Get Mystery Box with random crypto!

Mchavoshifans2

Logo of telegram channel mchavoshifans2 — Mchavoshifans2 M
Logo of telegram channel mchavoshifans2 — Mchavoshifans2
Channel address: @mchavoshifans2
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 59
Description from channel

هواداران محسن چاوشی
https://telegram.me/joinchat/EPO4cUEqehgiLRV6-hYBuw
🔻ارسال پیشنهادات و انتقادات 👇
@Mchavoshifans2_bot

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2020-05-27 09:05:29 برای محسن چاوشی و هوادارانش:

زمانی که هنر با صنعت آمیخته شود، قضاوت زاده می‌شود. و هنرمندی که نگاه خود را در معرض نمایش بگذارد، بی‌شک از نظر تماشاگرانش برانداز خواهد شد. چه خودش و چه آثارش. حال اگر این جریان ادامه یابد، نقد و بررسی هم به آن اضافه می‌شود. البته که نقد هم آدابی دارد. چه آن‌که ناقد، محبّ هنرمند هم باشد.

«چاوشی و هوادارانش» تقریبا شهره‌ی شهر رسانه و مجازی هستند. نه فقط این‌روزها و سال‌ها، که از همان روزهای نخست. محسن چاوشی از این حیث استثناست. در وادیِ موسیقی که مثل سینما، ظاهرْ ملاکِ علاقه نیست، کم پیش می‌آید بین هنرمند و هوادار، رابطه‌ی مراد و مرید ایجاد شود. و شیفتگی و شیدایی به چندین نسل سرایت کند. با این ‌وجود گاهی چشمِ سَر به چشم سِر مستولی شده و خیزابِ حیرانی فروکش کرده و جاذبه‌ها دافعه می‌شوند. البته چاوشی همواره در مرکز ثقل این انرژی قرار دارد. و ذاتا انسانی‌ست که انسان‌ها نمی‌توانند نسبت به او بی‌تفاوت باشند! یا مریدش می‌شوند یا میرغضبش! این هم از غرایب اوست.

حال چه می‌شود که سکهّ‌ی عشق در هوا می‌چرخد و آن روی خود را نشان می‌دهد؟ و نفرت تمام وجود عاشق را در بر می‌گیرد؟ مرید به مرادش تشر می‌زند و مراد به او، سیلی! و مرید نمی‌گوید: دستت مبارک است که چک می‌زند به گوش! و از هوش می‌رود...

بالاتر گفته شد که نقد و انتقاد هم آدابی دارد. درواقع نقدی سازنده است که به دور از هیجان و حواشی باشد. با اشراف کامل به تمام زوایا باشد. و نهایتا محترمانه و منصفانه بیان شود. این کارِ کودکان است که بی‌هوا توی سینه‌ی هم می‌کوبند و هل می‌دهند! بزرگ‌ترها، فهمیده‌ترها و اصلا مهربان‌ترها، دستت را می‌گیرند، جای خوبی می‌نشانند، چای تعارفت می‌کنند و بعد گپ می‌زنند. ناسره را همراه با سره می‌گویند. و بعد آن‌که به قول حضرت حافظ: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد... از جنگ برگشته را که لگد نمی‌زنند! لااقل ما خوب می‌دانیم که این ایام چه‌ روزگاری‌ست و بر چاوشی چه گذشته. که او تازه از رزم با هرزه‌درایان برگشته. از نفس‌افتاده را گلو گرفتن خطاست! لااقل سر هم می‌برید اول آبی تعارف کنید...

نه این‌که فکر کنید جانبدارانه سخن می‌گویم، نه. تمام انتقادات دوستان را خواندم و بررسی کردم. و به جرات می‌گویم هیچ یک از نکات بیان شده در هیچ‌کدام رعایت نشده بود. راستش ما نسل جوان روی زبانمان دموکراسی‌ و توی مغزمان دیکتاتوری‌ست. و مانند بزرگ‌ترها تنها دیکته کردن را خوب بلدیم! این‌که با کی برو، با کی بیا! این را رد کن و آن را نگه دار... یعنی در سخنرانی ممتازیم اما در عمل مردود! ما زنبورهای بی‌عسل چه‌طور انتظار شیرینی کندوی این سرزمین را داریم؟!

