Get Mystery Box with random crypto!

هنر مدیریت

لوگوی کانال تلگرام honaremodiriat — هنر مدیریت ه
لوگوی کانال تلگرام honaremodiriat — هنر مدیریت
آدرس کانال: @honaremodiriat
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 18.03K
توضیحات از کانال

تماس با ادمين کانال:
@MrMedos

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2023-07-03 11:25:32
این هفته آخرین مهلت استفاده از تخفیفات دوره بین المللی مدیر پروژه حرفه ای دانشگاه تهران
امكان اخذ گواهي PMP و گواهی بین المللی سرممیزی سیستم مدیریت پروژه
پرسش و ثبت نام:
09351673873
پاسخ سوالات متداول دوره و فرم ثبت نام در سایت زیر موجود است :
http://pdtut.com/pm/
405 views08:25
باز کردن / نظر دهید
2023-07-02 09:18:21 همه مشاغل مهم هستند، اما بعضی مشاغل مهم‌ترند!

این عنوان را از کتاب خواندنی قلعه حیوانات اثر جورج اورول به امانت گرفته ام آنجا که می‌نویسد "همه انسان‌ها برابرند اما بعضی‌ها برابرترند"!
مشاغل کلیدی مشاغلی هستند که شکست و یا پیروزی سازمان را رقم می‌زنند. آنها تعیین کننده سرنوشت بازی هستند. می‌گویند حدود ۲۰ درصد از مشاغل سازمان را می‌توان شغل کلیدی محسوب کرد. این ۲۰ درصد است که تکلیف ۸۰ درصد عملکرد سازمان را روشن می‌کند.

یکی از اجزاء نظام‌های پرداخت حقوق و مزایا، پرداخت بر اساس "ارزش شغل" است. به این ترتیب که ابتدا باید مشاغل را از نظر اهمیتی که برای سازمان دارند و ارزشی که برای ذینفعان سازمان ایجاد می‌کنند ارزیابی و سپس طبقه‌بندی کنیم تا بتوانیم به مشاغل کلیدی (و شاغلین آنها) حقوق و مزایای بیشتر و جذاب‌تری بپردازیم.

من معیارهای زیر را برای شناسائی مشاغل کلیدی و ارزیابی و ارزش‌گذاری آنها پیشنهاد می‌کنم. شغل کلیدی شغلی است که:

با ماموریت اصلی سازمان ارتباط نزدیک دارد.
برای سازمان سود و درآمد تولید می‌کند.
در ارتباط مستقیم با مشتری و بازار و سهم بازار قرار دارد.
تامین نیروی انسانی شایسته برای آن، آسان و ارزان نیست.
انجام آن نیاز به سطوح بالائی از دانش و مهارت دارد.
در آن، تصمیمات پیچیده و مهم گرفته می‌شود.
روی سایر مشاغل سازمان اثرگذار است.
غیبت شاغل آن به سرعت احساس می شود.
با اطلاعات محرمانه و باارزش سر و کار دارد.
در زنجیره تولید ارزش قرار دارد و برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد می‌کند.
به راحتی و ارزانی قابل پیمان‌سپاری نیست.
اشتباهات و ابتکارات در آن، آثار عمیق و بلندمدت بر سازمان دارد.
پیچیده است و متغیرهای زیاد و پرتعدادی بر آن موثر است.
حفظ و نگهداشت کارکنان شایسته آن، آسان نیست.

مشاغل سازمان‌مان را خوب بشناسیم و آنها را با معیارهای مناسب ارزیابی و مقایسه و طبقه‌بندی کنیم تا بتوانیم با آنها و شاغلین شان برخورد و رفتار مناسب و مقتضی داشته باشیم. 

همچنین به خاطر داشته باشیم که این مشاغل را نباید فقط در سطوح بالای سلسله مراتب سازمان و در میان مشاغل مدیریتی جستجو و پیدا کنیم. برخی شغل های ظاهرا کم‌اهمیت و غیرمدیریتی گاهی و در بعضی شرایط، تعیین‌کننده و به شدت اثرگذار هستند.

