شماره بیستم، تابستان۱۳۹۷


دیلمستان

@Deilamestan_ir
156 viewsedited  17:04
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 09:28:23
دیلمی های خوزستان

ارسال: پژمان شیخانی از اهواز


دیلمستان

@Deilamestan_ir
138 views06:28
باز کردن / نظر دهید
2022-03-19 09:41:48 متن زیر بنا به ملاحظه نبود متون صریح تاریخی، در وبلاگ نویسنده حدود همگانی می‌گیرد.
و به نام لایه‌های پنهان تاریخ صورت نگارش می‌گیرد.


غلامحسین عباسی دزاشیبی
ارسال: آزاده عباسی دزاشیبی

در یکی از ماه‌های اخیر چندین تن از بزرگان تاریخ و ادب شنونده استدلال فرزانه‌ای از اهالی ایروان (ارمنستان) می شوند و در کلام زیر با حقیقتی کمتر مطرح آشنا می‌گردند. به لحاظ اهمیت تاریخی در سایت (دیلمان) باز تکرار می‌گردد، تا ضرورتاَ منبع و مأخذ تاریخ آن سرزمین سراپا قیام قرار گیرد:
« کاوش قرابت میان زبان دیلمی و یکی از گویش‌های (کردی) در اورامانات برنامه شاخه زبانشناسی کردی (ایرانی) می‌باشد که در پایان نتایج شگرفی را به میان می‌آورد و جامعیت و صحت آن به تایید آکادمی زبانشناسی ایروان می‌رسد و طرح عمومی می‌گیرد و لحاظ دسترس می‌شود. این تحقیق بر قرابت نزدیک این دو زبان صحه می‌گذارد و آنرا با تحقیقات گویش(شهمیرزادی) در سمنان مرتبط می‌کند و خوانده دیگری به آن می‌افزاید. گوینده هر سه گویش را با ریشه‌های مشترک به یک قالب می‌برد و فاصله جغرافیایی بر می‌گیرد و بر یک فصل می‌نشاند و رای همخونی می‌آورند.»
استاد، زبانشناسی را به حوزه تاریخ می‌برد و نکته بر لوح قرابت می‌کند و نتیجه بر مبنا می‌خواند.
«واژه (کرد) مصداق به لغت (قومیت) نمی‌برد و با آن همراستایی نمی‌گیرد و مستتر معنی شبانکاره می‌باشد و تاریخ نیز آنرا گواهی می‌کند. واژه کرد (شبانکاره=شبان+کار/کاره) نام واژه‌های عمومی و فراگیر در زبان فارسی می‌باشد. تاریخ واژه کرمانشاه نمونه معنا می‌کند و کرمان به (نشان) مسقط الرس در نشستگاه جدید (کرمانشاه) می‌شود. نکته مهم آنکه طوایف بعد از اسلام به مدار ناموری می‌آیند و حوزه جغرافیایی در قلمرو تعریف برجسته می‌کنند، زیرا تاریخ تنها تا پیش از آن دو قوم را رسمیت می‌دهد. پارت‌ها در شرق و مادها در غرب و خط منصف فرضی (شمال–جنوب) را می‌توان در (ری) بنا نهاد .»
معرف در ترجمان نقلی بی قصد حواشی از اندیشه را برای پردازش به متن می‌راند. در این باب به گمان خدشه‌ای به اصالت نقلی وارد نیامده است. الحاقیه زیر را نویسنده بدرقه استاد فرزانه می‌نماید وگفتار را به پایان می‌برد.
دیلمیان از دوردست‌های تاریخ می‌آیند وگروه‌های بزرگی از برادران(سکایی) خویش را راهی هندوکش می‌نمایند و خود (دیلمیان-سکایی) در کوهستان‌های شمال کویر مرکزی(منتهی به کاسپین) غرب را امید پیمایش راه می‌کنند. می‌آیند–می‌مانند–می‌آفرینند– و قدرت را به فتح حکم می‌کنند. رای به قاعده ایمان تثلیث (زروان-اهورا-اهریمن) می‌گذارند و تاریخ و فرهنگ به فرمان می‌آورند بر جای می‌نشینند و دیلمان را جغرافیای کوهستان جنوب غرب کاسپین می‌نمایند و همت ادامه راه می‌گیرند و شهریت (سقز) بنا می‌نهند و از قرارگاه (کریمه) فاتح بالکان می‌شوند و عظمت اروپا را مسخر آینده می‌کنند ونام‌ها به فرهنگ ایران زیبنده سرزمین‌های مفتوح می‌نمایند. در سواحل اطلس آرام می‌گیرند و نبردهای آینده به مهیا می‌آورند.
در اینجا کلام دیگر استاد برجستگی می گیرد.
«دیلمیان تنها – بله - تنهای تنها به فتح بغداد نایل می‌آیند. کاری بی تکرار در تاریخ اقوام و ملل در هر نقطه‌ای از جهان ».
گرفتاری‌ها در پی القائات معاندان پدید می‌آید. آل احمد، طالقانی(حجازی) و بیگانه با فرهنگ و تاریخ ایران زمین، بحث (تات )به میان می‌آورد و کلام به فرهنگ زبانی موازی هدایت می‌کنند و نیمای گرجستانی گرفتار در شعر و سیاست راه به بیراهه می برد و از اصل به دور می‌افتد و لذا بنایی ناهمخوان پدید می‌آید و عارضه راه آینده می‌شود. اگر همتی به کار می‌آید، زیرساخت اندیشه علمی می خواهد. بنابراین اکتفای به جمع‌آوری پراکنده‌ها، نتیجه‌ای نمی‌دهد. نویسنده ازمطالعات حاشیه‌ای به این وقوف بی‌تردید می رسد که زبان دیلمی یکی از مخازن (بکر) زبان‌های ایرانی- اوستایی می‌باشد و با زبان‌های سانسکریت (سروده‌های ریگ ودا) و گویش مقدم بر (اوستا) قرابت می‌یابد و بر پی‌های آنها استواری می‌گیرد. اگر بی اطلاعی، بادهای زهرآگین را به قله های روشنایی زبان دیلمی می‌راند. زمان دروازه‌ای بر(ناشناخته‌ها) می‌گشاید و فروغ فراز آینده می‌کند؛ زبان‌ها در گردونه محاورات عمومی پالایش می‌گیرند. طبیعت جغرافیایی این حق را از زبان دیلمی دریغ و با حفظ اصالت، در صندوق (امانت) تمدن بشری به آینده ‌رسانده و میراث گرانبهای فرزندان آن بی‌باکان تاریخ نموده است.