حال برویم آن سوی میدان که شدت گرفته است؛ که ما را با خشم و پرخاش کم‌سابقه‌ای از خود مواجه ساخته است. که سنگ را با قلوه‌سنگ پاسخ می‌دهد! و فراموش می‌کند که ادبِ مرد، به ز دولت اوست! اما بگذارید نکته‌ای را به شما بگویم: اگر کسی را در سنگ‌دل‌ترین حالت ممکن دیدید، بدانید در شکننده‌ترین دوران روحی خود به سر می‌برد. می‌زند که نشکند. تیغ می‌کشد که زخمی نشود. او سخت نیست، تنها در لاک دفاعی فرو رفته. چون ترسیده، جبهه گرفته. و تا فوران نکند، فروکش نخواهد کرد.

اما خُب چه کنیم که خودش انتظارها را بالا برده، خودش متانت و سربه‌زیری را یادمان داده و خودش سر به راهمان کرده، هرچند آن را واپس‌گرایی بداند. پوچی و سیاهی که ابدا به کارنامه‌ی او نمی‌خورَد. همیشه درخشان بوده، گاه حتی کم‌نور بوده اما سیاه؟ هرگز! کاش بداند جد و پدر جدّ ما یکی‌ست. چرا که خانه‌ی اجدادی‌مان یکی‌ست. و مادرمان همان مامِ وطن است که شیرزن‌اش خوانده... بداند که گریه‌ها کرده و تاب آورده‌ایم. و قلب ما تا ابد خانه‌ی اوست. که هرچه از دوست رسد نکوست.#سولماز_عبادی #محسن_چاوشی

@Mchavoshifans2
265 viewsedited  06:05
Open / Comment
2020-05-27 09:04:27
@Mchavoshifans2
150 views06:04
Open / Comment
2020-05-14 19:31:12 اورتور به این زیبایی، خساست نکن عزیز.
@Mchavoshifans2
175 viewsedited  16:31
Open / Comment
2020-04-27 11:44:35 دریاب زمینِ لاغرم را، دریاب ضمیرِ خودسرم را!
@Mchavoshifans2
217 viewsedited  08:44
Open / Comment
2020-04-11 18:47:06 تصمیم داشتم دیگر برای محسن چاوشی عزیز ننویسم،
اما انگار نمی‌توانم نسبت به او و هنرش بی‌تفاوت باشم.
در رابطه با قطعه‌ی تازه منتشر شده از او یعنی «او»:

این آهنگ، آهنگ ساده‌ای نیست، قطعا یا سیاسی‌ست یا مذهبی. اگر سیاسی‌ست که خیلی دشوار است بتوان باور کرد سیستم و حکومت تمامیت‌خواهی به هنرمندی که صدای مردم است این اجازه را بدهد که ضد خودش شعر بخواند و کار کند. خود من در کامنتی به این اشاره کرده بودم که این حرکت می‌تواند مانند «اسب تروآ» عمل کند و در پوشش اسبی ساختگی به کاخ حکومتی نفوذ کرده و ضربه بزند. اما خب این اشتباه است. سیستمی که حتی وبلاگ‌نویسی بی‌نام و نشان را به خاطر اظهارات جزئی و نهایتا با بازدید چند صد نفری، مورد قهر و غضب خود قرار می‌دهد، چطور می‌تواند خود بستر این اعتراض را برای هنرمندی با بازدید میلیونی فراهم آورد؟! این‌جا شبهه‌ای هست که بهتر می‌دانم به آن اشاره نکنم.

اما اگر این قطعه، مذهبی‌ست، بازهم یک جای کار می‌لنگد. «او» در وصف اوی غایب یعنی مهدی صاحب زمان است. اما با اشارات و توصیفاتی متحجرانه و ابتدایی! یعنی همان باور سنتی که وقتی مهدی بیاید، گردن تمام حاکمان جور و حق‌خوران بی‌وجدان را می‌زند. حکومت حق را برپا می‌کند و ستم را خاتمه می‌دهد. اما آیا این شدنی‌ست؟ شاید پیشینیان که دیدگاه درستی از جامعه‌ی امروز بشر نداشتند، این‌ها را برای دلخوشی خود و آیندگان می‌گفتند و ایرادی هم به آن‌ها نبود. اما حالا همه خوب می‌دانیم که ظهور در یک آن و یک جان، غیرممکن است. مهدی هم انسان است نه فراانسان. او شمشیری افسانه‌ای ندارد که با آن تمام ظالمان را از پای درآورد و حق تمام زمین‌خوردگان را به آن‌ها برگرداند.