بهزاد ابوالعلایی





@honaremodiriat
981 views06:18
باز کردن / نظر دهید
2023-07-01 12:49:26
فروش قلب تپنده هر سازمان ، پس حرفه‌ای بفروش!

دوره تخصصی 《 MBA بازاریابی و فروش 》 با حضور نخبگان فروش و بازاریابی ایران

ویژه مدیران ، کار آفرینان و صاحبان کسب وکار

برخی از سر فصل ها:
بازاریابی کالا و خدمات
برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی
بازاریابی بین المللی
دیجیتال مارکتینگ
تبلیغات اثربخش
سیستم سازی فروش
مدیریت برند و اصول حرفه‌ای فروش
و ...

برای دریافت مشاوره رایگان و ثبت نام با این آیدی در ارتباط باشید : @elmsaz_admin6

《 به همراه ارائه معتبر ترین مدرک رسمی از وزارت علوم کشور》

+ " شرایط اقساط ویژه اعضای کانال "

برای دریافت مشاوره رایگان و ثبت نام با این آیدی در ارتباط باشید : @elmsaz_admin6

_علمساز ، ساز یادگیری_
1.0K views09:49
باز کردن / نظر دهید
2023-06-27 07:29:30 مدیر عاملانی که همه گزینه‌های ممکن را پیش روی خود نگاه می‌دارند، معمولا هیچ‌کدام را اجرا نخواهند کرد. بنگاه‌هایی که همه قسمت‌های بازار را هدف می‌گیرند، معمولا دست‌آخر به هیچ‌کدام دست نمی‌یابند. فروشنده‌ای که همه معامله‌ها را تعقیب می‌کند در انتها هیچ معامله‌ای را جوش نخواهد داد.

ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم، ولی گزینه‌ها را پیش رویمان باز نگه می‌داریم. این موضوع به‌ راحتی می‌تواند به‌ قیمت موفقیت‌مان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.

یک استراتژی کسب‌و‌کار در درجه اول بیانیه‌ای است برای چیزهایی که نباید مشغول‌شان شویم. یک استراتژی مشابه برای زندگی‌تان قرار دهید:
چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید و هر وقت گزینه‌ای مطرح شد آن را با فهرست آنچه که نباید سراغ‌شان بروید، بسنجید. این کار نه ‌تنها شما را از به دردسر افتادن حفظ می‌کند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد.

یک بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد به‌ جای آنکه هر بار که دری گشوده‌شد، بنشینید و ذهن‌تان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید.

بسیاری از دروازه‌ها ارزش وارد شدن را ندارند حتی وقتی که دستگیره‌های درشان به‌راحتی بچرخد و باز شود.

رولف دوبلی






@honaremodiriat
1.9K views04:29
باز کردن / نظر دهید
2023-06-24 18:56:09 مدیریت به روش ایلان ماسک

امروزه در دنیای مدیریت از جمله معروف ایلان ماسک بعنوان یک مدل مدیریتی نام برده می شود. او معتقد است: *یا ثابت کنید اشتباه می‌کنم یا کاری که می‌گویم را انجام دهید!*
سبک مدیریت ایلان ماسک شوخی‌بردار نیست. اگر دستور کاری برای مدیران خود می‌فرستد انتظار دارد اگر سوالی دارند بپرسند و در صورتی که ابهامی ندارند، کار را تمام و کامل انجام دهند. در غیر این صورت باید فورا استعفا بدهند!

ایلان ماسک به صراحت بیان و رک بودن معروف است و تاکنون داستان‌های مختلفی در مورد شیوه مدیریت وی به اشتراک گذاشته شده است. ظاهرا یکبار ایلان ماسک به عنوان اولتیماتوم به یکی از مدیران ارشد خود ایمیلی با این محتوا فرستاده که: «کارها را به روش من انجام بده وگرنه اخراج می‌شوی.»

گفته می‌شود وی به افراد قدرتمند تیم کاری‌اش سخت می‌گیرد و انتظار زیادی از آنها دارد. به همین دلیل برخی از کار کردن در تسلا به عنوان تجربه‌ای سخت یاد می‌کنند.

