Get Mystery Box with random crypto!

از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

لوگوی کانال تلگرام irajrezaie — از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی ا
لوگوی کانال تلگرام irajrezaie — از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی
آدرس کانال: @irajrezaie
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.76K
توضیحات از کانال

رقص است زبانِ ذرّه زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
"مولانا"
ارتباط با ادمین
@Irajrezaiee

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 21:23:47
همه می میریم. از مرگ گریزی نیست. به گفته فرزانه توس: "شکاریم یکسر همه پیش مرگ!"
اما مرگ نویسنده، مرگ هنرمند، مرگ تخیل است. مرگ اندیشه و احساس است. مرگ روایت است. و در حقیقت، مرگ جهان است؛ زیرا جهان بدون روایت، جهان بدون اندیشه و احساس و تخیل، جهانی است ظلمانی و سرد و فسرده و بی منظر! بادا که قلم او بر زمین نماند و نسلی که از پی او می آید در روزگاری به آیین و آذینی دیگر، سمفونی زندگان را شورمندانه بسراید.
@irajrezaie
244 viewsedited  18:23
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 17:17:19 از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی pinned «از درونِ جان برآمد نخوت و حرص و حسد تا گز و سیمرغ و رستم گشت بر اسفندیار این بیتِ نگارین و عمیق و بلند از آنِ پیشگام و پیشاهنگِ بزرگ شعر عرفانی یعنی جناب سنایی غزنوی است که در ضمن قصیده ای با رویکردی تفسیری و عرفانی، تلمیح یا اشارت ژرف و نیکویی دارد به داستان…»
14:17
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 17:14:13 رموز اشراقی شاهنامه الاهیات شیخ اشراق و "فرّه کیان" و حکمت خسروانی او، که برای تبیین و صورت بندی آن به سراغ شخصیت های داستان های ملی ایران چون فریدون و کیخسرو و سیمرغ و زال و رستم و اسفندیار رفته، با همه لطف و بصیرت و جذابیتی که در خود نهفته دارد، در عرصه…
338 viewsedited  14:14
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 07:03:21 خردمندِ ناشاد!

جهانا چه خواهی ز پروردگان / چه پروردگان، داغ دل بردگان
جهانا شگفتی ز کردار توست / هم از تو شکسته هم از تو درست
جهانا بپروردیش در کنار / وزان پس ندادی به جان زینهار
جهانا سراسر فسوسی و باد / به تو نیست مرد خردمند شاد


از تناقض های زندگی فردوسی که ظاهرا تا پایان عمر گاه گاهی درگیرش بوده و در جای جای شاهنامه انعکاس یافته، شادی یا ناشادی انسان خردمند است. از سویی حکیم به اقتضای حکمت، حکمتی شادان، انسان خردمند را برخوردار از جانی شاد می داند که از تلخی و تلخ اندیشی فاصله دارد؛ اما از سویی دیگر وقتی با بینش تاریخی ژرف خود به چرخه عبث حاکم بر سرنوشت بشر و تاریخ زندگی او نگاه می کند، چاره ای جز مویه و شکوه نمی بیند. این تناقض البته چیزی از قدر فردوسی در نگاهم نمی کاهد؛ بلکه او را دست یافتنی تر و دوست داشتنی تر می نماید. زیرا او به انسان می اندیشد. انسانی عینی و ملموس و واقعی، نه انسانی وهمی و انتزاعی؛ انسانی محبوس تن و تخته بندِ طبیعت و تربیت و زمان که روزی به دنیا می آید و با هزار امید و آرزو، رنج می کشد و می میرد.


@irajrezaie
560 viewsedited  04:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:22:33 ‍ فردوسی در مقابل مغان؟
ابوالفضل خطیبی
نشریه پاژ
349 views18:22
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:09:01 رموز اشراقی شاهنامه

الاهیات شیخ اشراق و "فرّه کیان" و حکمت خسروانی او، که برای تبیین و صورت بندی آن به سراغ شخصیت های داستان های ملی ایران چون فریدون و کیخسرو و سیمرغ و زال و رستم و اسفندیار رفته، با همه لطف و بصیرت و جذابیتی که در خود نهفته دارد، در عرصه سیاست و اجتماع، مصون از پیامدهای نامطلوب نیست. اشاعه این گونه رویکردهای عرفانی مبهم و پر رمز و راز در سپهر عمومی جامعه نه تنها در وضع حاضر گرهی نمی گشاید بلکه به سرگشتگی و پریشانی فکری موجود دامن می زند.
به تازگی یکی از دوستداران حکمت شیخ اشراق، دریافت ها و تأویل های عجیب و غریبی از شاهنامه ارائه داده است. کتاب "رموز اشراقی شاهنامه" که آقای بابک عالیخانی نوشته و با تکلّف و تصنُع بسیار سعی کرده داستان سیاوش را از منظر آموزه های شیخ اشراق گزارش کند. گزارشی یکسره نامستدل و به دور از هرگونه معیارهای متن شناسی و روش شناختی بدون کمترین توجهی به بوطیقای حاکم بر ژانر حماسه. آدم حیرت می کند که ذهن انسان، آن هم انسانی که از فضل و دانش بی نصیب نیست، تا چه حد در مواجهه نادرست با متنی مانند شاهنامه ممکن است گرفتار آرزوخواهی و تمامیت خواهی شود. اینجاست که سخن دقیق و درست استاد شفیعی کدکنی در خاطر تداعی می شود: "هرگونه کوششی که برای مطلق کردن ساحت عرفانی زندگی و فرهنگ ما بشود، از هر زهری خطرناک تر است." (صد سال تنهایی، در باب آرای شفیعی کدکنی، ص 105)

