Get Mystery Box with random crypto!

👁 هوشمندى

لوگوی کانال تلگرام hooshmandy — 👁 هوشمندى ه
لوگوی کانال تلگرام hooshmandy — 👁 هوشمندى
آدرس کانال: @hooshmandy
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 7.82K
توضیحات از کانال

در جهان هوشمند ما
هیچ رویدادی تصادفی به وقوع نمی‌پیوندد.
هر چیز که
در مسیر زندگی
سر راه شما قرار می‌گیرد؛
نکته‌ایست برای آموختن!

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-26 12:19:22 این‌طور در نظر بگیر که با آرامش در خانه نشسته‌ای که ناگهان صدای گوش‌خراش بوق ماشینی از آن‌طرف خیابان به گوش می‌رسد. احساس خشم و ناراحتی‌ای برمی‌خیزد. منظور از این خشمی که برخاسته چیست؟ هیچی. پس چرا این احساس را بوجود آوردی؟ تو این کار را نکردی. ذهن این کار را انجام داد؛ و کاملاً هم به‌صورت خودکار و ناآگاهانه اتفاق افتاد. چرا ذهن چنین چیزی را به وجود می‌آورد؟ چون معتقد به این باورِ ناآگاهانه است که مقاومتش یعنی همین چیزی که تو آن را در قالب خشم و ناراحتی تجربه کردی، می‌تواند به طریقی این شرایط نامطلوب را از بین ببرد؛ که البته این چیزی جز توهم نیست. این مقاومتی که ذهن به وجود میاورد مثلاً در این موردِ بخصوص خشم و ناراحتی، خودش بسیار آزاردهنده‌تر از علت اصلی‌ای که تلاش می‌کند تا آن را از بین ببرد است.
تمام شرایط این‌چنینی را می‌توان به تمرینی معنوی تبدیل کرد.
حس کن که شفاف شده‌ای. تا آنجاکه هیچ چیزی از این توده مادی بدن دیگر وجود ندارد. حالا اجازه بده تا آن صدا یا هر چیزی که علتِ عکس‌العملِ منفیِ تو بوده از شفافیت بدن تو عبور کند. آن دیگر به دیوار محکمی در درون تو برنمی‌خورد. همین‌طور که گفتم در ابتدا با چیزهای کوچک شروع کن. مثل بوق ماشین، صدای پارس سگ، جیغ و فریاد بچه‌ها و ترافیک.
به‌جای اینکه یک دیوار مقاومتی مستحکم درون خودت داشته باشی که مدام در معرض ضربات پیاپی چیزهایی که گمان می‌کنی "نباید اتفاق بیفتند" قرار بگیرد، اجازه بده تا همه‌چیز از تو عبور کند.
#اکهارت تُله




Let's say that you are sitting quietly at home. Suddenly, there is the penetrating sound of a car alarm from across the street. Irritation arises. What is the purpose of the irritation? None whatsoever. Why did you create it? You didn't. The mind did. It was totally automatic, totally unconscious. Why did the mind create it? Because it holds the unconscious belief that its resistance, which you experience as negativity or unhappiness in some form, will somehow dissolve the undesirable condition. This, of course, is a delusion. The resistance that it creates, the irritation or anger in this case, is far more disturbing than the original cause that it is attempting to dissolve.
All this can be transformed into spiritual practice. Feel yourself becoming transparent, as it were, without the solidity of a material body. Now allow the noise, or whatever causes a negative reaction, to pass right through you. It is no longer hitting a solid “wall” inside you. As I said, practice with little things first. The car alarm, the dog barking, the children screaming, the traffic jam.
Instead of having a wall of resistance inside you that gets constantly and painfully hit by things that”should not be happening,” let everything pass through you.
#Eckhart Tolle
1.1K views09:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 10:19:00 وقتی فکری توجه‌ات را به‌طور کامل به خودش جذب می‌کند، به این معناست که تو با این صدا هم‌هویت‌شده و خودت را با آن‌ یکی می‌پنداری. در این صورت این افکار، حسی از "خود" را شکل می‌دهند؛ و این خود، همان "ایگو" است. یک من ذهنی.
این خودی که ساخته‌ی ذهن است همیشه احساس ناکافی بودن و متزلزل بودن می‌کند. به همین خاطر است که ترس و میل یا خواسته، احساساتِ غالب و همین‌طور نیروهایِ برانگیزاننده‌یِ آن هستند.
هنگامی‌که تشخیص دادی که صدایی درون سرت است که این صدا وانمود می‌کند که خودِ تو هستی و هرگز هم حرف زدن را متوقف نمی‌کند، آنگاه از هم هویت شدنِ ناآگاهانه با جریان افکار بیدار می‌شوی. هنگامی‌که متوجه آن صدا بشوی آنگاه درک می‌کنی که آن چیزی که تو هستی این صدا یعنی این فکر کننده نیست، بلکه همان است که از این صدا آگاه است.
#اکهارت تُله



من افکارم،
احساساتم،
حواس پنج‌گانه‌ام،
و تجربیاتم نیستم.
من محتوای زندگی‌ام نیستم.
من خودِ زندگی‌ام.
من فضایی هستم که در آن همه‌چیز اتفاق میفتد.
من آگاهی‌ام.
من لحظه‌یِ حالم.
من هستم."

#اکهارت_تُله
2.4K views07:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 19:01:13 آن نه عشق است که بتوان برِ غَمخوارش بُرد

یا توان طبل زنان بر سر بازارش برد

 

عشق می خواهم از آن سان که رهایی باشد

هم از آن عشق که منصور سرِ دارش برد

 

عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت

نه که گویند خَسی بود که جو بارش برد

 

دلت ایثار کن آن سان که حقی با حق دار

نه که کالاش کنی٬ گویی طرّارش برد

 

شوکتی بود در این شیوۀ شیرین روزی

عشقِ بازاری ما رونق بازارش برد

 

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

که به عمری نتوان دست در آثارش برد

 

مردِ میدانی اگر باشد از این جوهرِ ناب

کاری از پیش رود کارستان ک«آرش» برد

حسین منزوی
1.8K views16:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-17 17:02:55 هیچ مشکلی هرگز حل نمی شود.
تنها راه حل آن این است که به سطح هوشیاری بالاتر برویم.
بنابراین به جای اینکه در مورد یک مشکل وسواس پیدا کنید و در مورد چگونگی حل آن بپرسید، تمام انرژی خود را صرف افزایش آگاهی خود کنید.

#اشو
3.0K views14:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 11:17:08 در کوی خرابات گذر میکردم
وین دلق بشر دوخت بدر میکردم

هرکس نظری به جانبی میافکند
من بر نظر خویش نظر میکردم

#مولانا
@hooshmandy
3.3K viewsedited  08:17
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 19:26:51
3.3K views16:26
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 09:15:54 ابن سیرین كسی را گفت: چگونه‏ اي؟

گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟

ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم!

گفتند: وادار نبودی كه قرض و خرج وی را بدهی.
گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏اي برای او نیندیشی،
در احوالپرسی منافق باشی…

اينچنين است رسم انسانيت و مردانگى…

@hooshmandy
3.1K views06:15
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 09:38:33 شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر به هوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم. گفت جوینده یابنده باشد، و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود برمن کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم

ناصر خسرو قبادیانی
2.7K views06:38
باز کردن / نظر دهید