حتی کار کردن در محیط تسلا برای برخی غیرقابل تحمل است؛ هرچند برخی افراد در همین تنگناهای کاری رشد و پیشرفت کرده‌اند. یکی از مدیران ارشد همکار ایلان ماسک می‌گوید: یکبار ایمیلی از سوی وی دریافت کرده که دستورالعمل‌های کاری را به صورت شفاف در آن مطرح کرده بود.

ایلان ماسک می‌گوید اگر ایمیلی از سوی وی برای مدیران ارسال شود، آنها در مقابل دریافت آن ایمیل تنها سه کار می‌توانند انجام دهند:

︎اگر در مورد اجرای آن ابهام داشتند، می‌توانند سوال بپرسند و ایلان ماسک توضیح می‌دهد چرا چنین تصمیمی گرفته است. ایلان ماسک معتقد است که گاهی اوقات ممکن است اشتباه کند!

︎تنها در صورتی به وی ایمیل بزنند که دستور کار مبهم باشد و نیاز به توضیحات بیشتری بخواهند.

︎دستورالعمل‌ها را اجرا کنند.

در صورتی که یکی از کارمندان وی ایمیل کاری دریافت کند و در مقابل آن یکی از این سه کار را انجام ندهد، از وی خواسته می‌شود که فورا استعفا بدهد.

در ظاهر ممکن است چنین رویکردی خشونت‌آمیز به نظر برسد، اما از نظر مهارت و علم مدیریت: "وی قبل از انجام هر کاری برای تیم خود، چگونگی انجام کار و اهداف را توضیح می دهد" که به آن متقاعد سازی می گویند که معجزه کننده است.

اساسا ماسک می‌گوید: «شما می‌توانید به من ثابت کنید که اشتباه می‌کنم، از من اطلاعات بیشتری بخواهید، یا آنچه را که می‌خواهم انجام دهید.»

نکته مهم: بیان اهداف و انتظارات به تیم کاری از مهارت های مهم در مدیریت اثر گذار و کارآمد است.

منبع: Inc






@honaremodieiat
2.1K views15:56
باز کردن / نظر دهید
2023-06-23 22:03:11 مدام نگوییم: «ایرانی‌ها فلان هستند!»

مجتبی لشکربلوکی

تا همین چند وقت پیش؛
ملت با چوب و سنگ، سگ و گربه‌‌ها را می‌زدند؛ ولی الان می‌بینیم برایشان غذا می‌گذارند و انجمن برای نگهداری‌شان ايجاد شده.
اگر کسی که پشت فرمان کمربند می‌بست را مسخره‌ می‌کردیم؛ ولی الان تا ماشین را روشن می‌کنیم ناخودآگاه اول کمربندمان را می‌بندیم.
اگر خانمی متارکه می‌کرد با نگاه سنگین‌مان اذیتش می‌کردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام می‌گذاریم!
اگر کسی نظر مخالفی داشت، غوغا به پا می‌کردیم؛ ولی الان می‌گوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است! [حتی اگر ناراحت شویم دست‌کم خوددارتر شده‌ایم.]
تا چند وقت پیش و در روزهای تعطیل، پارک‌ها و جنگل‌ها تبدیل می‌شدند به سفره‌ای از زباله‌ها؛ اما الان برخی از مردم [نه همه] علاوه بر زباله‌های خود زباله‌های دیگران را نیز جمع می‌کنند.
آهسته‌ آهسته داریم تغییر می‌کنیم! شاید هنوز خیلی راه مانده تا به‌ جامعه ایده‌آل برسیم؛ اما همین که آغاز کردیم خیلی خوب است.
مرتب نگوییم ایرانی‌ها فلان هستند! ایران یعنی من، یعنی تو.
تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را اصلاح کن و به من هم یاد بده که همین کار را بکنم، اما با مهربانی؛ نه با نگاهِ از بالا به پایین و با لحنی که: «تو بی‌فرهنگی و من بافرهنگ» (نویسنده: نامعلوم)

