Get Mystery Box with random crypto!

حدیث اشک

لوگوی کانال تلگرام hadithashk — حدیث اشک ح
لوگوی کانال تلگرام hadithashk — حدیث اشک
آدرس کانال: @hadithashk
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 8.28K
توضیحات از کانال

کانال رسمی سایت"" حدیث اشک""
اشعار اهل بیت
http://hadithashk.com
شعر مذهبی
اینستاگرام:
www.instagram.com/hadith_ashk
ارتباط با ادمین
@hadithashk_admin

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-09-01 06:35:58 بابا حسین
دیدی چٍقدَر زدند من را؟

در کلّ سفر زدند من را

هر وقت شکست چوبٍ نیزه

با تیر و سپر زدند من را

بابا، جلوی رباب عمداً

با تیرِ سه پر زدند من را

دارم اثری ز تازیانه

بر کتف و کمر... زدند من را

یک زجر بسم نبود انگار

هفتاد نفر زدند من را

ما بعد تو خواب هم نداریم

شب تا به سحر زدند من را

دور و بر ما شلوغ کردند

در بین گذر زدند من را

پهلوم شکست لحظه ای که

بر کوبه ی در زدند من را

صد بار به سنگِ روی دیوار

با صورت و سر زدند من را

دیدند یتیمم و اسیرم

دختر وَ پسر زدند من را

گهگاه برام گریه کردند

با دیده ی تر زدند من را

بدجور دلم شکست، وقتی

پیش تو پدر، زدند من را

ایامِ کنار تو چه خوش بود

انگار نظر زدند من را

دور سر تو شراب خوردند

آتش به جگر زدند من را

با چوب لب تو را شکستند

بر سینه شرر زدند من را

آثارِ عمو نداشتن بود

اینقدْر اگر زدند من را

وحید محمدی


#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت HadithAshk.com
1 view03:35
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 06:34:38 کنجِ خرابه
ویرانه وُ خونِ جگر عمّه بمیره

رو دامنت راسِ پدر عمّه بمیره

با زخمِ تازیانه ها کنجِ خرابه_

شامِ غمت گشته سحر عمّه بمیره

از ضربِ چوبِ خیزران قدت خمیده

مثلِ تو دورانِ یتیمی کس ندیده

وای از بلای کربلا عمّه بمیره

از زخمِ رو از خارِ پا عمّه بمیره

رفتی پیِ راسِ پدر پای برهنه_

از کوفه تا شامِ بلا عمّه بمیره

مهتابِ شب های پدر جانم رقیه

ای جوجه ی بی بال و پَر جانم رقیه

ای سوزِ آهِ صبحدم عمّه بمیره

ماندی غریبستانِ غم عمّه بمیره

ای یادگارِ دشنه ها وُ تازیانه

جا مانده داغت در دلم عمّه بمیره

کنجِ خرابه با سرِ بابا چه گفتی

از خیزران و خارِ زخمِ پا چه گفتی

تا گوشوارت برده اند عمّه بمیره

قلبِ تو را آزرده اند عمّه بمیره

بس با غضب گوشواره از گوشت کشیدند

از لاله خون آورده اند عمّه بمیره

امّ البکا چون مادرم جانم رقیه

در قلبِ من داری حرم جانم رقیه

غم بود و غم در فالِ تو عمّه بمیره

شد ارثِ مادر مالِ تو عمّه بمیره

یاسِ کتک خورده اگر نقشِ زمینی_

دشمن شکونده بالِ تو عمّه بمیره

در اون دلِ شب توو مسیر ای داد و بیداد

طفلی به صورت از فرازِ ناقه افتاد!

 هستی محرابی


#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت HadithAshk.com
7 views03:34
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 16:10:39 عشق بابا
دارد این ضرب‌المثل را کُلِّ دنیا می زند

قلب دختر ها فقط با عشق بابا می زند

گرچه کم وزن است امّا جان ندارد دست من

پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند

چهره‌ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است

این سرِ سرنیزه خورده به پدرها می زند

ارث خود را زود از مادربزرگم بُرده ام

این چنین خَم‌راه‌رفتن‌ها به زهرا می زند

حسرت یک استراحت در دل من مانده است

می روم قدری بخوابم..،شمر با پا می زند

بانی سرگرمی هر روزه‌ی زجرم..،پدر

بی حیا یا می کِشد موی مرا یا می زند

این اواخر دخترت دارد طبابت می کند

بازوی دررفته‌ی خود را خودش جا می زند

شرط بندی کردن این نیزه داران را ببین...