دیلمستان
@Deilamestan_ir
311 viewsedited  06:41
باز کردن / نظر دهید
2022-03-08 11:45:12
پرواز بر فراز منطقه دیلمی و کرمانج نشین خورگام، شهرستان رودبار گیلان

ویدیو: صالح یوسفی یار


دیلمستان
@Deilamestan_ir
211 viewsedited  08:45
باز کردن / نظر دهید
2022-02-09 19:44:02 پژوهش های لغوی / بخش دوم

نویسنده و پژوهشگر: ابوذرملک پور استادکلایه جی

@MotaDeylami

کادوس ران(کَدوسْران): نامِ محله ای باستانی بوده است در بخش کوچصفهان که امروزه کدوسرا نوشته می شَوَد که به معنی جایگاه کادوس ها می باشد،[رجوع کنید به رویه۴۰ سرزمین گیلان نوشته «آلکساندرخودزکو» ]؛ در دیلمی و گیلکی و حتی در اشعار سبک آذربایجانی دیده شده که «ن» در برخی از کلمات انداخته یا حذف می شَوَد، مثلِ «زنبیل» که «زبیل» گفته و نوشته می شود، یا «هان» که «ها» گفته شَوَد، یا سنگجان(=سخت جان): سگــجان گفته شَوَد، کَدوسران با حذف نون=ن: کَدوسرا شده است که ران پسوندِ جایگاه ساز برای کادوس(=کَدوس) بوده است.
مَراَش(مَرَش): مخفف اَمَرَش، نامِ کهنِ اَمَلَش که هستگاهِ تیره یا رَگِه ی اَمَرَ یِ دیلمی بوده است، به اَهلِ اَمَرَش: اَمَرَشی و مخفف آن مَرَشی=مراَشی گویند، که به نظر می رسد مُعرب آن مَرعَشی باشد.
اگرچه «اسماعیل مهجوری» [به نقل از جلد هفتم معجم‌البلدان یاقوت حموی] در رویه ۱۴ کتاب تاریخ مازندران می نویسد: «مرعش. شهری است میان شام و روم از ساخته‌های مروان آخرین خلیفه اموی هارون‌الرشید هم بر آبادی آن بیفزود و وسعتش داد چندانکه شهر پیشین در میان شهر نو واقع شد». سپس می نویسد:
«مرعشیان. فرزندان و نواده علی مرعشی‌اند که از مرعش به ایران آمده و در قزوین و مازندران جای گرفتند. از مرعشیان مازندران هم چندین تن به اصفهان و شوشتر رفتند و در آنجا ماندگار شدند» و در نوشته های دیگر نوشته شده است مرعشیان منتسب به امام زین العابدین هستند و...
نکته ای که سوال برانگیز است اینکه مرعش بین شام و روم بوده است و سپس مرعشیان را به علی مرعشی نسبت می دهند و منتسبند به زین العابدین و...! مرعش کجا و مدینه و مکه و کوفه کجا؟!
مرعشیان نام سلسله ای از حاکمان محلی در تاریخ طبرستان (مازندران) و رانکوهِ دیلم بوده است که در آمل پایگاه داشته اند که به باورم ریشه ی آنها به احتمالِ زیاد به مَراَش =اَمَرَش= اَمَلَشِ رانکوهِ دیلم بر می گردد.
بماند که دو کوگا یا دو گروه از خانواده ی دیلمی از منطقه ی اَمَلَشِ رامکوی دیلم در دوران کهن (طبق تحقیقات استاد عبدالرحمن عمادی) به آمُل کوچیدند و محله های یزدان آباد و اشتاد رستاقی را بنام خود ثبت کرده اند، که اشتاد دختری داشته بنامِ آمُلَه (آمُرَه) که پایه گذارِ شهرِ آمُلِ کهن بوده است، و طبق سخن جاودانیاد عمادی آمُلَه و خانواده ی آنان مَراَشی = اَمَرَشی = اَمَلَشی بوده اند.
رجوع کنید به صفحۀ ۱۵۱ تا ۱۸۳دیلمون پارسی


دیلمستان

@Deilamestan_ir
346 viewsedited  16:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-09 19:43:04
پژوهش های لغوی / بخش دوم

نویسنده و پژوهشگر: ابوذرملک پور استادکلایه جی

@MotaDeylami

دیلمستان
@Deilamestan_ir

260 viewsedited  16:43
باز کردن / نظر دهید
2022-01-30 11:51:34
پاییز منطقه دیلمی نشین آدران، استان البرز

عکس: فریبرز


رسانه دیلمستان
www.deilamestan.com

instagram.com/deilamestan.ir

@Deilamestan_ir
276 views08:51
باز کردن / نظر دهید