تحلیل و تجویز راهبردی
نتوانستم نویسنده اصلی را بیابم، اما می‌خواهم چند نکته‌ای به آن بیافزایم.
با نگاه به سال‌های دور، متوجه می‌شوم فرهنگ ما مبتنی بر پدرسالاری، بزرگ‌سالاری و معلم‌سالاری بود. همه این‌ها با تمام تفاوت‌های‌شان، در یک چیز مشترک بودند. اینکه یک نفر فکر می‌کند، یک نفر حکم می‌راند و بقیه «فقط» اطاعت می‌کنند. تعریف آدم خوب در گذشته آدم مطیع بود؛ آدمی که در نهایت کارمند می‌شد.
اصلا قرار نبود ما فکر کنیم! پدر به جای ما تصمیم می‌گرفت که چه رشته‌ای بخوانیم، با چه کسی ازدواج کنیم، شیخ و بزرگ قبیله تصمیم می‌گرفت که چه کسی باید چه کاری کند و حتی چه عقیده‌ای داشته باشد. معلم بود که ...
ما در طول این سال‌ها بسیاری از عقاید و رفتارهای اشتباه را به مرور کنار گذاشته‌ایم. فهمیده‌ایم که قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. بیزنس من یا کارآفرین شدن هم مسیر دیگری است.
در طول این سال‌ها، معلمان محدودتر شده‌اند. پدرها منطقی‌تر و محتوای درس‌ها تعاملی‌تر شده‌اند. نسل جدید جسورتر، خلاق‌تر، نقادتر و عاقل‌تر از ماست و به راحتی هر چیزی را نمی پذیرد. این اصلا چیز کمی نیست! این آغاز ماجراست.

این را مدیون چه کسانی هستیم؟
مدیون اولین‌ها!
مدیون اولین کسی که به کارتن خواب‌ هم به دید یک انسان نگاه کرد و او را عوضیِ مفنگیِ معتاد خطاب نکرد.
مدیون اولین کسی که به جای لگد زدن به گربه برایش غذا گذاشت.
مدیون اولین نفری که نه تنها زباله خودش که زباله دیگران را جمع کرد.
مدیون اولین مدیر مدرسه‌ای که با معلم زورگوی مدرسه درگیر شد و او را اخراج کرد.
مدیون اولین معلمی که به ما آموخت حرف دیگران را خوب بشنویم، حتی اگر آن را قبول نمی‌کنیم.
مدیون اولین پدر و مادری که پشت بچه‌شان ایستادند و گفتند که اگر می‌خواهی پزشکی انتخاب نکنی، نکن و برو به عشقت عکاسی برس.
مدیون اولین خانواده‌ای که گفت نظر دخترمان شرط است و ما به جای او تصمیم نمی‌گیریم.

این آدم‌ها برای اولین بار کاری کردند متفاوت. پس از آن، کم‌کم فهمیدیم که اوه! می‌شود جور دیگری هم فکر کرد، تصمیم گرفت و زندگی کرد. این‌ها قهرمان‌های ناشناخته این سرزمین اند.

ما چه می‌توانیم انجام دهیم؟
هر کسی می‌تواند یک معلم/مبارز/خط‌شکن باشد. چگونه؟ آنچه خوب است، آنچه منطقی است را به دیگران بیاموزد و خسته نشود. فرهنگ در طول سال‌ها شکل گرفته و با یک بار گفتن و نشان دادن تغییر نمی‌کند. مطمئنا فرهنگ پدرسالاری و قبیله‌سالاری با سریال «پدرسالار» و فیلم «عروس آتش» تغییر نکرد اما آن کارگردانان در این مبارزه نقش داشته‌اند.
اگر اولین نبودیم؛ اولین ها (پیشروها) را حمایت کنیم. ظرفیت رشد یک جامعه مرتبط است با دادن امکان متفاوت بودن.

عجالتا در تنگنای کنونی، ما چهار مسیر در توسعه داریم  که پیش روی ما باز است؛ اول: نیلوفرآبی یعنی خلق توسعه‌های کوچک، محلی و محدود، دوم: نتوکراسی یعنی حل مسائل ملی از طریق شبکه‌سازی، سوم: مشق شب یعنی تدوین و تفاهم پیش‌نویش طرح‌ها و قانون‌ها برای روزی که پنجره‌ای باز شود و چهارم: تربیت نسلی توسعه آفرین، آگاه، توانمند و آینده ساز. 

