Get Mystery Box with random crypto!

م . امید

لوگوی کانال تلگرام mim_omid — م . امید م
لوگوی کانال تلگرام mim_omid — م . امید
آدرس کانال: @mim_omid
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 137
توضیحات از کانال

کانال اشعار مهدی اخوان ثالث
@Mim_Omid

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2016-09-22 10:02:44 آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،

با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ورجز،اینش جامه ای باید .

بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز
12.6K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2016-09-22 10:02:20
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست ... @Mim_Omid
9.8K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2016-09-15 19:08:42 با نوازشهاي لحن مرغكي بيدار دل
بامدادان دور شد از چشم من جادوي خواب
چون گشودم چشم، ديدم از ميان ابرها
برف زرين بارد از گيسوي گلگون، آفتاب
جوي خندان بود و من در اشك شوقش گرم گرم
گرد شب را شستم از رخسار و جانم تازه شد
شانه در گيسوي من كوشيد با آثار خواب
وز كشاكشهاش طرح گيسوانم تازه شد
سايه روشن بود روي گيتي از خورشيد و ابر
ابرها مانند مرغاني كه هر دم مي پرند
بر زمين خسسبيده نقش شاخهاي بيد بن
گاه محو و گاه رنگين ليك با قدي بلند
بره ها با هم سرود صبحدم خواندند و نيست
جز: كجايي مادر گمگشته؟ قصدي ز آن سرود
لك لك همسايه بالا زد سر و غليان كشيد
جفت او در آشيان خفته ست بر آن شاخ تود
آن نشاط انگيز روح شادمان بامداد
چون محبت با جفا آميخت در غمهاي من
حزن شيريني كه هم درد است و هم درمان درد
سايه افكن شد به روح آسمان پيماي من
خنده كردم بر جبين صبح با قلبي حزين
خنده اي ، اما پريشان خنده اي بي اختيار
خيره در سيماي شيرين فلك نام تو را
بر زبان آوردم تابنده مه ، جانانه يار
ناگهان در پرنيان ابرها باغي شكفت
وز ميان باغ پيدا شد جمالي تابناك
آمد از آن غرفه ي زيباي نوراني فرود
چون فرشته ، آسماني پيكري پر نور و پاك
در كنار جوي ، با رويي درخشان ايستاد
وز نگاهي روح تاريك مراتابنده كرد
سجده بردم قامتش را ليك قلبم مي تپيد
ديدمش كاهسته بر محجوبي من خنده كرد
من نگفتم: كيستي؟ زيرا زبان در كام من
از شكوه جلوه اش حرفي نمي يارست گفت
شايد او رمز نگاهم را به خود تعبير كرد
كز لبش باعطر مستي آوري اين گل شكفت
اي جوان ، چشمان تو مي پرسد از من كيستي
من به اين پرسان محزون تو مي گويم جواب
من خداي ذوق و موسيقي خداي شعر و عشق
من خداي روشنيها من خداي آفتاب
از ميان ابرهاي خسته اين امواج نور
نيزه هاي تيرگي پير اي زرين من است
خسته خاطر عاشقان هستي از كف داده را
هديه آوردن ز شهر عشق ، آيين من است
نك برايت هديه اي آورده ام از شهر عشق
تا كه همراز تو باشد در غم شبهاي هجر
ساحلي باشد منزه تا كه درج خاطرش
گوهر اندوزد ز غمهاي تو در درياي هجر
اينك اين پاكيزه تن مرغك ، ره آورد من است
پيكري دارد چو روحم پاك و چون مويم سپيد
اين همان مرغ است كاندر ماوراي آسمان
بال بر فرق خداي حسن و گلها گستريد
بنگر اي جانانه توران تا كه بر رخسار من
اشكهاي من خبردارت كنند از ماجرا
ديدم آن مرغك چو منقار كبود از هم گشود
مي‌ستايد عشق محجوب من و حسن تو را
7.6K views16:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-15 19:08:27
با نوازشهاي لحن مرغكي بيدار دل
بامدادان دور شد از چشم من جادوي خواب
چون گشودم چشم، ديدم از ميان ابرها
برف زرين بارد از گيسوي گلگون، آفتاب ... @Mim_Omid
7.1K views16:08
باز کردن / نظر دهید
2016-09-12 10:32:26 دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
وز معبر قوافل ایام رهگذر
با میوهٔ همیشگی‌اش،‌ سبزی مدام
ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر
او در جوار خویش
دیده ست بارها
بس مرغ‌های مختلف الوان نشسته‌اند
بر بیدهای وحشی و اهلی چنارها
پر جست و خیز و بیهوده گو طوطی بهار
اندیشناک قمری تابستان
اندوهگین قناری پاییز
خاموش و خسته زاغ زمستان
اما
او
با میوهٔ همیشگی‌اش، سبزی مدام
عمری گرفته خو
گفتمش برف؟ گفت: بر این بام سبز فام
چون مرغ آرزوی تو لختی نشست و رفت
گفتم تگرگ؟ چتر به سردی تکاند و گفت
چندی چو اشک شوق تو، امید بست و رفت
6.3K views07:32
باز کردن / نظر دهید
2016-09-12 10:32:16
دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
وز معبر قوافل ایام رهگذر
با میوهٔ همیشگی‌اش،‌ سبزی مدام
ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر ... @Mim_Omid
6.0K views07:32
باز کردن / نظر دهید
2016-09-09 17:19:00 ديگر اكنون ديري و دوري ست

