کلام دلنشین

2016-12-04 11:39:35 ‌‌#تفکر

سگی که آن گوشه دارد راحت نفس میکشد.
پیرمردی که نیاز نیست جوان باشد تا بتواند در بین فشار زیاد جمعیت وارد اتوبوس شود.
مردانی که باشرافت فرض شده اند تا اتوبوس مختلط باشد.
زنانی که میتوانند به مردان اعتماد کنند... همگی مدیون کتابیست که در دست آن جوان است.


ظهر زیباتون بخیر

@elmevahonare Open / Comment

2016-12-03 17:30:07 شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید.
جایگاهی که امروز دارید،
ریشه در باوری دارد که داشته اید.
@elmevahonare Open / Comment

2016-12-03 02:48:28 چند ثانيه مطالعه

سست‌ترین کلمه "شانس" است، به امید آن نباشید.
محکم‌ترین کلمه "پشتکار" است، آن را داشته باشید.
سالم‌ترین کلمه "سلامتی" است، به آن اهمیت بدهید.
شایع‌ترین کلمه "شهرت" است، دنبالش نروید.
ضروری‌ترین کلمه "تفاهم" است، آن را ایجاد کنید.
دوستانه‌ترین کلمه "رفاقت" است، از آن سواستفاده نکنید.
اصلی‌ترین کلمه "اطمینان" است، به آن اعتماد کنید.
ضعیف‌ترین کلمه "حسرت" است، آن را نخورید.
@elmevahonare Open / Comment

2016-12-02 23:22:36 وقتی که دکتر ویکتور فرانکل، در اردوگاه کار یهودی بدون بدوی ترین امکانات بشری برای زندگی، به همراه دوستانش زنده ماند، بعدا در کتاب معروف و پر فروشش به نامِ انسان در جستجوی معنا نوشت:
https://telegram.me/elmevahonare
برایم عجیب بود..
با اینکه هیچ امکاناتی برای زنده ماندن نداشتیم و ما را در پست ترین شرایط و خوراک نگه میداشتند، اما کمتر به فکر خودکشی بودیم… درحالی که اگر در آن شرایط نبودم و از من سوال میشد که در چنین شرایطی چه کاری می کردم، مطمئنن پاسخ میدادم “خودکشی”
اما ما میخواستیم زنده بمانیم… هرکداممان دلیلی برای زنده ماندن داشتیم. Open / Comment

2016-12-02 21:49:44 چند جمله ی زیبای موفقیتی

مراقب خرج های کوچک باش . شکافی کوچک می تواند کشتی بزرگی را غرق کند
یا چیزی بنویس که ارزش خواندن داشته باشد یا کاری کن که ارزش نوشتن داشته باشد
حماقت یعنی کار واحدی را بارها و بارها انجام دادن و انتظار نتایج مختلف را داشتن
موفقیت در این نیست که اشتباه نکنی ، بلکه در این است که اشتباهی را برای بار دوم تکرار نکنی
هرکس تنها چیزی را می شنود که می فهمد
به محض آن که به خود اعتماد کنی ، روش صحیح زندگی کردن را خواهی فهمید
هیچ چیز با ارزش تر از امروز نیست


کپی نکنید حق المدیر الکاناله

https://telegram.me/elmevahonare Open / Comment

2016-12-02 20:13:42 مرد جوان وارد طلافروشي شد و حلقه‌اي را انتخاب کرد. طلافروش پرسيد: «آيا مي‌خواهيد داخل حلقه نوشته‌اي حک شود؟»


مرد جوان گفت: «بله، لطفاً حک شود: تقديم به عزيزترينم، مریم.»
طلافروش پرسيد: « خواهر شماست؟»
مرد گفت: «قرار است با هم نامزدشويم.»
طلافروش گفت: «من اگر جاي شما بودم اين را داخل حلقه نمي‌نوشتم. اگر نظر شما يا او عوض شود ديگر نمي‌توانيد از اين حلقه استفاده کنيد.»
مرد گفت: «پيشنهاد شما چيست؟»

طلافروش گفت: «اين را تقديم مي‌کنم: به اولين و آخرين عشقم. با اين کار شما مي‌توانيد از اين حلقه بارها استفاده کنيد. من خودم هم همين کار را كردم.


كليد اسرار:
طلا فروشہِ پدرسوختهٔ بیشعور



https://telegram.me/elmevahonare Open / Comment

2016-12-02 19:27:38 کف کرده به ساحل زده ام ،خسته و دلگیر
خوشبین به خروشم منشین قایق تقدیر !!

ای رستم خونریز من ای شور جوانی !!
بر بستر من آمده ای..آه..... ولی دیر

من تلخ ترین شکل غزل گون غزالم
بیهوده تکاپو به شکارم نکن ای شیر!!

همصحبت تنهایی من هیچ ‌نباشد
آیینه اگر دست کشد از سر تکثیر

از دولت این عشق شکایت نتوان کرد
کس راه نبرد از قِبل جام جماهیر

چرخ و فلک عمر چنین است مرام اش
گاهی به فلک می کِشدت گاه سرازیر

می میرم و بر لوح مزارم بنویسید :
مردی متولد شده در قالب تصویر

#منصور_یال_وردی

@elmevahonare Open / Comment

2016-12-02 19:22:45 تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که، ترازو برمیداری و می افتی به جان دوست داشتنت..
اندازه می گیری،
حساب و کتاب می کنی،
مقایـسه می کنی…

و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آن جا کـه
زیادتر دوستش داشته ای،
زیادتر گذشته ای،
زیادتر بخشیده ای،
به قدر یک ذره،
حتی یک ثانیه..
درست از همان جاست که توقع آغاز می شود،
و توقع آغاز همه رنج هایی است که ما می بریم...

https://telegram.me/elmevahonare Open / Comment

2016-12-02 19:18:33 "چین یک میلیاردی دارای ۲۴۸۰ واحد دانشگاهی
ایران ۸۰ میلیونی دارای ۲۶۴۰ واحد دانشگاهی
- سلام دکتر
- سلام مهندس جان
- قلیون پایه‌ای؟
- بریم"

https://telegram.me/elmevahonare Open / Comment

2016-11-30 10:32:09 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
روزی استاد به او گفت که دیگر شما استاد نقاشی شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.

شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد .

استاد به او گفت: آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد، و این بار نیز رنگ و قلم نقاشی را کنار تابلو نقاشی قرار داد و در گوشه ای از تابلو نوشت:

""اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید""

غروب که برگشتند دیدند تابلو دست نخورده مانده است. استاد به شاگردش گفت:

"" همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه ""

@elmevahonare Open / Comment