استراتژی چهارم را دست کم نگیریم. برتراند راسل زمانی گفته بود: «از خودتان انسانیت به یادگار بگذارید و نه انسان، تولیدمثل را هر جانوری بلد است!» می‌خواهم توصیه کنم به تفاوت تولید مثل و تولید نسل (استراتژی چهارم توسعه) بیشتر بیاندیشیم.





@honaremodiriat
2.4K views19:03
باز کردن / نظر دهید
2023-06-22 09:47:06
خوب بخوابید تا رهبر سازمانی بهتری باشید!

مساله خواب رهبران سازمانی بسیار بغرنج است و بیش از ۴۲ درصد رهبران سازمانی، کمتر از ۶ ساعت خواب مفید در شبانه‌روز دارند. زمانی که مدیران کم‌خواب باشند، نحوه عملکرد آنها منجر به کاهش بهره‌وری و خروجی کارکنان آنها نیز خواهد شد.

زمانی که رهبران با خواب ناکافی در محیط کار حاضر می‌شوند، احتمال اینکه صبر و تحمل خود را در قبال کارکنان از دست دهند، به شیوه‌ای توهین آمیز رفتار کنند و رفتار کاریزماتیک بسیار کمرنگ‌تری داشته باشند، بیشتر است.

رهبران محروم از خواب کافی، بی‌قراری، تحریک‌ پذیری و تعارض بیشتری دارند. وقتی مدیران خواب کافی نداشته باشند، احتمال رفتارهای نامناسب آنها در روز با کارکنان بسیار بیشتر می‌شود. بنابراین زمانی که رهبر سازمان استراحت کافی نداشته باشد، کل سازمان باید هزینه آن را پرداخت کند!

دنیای اقتصاد






@honaremodiriat
2.0K views06:47
باز کردن / نظر دهید
2023-06-21 13:23:06 رقبا را به مشتریان نشان بدهید

جیم بلیت در کتاب خود به نام «100 ایده بزرگ بازاریابی» می‌نویسد:

همه ما تا حدودی از رقبای‌مان می‌ترسیم، چون می‌توانند به بازار ما حمله کنند و فروش‌مان را کاهش بدهند و مشتریان‌مان را از چنگ‌مان خارج کنند

اما یادمان باشد به جای ترس، باید سعی کنیم محصول بهتری ارائه کنیم، روابط بهتری با مشتریان برقرار کنیم، و کلا شرکت بهتری باشیم

پس چرا نباید بهتر بودن‌مان را صادقانه به مشتریان‌مان اعلام کنیم؟ برای این کار، لازم نیست رقبای‌مان را تحقیر کنیم یا علیه‌شان شایعات منفی راه‌ بیندازیم؛ چون این کارهای هیچ اثری ندارد و باعث می‌شود مشتریان نسبت به رقبای‌مان احساس ترحم کنند.

به جای این کارها، می‌توانیم محصول و خدمات‌ رقبای‌مان را صادقانه به مشتریان نشان بدهیم تا بتوانند با محصول یا خدمت خودمان مقایسه کنند.

برای مثال، زمانی که جودی کِرنی، مدیر فروش و بازاریابی هتل‌های زنجیره‌ای هالیدی این بود، یکی از رقبا، تعداد زیادی از مشتریان شرکتی را از چنگ هتل خارج کرد. کِرنی خیلی سعی کرد تا شرکت‌ها را مجاب کند تا باز هم کارمندان‌شان را به هتل‌های شرکت بفرستند، ولی موفق نشد، چون شرکت‌ها از هتل جدید راضی‌ بودند.

مدیران تصمیم‌گیر در شرکت‌ها، افرادی نبودند که در هتل‌‌های رقیب اقامت می‌کردند. در حقیقت، مشتریان هتل، بیشتر فروشندگان، مهندسان و مدیران شرکت‌ها بودند که به یک سفر کاری آمده بودند. برای همین، کِرنی سراغ مهمانان اصلی رفت و از آنها پرسید که آیا از هتل جدیدشان راضی هستند؟ کِرنی متوجه شد که آنها هتل‌های هالیدی این را ترجیح می‌دهند.