اگر ظهور منجی را یک پروسه در نظر بگیریم، مهدی آخرین مرحله‌ی آن است. دل خوش کردن به آمدن او بدون برداشتن قدم از قدمی، تنها یک آرزوی پوچ و کار افراد بی‌عمل است. و فرصت را برای ظالمان فراهم می‌آورد که ظلم بیش‌تری به مردم روا دارند و آن‌ها را در یک حباب واهی نگه دارند. وقتی می‌گویند زمینه‌ی ظهور باید فراهم شود، یعنی آگاهی جامعه و بشر باید بالا برود. یعنی هرکس در حد توان خود در راه این آگاهی جمعی قدمی بردارد. ظهور مهدی یعنی ظهور آگاهی. نه ظهور یک ابرقهرمان افسانه‌ای.

#محسن_چاوشی #سولماز_عبادی
@Mchavoshifans2
272 viewsedited  15:47
Open / Comment
2020-02-14 10:37:49
دل موضعِ صبر بود و بردی!
@Mchavoshifans2
248 viewsedited  07:37
Open / Comment
2019-12-31 10:22:16 به شخصه معتقدم او که تا به امروز سه آلبوم مجزّا و بیش از ده تک‌آهنگ، بدین شکل روانه‌ی بازار کرده است، فعلاً چه لزومی به تکرار آن خواهد دید؟ اشتباه نشود! صحبت از برگشت به ترانه‌ها و غزل‌های بی‌سروته امروزی حتّی با نام‌های دهان‌‌پُرکنی چون «پست‌مدرن» -که پرداختن به آن، پستی جداگانه می‌طلبد- نیست.

او سال‌ها پیش، قدمی پر جسارت برداشت که متأسّفانه با کج‌سلیقگی رانده شد. امّا حالا برای او که سیرِ آفاق و انفس کرده و سرد و گرم روزگار را چشیده است، شاید بهترین گام، قدم گذاشتن در وادی اشعار نو و سپید باشد. البتّه که از اشعار بزرگان؛ مثلا «ارغوان» ابتهاج، «می‌تراود مهتاب» نیما، «زمستان» اخوان و ...

تِرک «بانو» که به گفته‌ی خودش هفت ماه زمان برد، آن جنینی بود که با بی‌رحمی در نطفه خفه شد، امّا شاید بد نباشد که چاوشی دوباره آن بذر را بکارد. مگر نه این است که هنرمند باید جلوتر از زمانه‌ی خود بیاندیشد و گام بردارد. وقتی در سال‌‌های دور خبر انتشار آلبوم سیزده از چاوشیِ غیرمجاز به گوش‌ها رسید، مایه‌ی مسرّت و تحسین برای طرز فکر او بود. امّا حالا که در سال‌های اخیر، تب مولوی‌خوانی و شمس‌شناسی بالا رفته و به چیزی شبیه مد تبدیل شده است، تکرار چنین آلبومی از سوی او -که در دوره‌ی عاشقانه خواندن، واسوخت می‌خواند- کاری تجاری و نه هنری، به نظر می‌رسد. و نگاه نوی او به سانتی‌مانتالیسم تغییر جهت خواهد داد.

او نباید اجازه دهد بازار و مخاطبانش، رفته‌رفته سلیقه‌‌اش را جریان‌دهی کنند و از یک هنرمند جدّی، سلبریتی سرگرمی‌ساز بسازند! شاید لازم باشد که او در نشست و برخاست‌های خود کمی تجدیدنظر کند، نه از باب هم‌نشینی اجساد، که از باب هم‌فکری اذهان. دیگر زمانه‌ی تعارف کردن گذشته و بهتر است روراست باشیم. دستی که همیشه آدم را به جلو می‌راند، لزوماً دست دوست نیست، شاید جلوتر درّه‌ای عمیق باشد!

و در آخر لازم است از او به قدر وسع خود تشکّری هرچند ناچیز بکنم. به شخصه از او بسیار آموختم. همین‌که در نوجوانی و در مدار بی‌قراری با صدای بی‌نظیرش آشنا شدم، سبب شد که قلبم در حسّاس‌ترین دوران خود به سخیف‌ترین احساسات آمیخته نشده و ذهنم به ابتذال آلوده نشود. و روحم با کلام او رشد کند و جان بگیرد. از او ممنونم و به او مدیون.