كاين پريشان مرد

اين پريشان پريشانگرد

در پس زانوي حيرت مانده ، خاموش است

سخت بيزار از دل و دست و زبان بودن

جمله تن، چون در دريا، چشم

پاي تا سر، چون صدف، گوش است

ليك در ژرفاي خاموشي

ناگهان بي ختيار از خويش مي پرسد

كآن چه حالي بود ؟

آنچه مي ديديم و مي ديدند

بود خوابي، يا خيالي بود ؟

خامش، اي آواز خوان ! خامش

در كدامين پرده مي گويي ؟

وز كدامين شور يا بيداد ؟

با كدامين دلنشين گلبانگ، مي‌خواهي

اين شكسته خاطر پژمرده را از غم كني آزاد ؟

چركمرده صخره اي در سينه دارد او

كه نشويد همت هيچ ابر و بارانش

پهنه ور درياي او خشكيد

كي كند سيراب جود جويبارانش ؟

با بهشتي مرده در دل ،‌كو سر سير بهارانش ؟

خنده ؟ اما خنده اش خميازه را ماند

عقده اش پير است و پارينه

ليك دردش درد زخم تازه را ماند

گرچه ديگر دوري و ديري ست

كه زبانش را ز دندانهاش

عاجگون ستوار زنجيري ست

ليكن از اقصاي تاريك سكوتش ، تلخ

بي كه خواهد ، يا كه بتواند نخواهد ، گاه

ناگهان از خويشتن پرسد

راستي را آن چه حالي بود ؟

دوش يا دي ، پار يا پيرار

چه شبي ، روزي ، چه سالي بود ؟

راست بود آن رستم دستان

يا كه سايه ي دوك زالي بود ؟
6.3K views14:19
باز کردن / نظر دهید
2016-09-09 17:18:49
ديگر اكنون ديري و دوري ست
كاين پريشان مرد
اين پريشان پريشانگرد
در پس زانوي حيرت مانده ، خاموش است ... @Mim_Omid
5.8K views14:18
باز کردن / نظر دهید
2016-09-07 11:47:39 پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک
او رفت و رفت غلغل غلیانش
پوشیده، پاک، پیکر عریانش
سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال
از سردی و سکوت سیه خستند
وز بید و کاج و سرو نظر بستند
رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمه‌های پاک و بلورین رفت
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
اینک، بر این کنارهٔ دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو
آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت و خاموشت
از یاد روزگار فراموشت
پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود
چون من تو نیز تنها ماندستی
ای فصل فصل‌های نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم! ای قناری غمگینم
5.9K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2016-09-07 11:47:29
پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک
آنک، بر آن چنار جوان، آنک
خالی فتاده لانهٔ آن لک لک...
@Mim_Omid
5.0K views08:47
باز کردن / نظر دهید