بر همین اساس کِرنی از مدیران ارشد شرکت‌های مشتری خواست تا خودشان هم از کارمندان‌شان پرس و جو کنند که آیا از هتل رقیب راضی‌اند یا نه

او در مذاکره با مدیران ارشد شرکت‌های مشتری روی این موضوع تمرکز کرد که کارمندان ناراضی، کارآیی کمتری دارند.

خیلی از شرکت‌ها از کارمندان‌شان نظرخواهی کردند و متوجه شدند که برخلاف تصورشان، کارمندان، هتل‌های هالیدی این را ترجیح می‌دهند.

با این حال، این کار اصلا کافی نبود. مدیران ارشد شرکت‌های مشتری موافقت کردند تا خودشان از هتل‌های هالیدی این بازدید کنند و امکانات جدید هتل برای کارمندان‌شان را از نزدیک ببینند.

با این حال، تاکید می‌کردند که باید از هتل‌های رقیب هم بازدید کنند. در این جا بود که کِرنی، هوش خود را نشان داد و یک ریسک بزرگ را به جان خرید.

کِرنی تصمیم گرفت در کنار تور بازدید از هتل‌های هالیدی این، تور بازدیدی از هتل رقیب را هم در همان روز، برگزار کند. او حتی به برخی از مدیران ارشد شرکت‌های مشتری پیشنهاد داد با ماشین خودش آنها را به هتل رقیب ببرد.

مشتریان از این حرکت کِرنی شگفت‌زده شدند و خیلی از آنها بدون این که از هتل‌های رقیب بازدید کنند، قرارداد جدیدی را با هتل‌های هالیدی این امضا کردند.

مارکتینگ آز





@honaremodiriat
1.8K views10:23
باز کردن / نظر دهید
2023-06-20 00:14:36
فروشنده گلوله برفی!

یک روز زمستانی در سال ۱۹۸۳، دیوید هامونز گلوله‌های برفی در اندازه های مختلف را در خیابان های نیویورک فروخت
او گلوله‌ها برفی را با نظم و ترتیب اندازه خوب روی زیراندازی انداخته بود و مشغول فروش آنها بود.

هامونز در اجرای این خلاقیت به وضوح توانایی خود را در برقراری ارتباط با مخاطبان خود نشان داده است.

برخی ممکن است کار او را کلاهبرداری یا صرفا یک کار موقتی بامزه بدانند اما در دنیای تبلیغات و تجارت و بازاریابی فعالیت‌های اینچنینی کم نیست
اما این را می دانیم که بسیاری از مردم «حالش» را ندارند که محتوایی، کالا یا خدمات در دسترسی را شکار کنند.

پس مثلا شرکت‌های تحصیلی کمک‌آموزشی برایشان درس‌ها را خلاصه، پاکیزه و بسته‌بندی می‌‌کنند و می‌فروشند و از همین محتوای قابل دسترس به راحتی کسب درآمد می کنند.





@honaremodiriat
1.8K views21:14
باز کردن / نظر دهید
2023-06-18 20:24:39 مشوق‌های پولی همیشه کارساز نیستند

بسیاری از مدیران به اشتباه فکر می‌کنند که بهترین راه تشویق کارکنان به کار بیشتر و بهتر از طریق دادن پاداش‌های پولی به آنها است. با این همه در بسیاری موارد، پرداخت‌های اضافی و ویژه به برخی از کارکنان و مدیران نه تنها کمکی به بهبود عملکرد آنها نکرده است بلکه با واکنش‌های منفی سایر کارکنان مواجه شده است. علت اصلی این مساله را باید در اجرا نکردن درست برنامه‌های تشویقی از یکسو و بی‌فایده بودن مشوق‌های پولی در بعضی موارد جست‌وجو کرد.