#سولماز_عبادی #محسن_چاوشی #قمارباز
@Mchavoshifans2
353 views07:22
Open / Comment
2019-12-31 10:22:16 یا این‌که ایده‌ی فریاد خشمِ «عقل و خرد» در یک شعر اجتماعی و اعتراضی، فوق‌العاده می‌شد و یک‌جورهایی این بلیط سوخت!

و از همه مهم‌تر اصرار او به خواندن ترک‌های به قول خودش «طرب‌انگیز» را درک نمی‌کنم. شاید بگویید چاوشی به فکر ارتقای سطح سلیقه‌ی مردم از اشعار سخیف به اشعار بزرگان توسّط موزیک شاد، و آشتی نسل جدید با شعر کهن است. امّا باید بگویم نتیجه این است که نسل جدید حالا به جای خواندن «بیا بیا قرش بده»ی ساسی با «قند منی لایق دندان من» قر می‌دهند!! نه این‌که واقعا اشعار مولانا را درک کنند و دوست بدارند. پس بهتر است با اصطلاح جدیدی چون «طرب‌انگیز» خودمان را گول نزنیم. ما حالا دیگر به ارتقای سطح سلیقه‌ی مردم نیاز نداریم، بلکه ارتقای سطح اندیشه لازم است. او با تنظیم «قوم به حج رفته» و «باز آمدم» نشان داد می‌شود شاد و طرب‌انگیز نخواند اما فضای حزن‌آلود آلبوم را تلطیف کرد.

امّا از سویی دیگر خون تازه‌ای توسّط سازهای زنده به کار او تزریق شده است. عنصری که جای‌خالی‌اش در «سیزده» حس می‌شد. «تنبور»، سلطانِ ساز‌های مقامی و عرفانی، روح آلبوم را جلا داده است. «نی‌انبان» محسن شریفیان هم به مذاق خیلی‌ها خوش آمده است. حتّی «گیتار الکتریک» عادل هم در این آلبوم روح‌نوازتر است.

و صد البتّه که یکی از برگ‌های برنده‌ی آلبوم، «محمد جاسمی» ‌ست. مردی هنرمند و بی‌ریا که بی‌شک همه‌ی هواداران متّفق‌القول‌اند صدای او از اشرف‌زاده و سرلک، هم حزن‌آلودتر و هم نزدیک‌تر به تن صدای چاوشی‌ست. او هنرمندانه هم آواز می‌خواند و هم ساز می‌نوازد. و چاوشی با ظرافت خاصّی، صدای او را لابلای سازها و سمپل‌ها جای می‌دهد و جزوی از موسیقی‌اش می‌کند. این‌گونه به آن حالتی ملکوتی هم می‌دهد.

هرچند به نظرم در استفاده از سمپل‌های آوایی کمی زیاده‌روی شده و از مزّه‌ی آن در قطعاتی که لازم‌اند کم کرده است. این‌گونه خلّاقیت‌ها با تکرار برای گوش‌ها، عادّی‌ می‌شوند و دیگر طعم نوبرانه ندارند. می‌شود گفت موسیقی آلبوم کافی‌ست امّا به نظر می‌رسد باز هم جای کار داشت، حدّاقل در استفاده از سازهای زنده می‌شد دست‌و دلبازتر بود. ای‌کاش اطرافیانش کنارِ قربان‌صدقه، این‌ نکته‌ها را هم به او می‌گفتند...

البتّه از نظر من نقطه‌ضعف آلبوم، ملودی‌های آن است. ملودی‌هایی نیمه‌جان و گاه تکراری! نمونه‌اش ترک «چنگ» که همان ریتم «ملکا» را دارد. حس می‌کنم چاوشی بعد از پانزده‌سال آهنگ‌سازی، به استراحت ذهن‌اش در این مورد احتیاج دارد. و بد نیست و حتّی لازم است به آهنگسازی دیگر رجوع کند. نباید نقش ملودی را در یک قطعه‌ی موسیقی دست‌کم گرفت. وگرنه خواننده را در چنین دامی که او افتاده، گرفتار می‌کند. شعر کلاسیک خودش ریتم دارد و اگر نتوانی ملودی خودت را روی آن سوار کنی، تبدیل به شعرخوانی و مدیحه‌سرایی می‌شود. چیزی که ما در بخشی از آلبوم، شاهد آن هستیم. البتّه او در نقش آهنگساز مجموعاً موفّق بوده و نمره‌ی قبولی می‌گیرد امّا در قسمت‌هایی از آلبوم کمبود موسیقی حس می‌شود.