کافی است همین فقره از کتاب را بخوانید تا حساب کار دست تان بیاید:

" عشق زال و رودابه که در شاهنامه با آب و تاب فراوان آمده است خود جزوی از سیر استکمالی زال به شمار می رود. انسان قدیم، جامع دو بُعد فاعلی و قابلی است. در رفتن زال به نزد رودابه می خوانیم.... (ابیات را آورده)
به هم پیوستن آن سپیدموی و این سیه موی در اینجا نشانه کمال است. به علاوه، دستان نه با گیسوی آویخته یار، بلکه با کمندی که بر کنگره کاخ درافکند بالا رفت. آن یکی رمز جذبه و این دیگری رمز سلوک است، چراکه زال پس از مجذوبیت، پیشه سلوک را در پیش گرفت." (ص 247)

البته کتاب چنانکه اشاره شد نه در شرح داستان زال و رودابه، بلکه شرح داستان سیاوخش است بر اساس حکمت خسروانی شیخ اشراق؛ منتها در این میان شارح محترم، خلوت عاشقانه زال و رودابه را هم از یافته های خیالات اشراقی خود آسوده نگذاشته است!
آقای ابوالفضل خطیبی نقدی بر این کتاب نوشته که خواندنی است.


@irajrezaie
348 viewsedited  18:09
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 18:28:30 ‍ من خودم از دوستداران شعر و شخصیت سایه هستم. برای شعر و هنرش حرمت زیادی قائلم. گاه گاهی شعرهایش را مانند شعرهای سعدی و مولانا و حافظ و اخوان و شاملو و فروغ و سپهری و شفیعی کدکنی و برخی دیگر، با خودم زمزمه می کنم و حالم خوش می شود. فکر می کنم یکی از ویژگی های شعر خوب آن است که بتوانی در خلوت خود مناسب یکی از حال های روحی خود از غم و شادی و امید و ناامیدی و غیره زمزمه کنی. این خصلتی است که در شعر سایه یافته ام و در بسیاری از شاعرانی که مدرن و نوگرا و نوآوراند نیافته ام. مثلا شعر رضا براهنی و احمدرضا احمدی چندان پسند خاطر من نیست. حالی و لذتی از سروده های آنها نمی برم. با این همه، می دانم که ذوق شخصی همواره در معرض خطر است و داور دادگری در همه حال نیست. برای همین پیش خود می گویم چرا نقدهایی که از سر شناخت و نزدیک به انصاف بر شعرهای سایه و دیگر شاعران محبوب من شده نخوانم و در چند و چون آن درنگ و تأمل نکنم؛ حتی اگر با بخشی از نقدها همدل نباشم. به نظرم نقد و بحث و گفت و گو و حتی جدل و مغلطه و دعوا بر سر بزرگان شعر و ادب فارسی، نشان از جامعه ای است که زندگی را دوست می دارد و به هر طریقی می کوشد تا به جمود و خموشی و مرگ روحی و معنوی تن ندهد.
آنچه می خوانید مقاله ضیاء موحد است با عنوان "انتخاب یا ضرورت" در نقد غزلهای سایه عزیز و گرامی.


@irajrezaie
661 views15:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 12:00:14 هنر همیشه بر حق نبودن!

قابل احترام ترین آدمها در نظر من آنهایی هستند که لجاجت و پافشاری در ادعای خود ندارند. آنها کسانی هستند که به دور از خودشیفتگی و استبداد فکری دست در دست گفت و گویی می دهند که در پایان کار ممکن است حقیقت را بر آنها آشکار کند. حقیقتا اگر آدم صاحب قوی ترین ذهن فلسفی باشد ولی فاقد فروتنی و جوهر معنوی در پذیرش حقیقت باشد به چیز چندان زیادی نمی ارزد. بنابراین آنچه ما بیش از همه باید بیاموزیم و بر سر آموختن و به کار بستن آن ممارست کنیم به قول دوستی "هنر همیشه بر حق نبودن" است. هنر همیشه بر حق بودن شیادی است. آدم احساس می کند برخی از مدعیان الاهیات و عرفان و فلسفه در کشور ما و شاگردانی که تربیت کرده اند، بر این مشرب اند. ظاهرا مقصود شوپنهاور هم از کتاب "هنر همیشه بر حق بودن" که آقای عرفان ثابتی ترجمه و نشر ققنوس چاپ کرده، تماما جدلی و تعریضی جهت اِسکات خصم و غلبه بر حریف به هر حیلتی نبوده است.