تجربه نشان داده کارکنان یک سازمان اگر به مدیران و برنامه‌های شان اعتماد و اعتقاد کافی نداشته باشند حتی اگر پول بیشتری هم دریافت کنند باز هم ناراضی خواهند بود. پس پرداخت‌های اضافی و برنامه‌های انگیزشی مالی درون سازمانی اگر به‌طور کامل با عملکرد و کاری افراد در ارتباط نباشند به‌طور قطع به شکست خواهند انجامید و پس از آن نیز دیدگاه مشتریان و سهامداران شرکت‌ها را نیز تخریب خواهند کرد.

تحقیق موسسه رهبری و مدیریت(ILM) در مورد میزان تاثیرگذاری مشوق‌های پولی بر کارکنان نشان داده است که تنها ۱۳‌درصد از ۱۰۰۰ کارمندی که در این تحقیق مورد سوال قرار گرفتند با هدف دریافت مشوق‌های پولی اقدام به کار بیشتر می‌کردند.

عوامل عاطفی شامل لذت بردن از کار (۵۹‌درصد)، بودن با همکاران خوب (۴۲‌درصد) و رفتار محترمانه مدیران با کارکنان (۲۲‌درصد) از جمله عواملی بودند که بر اساس یافته‌های این تحقیق از نظر کارمندان دارای اهمیت بیشتری نسبت به مشوق‌های پولی بودند. همچنین شرایط کاری انعطاف‌پذیر (۱۶‌درصد) و امکان ارتقای سازمانی (۹‌درصد) در رتبه‌های بعدی انگیزشی قرار داشتند.

بر این اساس کارکنان سازمان‌ها را می‌توان از حیث محرک کلیدی برای کار بیشتر به چهار گروه زیر تقسیم کرد:

کارکنانی که دوست دارند در سازمان ترقی کنند:
این دسته از کارمندان که عمدتا زیر ۳۵ سال سن دارند، با ارتقای مقام یا امیدوار بودن به آن به شکل عجیبی تشویق به کار بیشتر می‌شوند. ارائه آموزش‌های جدید و توسعه شغلی به این گروه از کارکنان از هر مشوق پولی و غیرپولی دیگری موثر‌تر خواهد بود.

کارکنانی که می‌خواهند مورد توجه مدیران مافوق و همکاران‌شان قرار گیرند:
این گروه از کارکنان که عمدتا کارکنانی با دستمزدهای پایین هستند علاقه دارند که از طرف مدیران موردتوجه و احترام قرار بگیرند و در صورت ارضای این نیاز بهره‌وری بیشتری از خود بروز می‌دهند. علاوه بر این حضور این نوع افراد در میان همکارانی خونگرم و مهربان می‌تواند به چندین برابر شدن کارآمدی و علاقه آنها به کار بینجامد.

کارکنانی که به خاطر پول و پاداش‌های مالی کار می‌کنند:
پرواضح است که باید برای برانگیختن این افراد برای کار بیشتر به آنها وعده حقوق و مزایای بیشتر داد، هر چند که این نوع محرک‌ها پس از مدت کوتاهی خاصیتشان را از دست خواهند داد. تحقیقات نشان داد که این فاکتور در میان کارکنان مرد طرفدار بیشتری دارد.

کارکنانی که به دنبال کار انعطاف‌پذیر و استقلال در کار هستند:
این گروه از کارکنان دوست دارند در نحوه انجام وظایف‌شان مستقل باشند و از انعطاف‌پذیری بیشتری برخوردار شوند. اگر خود را در محیطی ببینند که به اندازه کافی به آنها اختیار عمل برای کار کردن داده شده است، حاضرند بسیار بیشتر از وظایف محوله کار کنند.

به‌طور کلی، آگاهی از عواملی که باعث تشویق کارکنان به کار بیشتر و بهتر و در نتیجه افزایش بهره‌وری می‌شوند می‌تواند به مدیران کمک کند تا به شکل راحت‌تر و سریع‌تری به اهداف سازمانی برسند. بنابراین باید این عقیده قدیمی و نادرست که مشوق‌های پولی تنها عامل برانگیزاننده کارکنان به کار بیشتر است به‌طور کلی فراموش شود.

منبع: HBR






@honaremodiriat
1.8K views17:24
باز کردن / نظر دهید