می بَرَد آن کس که با سنگش علی را می زند

هدیه دارد میبرد آنرا برای دخترش

روسری دخترت را یک نفر تا می زند

گوشوارم را که غارت رفته پس خواهم گرفت

دختر تو عاقبت دل را به دریا می زند

بی اراده یاد چوبِ خیزران افتاده ام

هر زمان هرکس که حرفی از معما می زند

آنقَدَر شکل کبودی‌ تنم رعب‌آور است

آن زن غساله وقت غسل من جا می زند

بردیا محمدی


#بردیا_محمدی #شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین
لینک در سایت HadithAshk.com
1.1K views13:10
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 16:09:36 نیستی، کنج خرابه رغبت اعجاز نیست

بال اگر باشد شکسته لذت پرواز نیست

حرف ها دارم فقط یک شب در آغوش منی

دیده ات را باز کن که وقت خواب ناز نیست

روی خاک افتاده بودی بوریایی داشتی

دامن من هست اگر در شام، زیر انداز نیست

نا مرتب ، نامرتب بودن من را ببخش

موقعی برگشته ای که دست و بالم باز نیست

چشم های خیره سر ما خاندان عفتیم

شرم کن رقاصه امشب، ناله هایم ساز نیست

دلبری دُر گرانی بود، شام از من گرفت

گیسوان سوخته قابل برای ناز نیست

ناصر دودانگه



#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت HadithAshk.com
897 views13:09
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 16:04:53 توان نمانده
توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم

هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم

سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم

ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم

پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد

به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم

هنوز در اثر مشت های نامحرم

تمام روز کنار خرابه مدهوشم

چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟

صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟

از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند

به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم

خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا

ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم

حسن کردی


#حسن_کردی #شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین
لینک در سایت HadithAshk.com
841 views13:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 16:03:23 تنها دلخوشی دختر
گوشوارم را بگیر انگشترش را پس بده

آه ، تنها دلخوشی دخترش را پس بده

موی بابا را رها کن ، گیسوی من را بکش

هر چه میخواهی بزن اما سرش را پس بده

چشمهایش پر ز خاکستر شده ، نشناختم

لطف کن مژگان چشمان ترش را پس بده

معجرم آتش گرفت و گیسوانم سوخته

جای آن ، کهنه لباس مادرش را پس بده

لااقل قبل از رسیدن تا سر بازار شام

تکه ای از روسری خواهرش را پس بده

عاقبت جان میدهد از این پریشانی رباب

جای این طعنه زدن ها اصغرش را پس بده

کودکی از بام سنگی را به سویم پرت کرد

داد زد خلخال پای لاغرش را پس (نده)

روضه خوان مبهوت مانده در ردیف روضه ها

گوشوارش را نگیر ، انگشترش را پس بده

احمد ایرانی نسب


#احمد_ایرانی_نسب #شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین
لینک در سایت HadithAshk.com
783 views13:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 16:00:35 ماه من
روشنیِ شب سیاه دلم

با توام ای رفیق هر شب من

چِقَدَر خوب شد که تو هستی

پیش من مثل عمه زینب من

دلخوشم با تو حرف می زنم و

درد دل می کنم من از حالم

عمه می گفت،گفته بابایم

قصد دارد بیاد دنبالم

فکر کن از سفر بیاید او

میروم پیش دختران شهر

که ببینید..من پدرم دارم

پدرم را دهم نشان شهر

راستش با تمام دلتنگیم

دلهره دارم و دل آشوبم

یعنی بابام می رسد آخر؟

بگذریم..بگذریم..من خوبم....