@irajrezaie
732 viewsedited  09:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 09:46:48 ‍ "سی سال و بیشتر با مهدی اخوان"
ابراهیم گلستان
نشریه ایران شناسی، زمستان 1369.
خانم سایه اقتصادی نیا در کانال گرامی اش، پیرامون این مقاله یادداشتی بس روشنگر و خواندنی دارد.
422 views06:46
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 20:16:39 "دلِ اژدها را خِرَد بِشکَرَد!"

کلام دانای طوس است در نامه نامور او یعنی شاهنامه ارجمند و عزیز. بشکرد از مصدر شِکردن یعنی شکار کردن. با این حساب معنی سخن حکیم این است که با روشنایِ خرد می توان اژدها یعنی هر آنچه دشمن آزادی و شادی و سلامت و سعادت انسان است از پای درآورد. این معنا نشان از ارج و جایگاه خرد در نزد حکیم دارد که کتاب او با نام خداوند جان و خرد و ستایش خرد آغاز می شود. خرد در نگاه فردوسی سرچشمه تمام فضیلت ها و خیرها و خوبی هاست. منزلت خرد از منظر فردوسی تا بدان جاست که اساسا همه چیز را به چشم خرد می بیند. هم اسطوره و تاریخ را، ( تو این را دروغ و فسانه مدان...)، هم دین و اخلاق و فرهنگ و معنویت را، و هم انسان و اجتماع و کار و کردار اهل سیاست را. خرد فردوسی خردی ژرف و شامل است. خرد به هر دو سرای دستگیر است. هم سامان بخش حیات این جهانی است و هم راهی به رهایی و رهنمونی به رستگاری در حیات دیگر است. نخستین نشان انسان خردمند آن است که از بد همه ساله ترسان بُوَد. خرد در نزد فردوسی همان جایگاهی را دارد که عشق در نزد مولانا دارد. "گر اژدهاست در ره، عشق است چون زُمرّد!" هر دو، زمرد چشم اژدهاست. یکی چشم ضحاک و اژدهای بیداد جهان بیرون را نشانه می گیرد و کور می کند و دیگری هم چشم اژدهای نفس جهان درون را. سراسر روایت بلند و کوه پیکر فردوسی که تقریبا چهار برابر همتای یونانی خود یعنی ایلیاد و ادیسه هومر است در ستایش خرد و داد و دهش و راستی و مهر و مدارا و مروت و مردمی است. شاهنامه، خردنامه است؛ دادنامه است؛ شادی نامه است و در عین آری گویی به زندگی و دلبستگی به مواهب و مائده های زمینی، کتابی است بَرکَشنده و متعالی و مینُوی و معنوی!
ستایش او را از خرد بنگرید که چه روشن و تابان و بلند است:

نخستین نشان خرد آن بُوَد/ که از بد همه ساله ترسان بُوَد
هر آن کس که او شاد شد از خرد/ جهان را به کردار بد نَسپَرَد
نگر تا چه گفت است مرد خرد / که هر کس که بد کرد کیفر برد
سزد گر هر آن کس که دارد خرد / به کژی و ناراستی ننگرد
هوا را مبر پیش رای و خرد / کز آن پس خرد سوی تو ننگرد
کسی کو بُوَد بر خرد پادشا / روان را ندارد به راه هوا
همان کن کجا با خرد درخورد / دل اژدها را خرد بشکرد
فزون از خرد نیست اندر جهان / فروزنده کهتران و مهان
هر آن کس که از دادگر یک خدای / بپیچد ندارد خرد را به جای
درنگ آورد راستی ها پدید / ز راه خرد سر نباید کشید
ز راه خرد ایچ گونه متاب / پشیمانی آرد دلت را شتاب
خرد افسر شهریاران بُوَد / همان زیور نامداران بُوَد
دلی کز خرد گردد آراسته / یکی گنج گردد پر از خواسته
خردمند مرد ار تو را دوست گشت / چنان دان که با تو ز یک پوست گشت
خرد چون بُوَد با دلاور به راز / به شرم و به پوزش نیاید نیاز
بد و نیک بر ما همی بگذرد / نباشد دُژم هر که دارد خرد
نیاید ز مرد خرد کار بد / مبادا که جان جز خرد پرورد

ارج و ارزش و ستایش خرد را کران و پایانی نیست. پس همان بِه که با حکیم هم پیمان و همدستان شویم و بگوییم:
از این در سخن چند رانم همی / همانش کرانه ندانم همی!

@irajrezaie
551 viewsedited  17:16
باز کردن / نظر دهید