یک دوره‌ای موزیکْ خوب بود و وکال خوب نبود، حالا که وکال انقدر قوی‌ست چرا نباید موزیک هم‌پای آن باشد؟ به شما خواهم گفت: زیرا او می‌خواهد با دو دستش که خیلی هم قوی‌ست، چندین هندوانه را باهم بردارد. که نشأت گرفته از وسواس و حسّ مسئولیتش است. امّا این نشدنی‌ست. نه این‌که توانایی‌اش را نداشته باشد، او این‌گونه خودش را از تک و تا می‌اندازد. یک‌بار امتحان کند، موسیقی را به طور کل به دیگری بسپارد. یا این‌که ریتم و ملودی بخواهد. لااقل یکی از هندوانه‌ها را زمین بگذارد. مطمئنّاً در پایان، بارِ اوست که سالم به مقصد خواهد رسید.

البتّه فکر نمی‌کنم ذکر این نکته لازم باشد که نقد ما هواداران به او در مقایسه با خودش است. میان این همه ابتذال و بی‌محتوایی که در موسیقی کشور به گوش می‌رسد، کار او هم‌چون درّ شهوار است و غنیمت! و ما شنوندگانش یک تشکّر جانانه به او بدهکاریم. به او که از همان روزهای نخستِ فعّالیتش، برای شعر و کلام ارزش فوق‌العاده‌ای قائل بوده. به خصوص که در سال‌های اخیر سراغ بزرگان ادبیات رفته و پیوندی نو میان مردم و شعر کهن ایجاد کرده است. هرچند که این اتّفاق پیش‌تر توسّط خوانندگان دیگر افتاده بود، امّا باید قبول کرد چنین موجی را در دریای موسیقی و ادبیات ایران، به راه نیانداخته بود.

البتّه شاید لازم باشد او موقّتاً دست از چنین اشعاری بشوید و بگذارد مزّه‌ی آن زیر زبان‌ها بماند.
234 views07:22
Open / Comment
2019-12-31 10:22:16 دهمین آلبوم رسمی محسن چاوشی درحالی منتشر شد که پیرامون آن به خصوص چندماه اخیر، حواشی زیادی وجود داشت که همین امر موجب شده بود هواداران کم‌تر از آلبوم‌های قبلی برای «قمارباز» شور و رغبت از خود نشان دهند. به شخصه دلیل این موضوع را زیاده‌خواهی مردم کشورمان در کسب اطّلاع از زندگی مشاهیر می‌دانم. و البتّه که خودم را از این دایره بیرون نمی‌بینم!

راستش «قمارباز» خیلی حریف بود که توانست منِ عقل‌اندیش این روزهایم را مغلوب منِ احساسیم کند. بی‌پرده بگویم، به شخصه با سردی بی‌مثالی به استقبال «قمارباز» رفتم و این را نتیجه‌ی جنگ قدرت‌طلبان اطراف او برای به انحصار کشیدن نامش به نفع خودشان می‌دانم. امّا بهتر است این بازی یک جایی تمام شود. پس خطاب به آن‌‌ها می‌‌گویم: محسن چاوشی حالا دیگر نه به وب‌مستر احتیاج دارد و نه مدیر گروه‌های هواداری! بهتر است برای مطرح کردن خودتان، لطمه به اعتبار او وارد نکنید که والله شما دوستدار که هیچ، سرسخت‌ترین دشمنان او هستید...

بگذریم... دوستی می‌گفت: «ابراهیم» درد داشت و «قمارباز» مثل مسکّنی بعد از سردردهای آن است. در تکمیل حرف او باید بگویم «ابراهیم» مغز را نشانه رفته بود و «قمارباز» دل را! مهر تاییدش هم این‌که مثلا خود ترک «قمارباز» -به دلیل علاقه‌ی دیرین و انتظار بالایم از آن- در ابتدا نتوانست نظر شخص من را جلب کند، امّا آهسته آهسته مثل رودی آرام و بی‌خروش راهش را در اقیانوس قلبم پیدا کرد. نمی‌دانم بگویم هنر یا تمرکز چاوشی روی بیت «خُنُک آن قماربازی...» بود که باعث شده بعد از گوش سپردن به کلّ آلبوم و در زمان تنهایی، بیش‌ترین زمزمه را روی لبانم این تک‌بیت داشته باشد. که باید بگویم چاوشی این یکی را درست به هدف زده است. و این‌گونه نام «قمارباز» را بولد می‌کند.