ماه من..تو از آسمان دیدی

به روی خاک عکس بابا را؟

من کشیدم،نسیم پاکش کرد

دیدی ای ماه!کار دنیا را؟‌

راستی زخم های پایم را

چه کنم؟درد می کند خیلی

آنقدر که گرسنه خوابیدم

به طعامی نمانده است میلی

ماه من!از تو خواهشی دارم

به شبِ یار من همیشه بتاب

صبر کن تا بخوابد او اول

بعد اگر خواستی خود تو بخواب

راستی بگو ببینم،ماه

عمو عباس را که تو دیدی؟

دوست داشتی تو‌هم شبیه من

هی از او نیز بوسه می چیدی؟

عمو عباس من به من می گفت

که عمویت فدای تو عشقم

هرچه میخواستم بهم می گفت

باشد این هم برای تو عشقم

مینشستم و زلف های مرا

شانه میزد عموی من ای ماه

حتم دارم اگر عمویم بود

که نمیسوخت موی من ای ماه

هرچه آمد سرم،همه به کنار

بیشتر دل زده از این شهرم

از همه بچه ها و دختر ها

دلخورم،دلشکسته ام..قهرم

آرمان صائمی


#آرمان_صائمی #شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین
لینک در سایت HadithAshk.com
700 views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 15:57:36 بابای خوبم
اسم تو را با داد گفتم بی‌قرارم خب

تا بازگردی از سفر چشم انتظارم خب

خیلی خنک شد این دلم خوابش پرید اصلا

از اینکه تووی تشت بودی شرمسارم خب

میبوسمت با اینکه قهرم با تو اینطوری

یک یک تمام زخم ها را میشمارم خب

بُغ میکنم با اخم چشمت را که میبندی

وقتی حرم غارت شده معجر ندارم خب

کفشم که غارت شد عمویم را صدا کردم

گفتم تمام راه بر دوشش سوارم خب

لطفی کن و امشب مرا با خود ببر بابا

حس میکنم بر روی دوش عمه بارم خب

یک روز آخر می‌شوم ام ابیهایت

پیرم شبیه مادرت، امیدوارم خب

 سید محمد حسین حسینی


#سید_محمد_حسین_حسینی #شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین
لینک در سایت HadithAshk.com
678 views12:57
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 15:56:04 خم شد کمرم ، پیر شدم ، بار گرفتم

بعد از تو فقط دست به دیوار گرفتم

مجبور شدم یاد بگیرم بنویسم

مجبور شدم...! لکنت گفتار گرفتم

بوسه نزدی روی مرا چند صباحی است

حق دارم اگر حسّ طلبکار گرفتم

هم شد سپر صورت و هم معجر من شد

از دست شکسته چقدر کار گرفتم

این موی سپیدی که سرم هست هدیه

از مشتریان سر بازار گرفتم

با عمه کجا ها که نرفتیم !.نبودی

آمار سرت را دم دربار گرفتم

کردم‌چقدر سعی ببینم که میآیی

از آمدن تو خبر اینار گرفتم

آنقدر هلم داد سنان با نوک نیزه

انگار که زخم از نوک مسمار گرفتم

داری خبر از مجلس مهمانی در شام

شد حرف و حدیثی ، غم بسیار گرفتم

در مجلس می مردک هیزی که رسید و

دست کمک از چشم‌ علمدار گرفتم‌

آنقدر کتک خوردم و آنقدر نمردم

تا آخر سر فرصت دیدار گرفتم

محمد کیخسروی


#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت HadithAshk.com
695 views12:56
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 15:53:10 یا عزیز الله
سوره مریم به روی نیزه ها تفسیر شد

آب وقتی به حرم آمد که خیلی دیر شد

یا عزیز الله چشمت را روی نیزه ببند

نان خشک انداختند و دخترت تحقیر شد

از طعام خانه ها بویش به ایتامت رسید

طفل تو در کوچه ها با تازیانه سیر شد

دختران شام هرشب با عروسک دل خوشند

حیف دختر بچه ات همبازی زنجیر شد


گیسوی ما را کشید و هدیه اش را هم گرفت

کاردنیا را ببین ، از زجر هم تقدیر شد

زجر ها را من کشیدم، ناله هایش با تو بود

خیزرانش را تو خوردی و رقیه پیر شد

حیدری کم داشت این ویرانه وقت غسل من

باز بازویی شکسته، درنظر تصویر شد

ناصر دودانگه


#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت HadithAshk.com
872 views12:53
باز کردن / نظر دهید