البتّه شاید بگویید این خصلتِ عادت است که رفته‌رفته آن را پذیرفته‌ای، اما اگر عادت است چرا لذّت می‌برم؟ حس می‌کنم این آلبوم مانند قندی‌ست که به مرور در چای تلخِ وجود حل می‌شود و کام را شیرین می‌کند... پس نباید انتظار داشت همان بار اوّل کلّ آلبوم به دل بنشیند. زیرا: اوّلاً اشعار کلاسیک مانند ترانه‌های امروزی زودهضم نیستند و باید بارها خواند و شنید تا فهمیدشان. و دوّم آن‌که چاوشی همیشه در کارهایش ریزه‌کاری‌های زیادی دارد که در «قمارباز» هم این جزئیات کم نیست. از این لحاظ با آلبومی طرفیم که به کشف و شهود نیاز دارد و لازمه‌ی آن تنها صبر است. پس با حوصله دل به دلش بسپارید. حتّی قرص مسکّن هم یک ربع زمان می‌بَرد تا اثر کند، این‌که دیگر خودِ تریاق است.

بزرگ‌ترین امتیاز او در این آلبوم، صدای اوست که دیگر به قلّه صعود کرده و آن‌جا مستقر شده است. او خیلی هنرمندانه در جای جای آلبوم، با تغییر لحن، آشنایی‌زدایی می‌کند که اوج آن در «عقل و خرد» به گوش می‌رسد. این‌گونه هم پهلویی به موسیقی سنّتی می‌زند، هم از یکنواختی جلوگیری می‌کند. او حالا خوب می‌داند کجای شعر، صدایش را در جزر و مد بیاندازد و مو را بر تن شنونده راست کند. «برسم به آرزویی» در ترک «چنگ» از همان‌هاست. یا فریاد هنجارشکن‌اش در «عقل و خرد». «گنجشکِ پریده» را که دیگر نگویم... از این دلبری‌ها در آلبوم بسیار است، باید با گوش جان شنید.

هربار از خودم می‌پرسم چه چیزی در صدایش مرا مجذوب خود می‌کند؟ درست نمی‌دانم امّا شاید این که خواننده‌های دیگر در پی آنند که با لرزه و تحریرهای سوزناک، رحم و رقّت را در شنونده برانگیزند، امّا او کاری غیرمعمول می‌کند؛ صدای خود را کهن‌تر از آن‌چه هست می‌کند و به آن زیر و بمِ جنون می‌دهد! صدای او در آنِ واحد، جوانی و پیری را باهم تجسّم می‌بخشد. تو گویی در لحن‌اش، مرگ و زندگی دست بر شانه‌ی هم انداخته‌اند. و تمییز آن‌دو از یکدیگر، غیرممکن است...

این واضح است که حنجره‌ی او مانند اکثر خوانندگان موفّق، شش دانگ نیست. امّا چاوشی با هوش و پشتکاری که دارد، در طول این سال‌ها مانند معلّمی سخت‌گیر با حنجره‌ی خود دست به گریبان بوده و تربیتش کرده است. دقیقاً تفاوت او با دیگران همین‌جاست. محدودیتِ او در خوانش گام‌های بالا به دلیل نوع صدایش، او را ملزم ساخته که به بازی با آن بپردازد و آن‌قدر به آن پیچ و تاب بدهد تا همان بشود که باید. و در یک نیم‌خطّ ساده که شاید چندین خواننده‌ی دیگر همه یک شکل بخوانند، او فرم مخصوص به خودش را پیاده کند. او حالا دیگر یک خواننده نیست، یک سبک است، یک ژانر!

امّا قطعاً آلبوم ایراداتی هم دارد که از چشم و گوش‌ها پنهان نماند؛ به عنوان مثال هیچ‌گاه سرآلبومی شاد را در جهت افکار او نمی‌دانم. مخصوصاً حالا که ما در برهه‌ی سختی از لحاظ سیاسی-اجتماعی قرار داریم، لااقل می‌شد برای همدردی با مردم، سرآلبومی شاد نباشد...
174 views07:22
Open / Comment
2019-12-31 10:21:57
در رابطه با «قمارباز» بخوانید
@Mchavoshifans2
145 views07:21
Open / Comment