طنزهای عبدالله مقدمی

2022-06-05 05:00:58 هي نفرما به وطن آدم مسئول كجاست؟
ول كن اين صحبت بيهوده، بگو پول كجاست؟

با دموكراسي و آزادي و اين مهمل‌ها
يك نفر گر شده نان‌آور و مشغول؛ كجاست؟

از سياست سخنی پيش نكش جان پسر!
نان كجا مانده؟ بگو روزی معمول كجاست

حرفهايت نشود بر تن فاطی تنبان
آن حقوق خفن و مكفی و مقبول كجاست؟

صحبت سستی پابست نکن با خواجه
پای ایوان بنگر نعمت مبذول کجاست

ور نرو با دم شیر؛ این‌همه سرگرمی هست
ور نزن هیچ نگو قاتلِ مقتول کجاست؟

دم نزن خانهٔ دهقان شده ویران؛ ول کن
تو‌ رصد کن که سر مزرعه محصول کجاست

بر سر ملت درمانده و افتاده، پسر!
تا کلاهی بگذاری بنگر یول کجاست

الغرض در پی انسانیت و عشق نباش
بو بکش! چُرت نزن! چرت نگو! پول کجاست؟

#عبدالله_مقدمی
@moghaddamy باز کردن / نظر دهید

2022-04-28 09:24:51 هی قر بدهیم بر نی و تنبک‌تان
احسنت بگوییم به نطق تک‌تان

دارید خیال خیر بر تک‌تک‌مان
داریم دعای خیر بر یَک‌یَک‌تان

#عبدالله_مقدمی باز کردن / نظر دهید

2022-02-07 23:04:36 کتاب «کلۀ همایونی» منتشر شد.
کتاب طنز نوجوان «کلۀ همایونی» با نویسندگی عبدالله مقدمی و به همت انتشارات مدرسه منتشر شد. این کتاب که از مجموعۀ «کتاب‌های خندان» این انتشارات به دبیری علیرضا لبش به چاپ رسیده است. «کلۀ همایونی» که مخصوص گروه نوجوان 12 تا 17 سال است، در مورد نوجوانی از دوران قاجار است که به شکلی مبهم به تبلتی دست پیدا کرده و با یک نوجوان دوران امروز چت می‌کند. این کتاب ضمن روایت کردن یک داستان طنزآمیز پرکشش، نگاهی انتقادی و طنزآمیز به روزگار اجتماعی دوران قاجار دارد. این کتاب در 95 صفحه و به قیمت 49هزارتومان منتشر شده است.
از مقدمی پیش از این دو کتاب طنز نوجوان با نام‌های «مادر ما زمین» و «به زبان آدم» (انتشارات سورۀ مهر) و کتاب‌های «باقی قضایا» (انتشارات مروارید)، «از اون لحاظ»، «دور دنیا با زیرشلواری» و «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟» (انتشارات قاف)، «گاز مجاز» و «اثبات دلخراش عشق» (انتشارات قدیانی) منتشر شده است.

#عبدالله_مقدمی
#کله_همایونی
#کتاب_طنز
#طنز


@moghaddamy باز کردن / نظر دهید

2022-01-02 09:16:57 @moghaddamy

نه دستبوس توام یا شیخ! نه پای‌بوس توام ای شاه
منم رعیت گردنکش، بریده منبری گمراه

منم که دیده نیالودم به چشم بندی تاریکی
منم که جز رخ ماه ماه، ندیده‌ عکس دگر در ماه

من آن پسر که به تدبیر پدر امید رهایی داشت
بیا ببین که به تمهیدش ز چاله آمده‌ام در چاه!

شکسته‌ایم و هوایی نیست سیاهچال زمین را…حیف
نِشَسته‌ایم و رهایی نیست میان گوشه‌نشینان… آه

جهان بهشت برین باشد… چه خواست کودک عقلت؟ پیر!
چه آرزوی بلندی داشت در این دو تا نفس کوتاه

گریست بر سر منبر شیخ ز بیم روز سیاه حشر
یکی به قهقهه افتاد از سیاه‌بازی پربی‌راه

ز عمر آنچه برایم ماند دریغ هر چه ندیدم بود
ته بساط نداری‌هام چه بود غیر غمی جان‌کاه؟

چه ماند زان همه آب و گِل، به جز حکایتِ داغ دل؟
به غیر دایره‌ای باطل؟ چه ماند؟ کوه غم از این کاه

#عبدالله_مقدمی
@moghaddamy باز کردن / نظر دهید

2021-10-13 18:46:27 .
جلسات #شعرخوانی و #نقد_شعر
جلسه چهاردهم شعرخوانی و نقدِ شعر شنبه 24 مهر ماه برگزار خواهد شد. از طریق لایو صفحه #پایگاه_نقد_شعر (https://instagram.com/naghdesher.ir) ساعت 21:30
..
جلسه هشتم نقد شعر کلاسیک با حضور شاعر و منتقد: عبداللّه مقدمی

اعضای محترم پایگاه نقد شعر که تمایل دارند در این جلسه از #شنبه_های_شعر آثار خود را بخوانند و آن ها را در معرض نقد قرار دهند می توانند تا ساعت 12 ظهر جمعه 22 مهر حدّاکثر سه اثر خود را در قالب کلاسیک به دایرکت همین صفحه (https://instagram.com/naghdesher.ir) ارسال کنند.
.
نکته: همه دوستانی که در جلسات قبلی شعر خوانی داشته‌اند می‌توانند در این جلسه هم شعر خوانی داشته باشند.
.
توجه: همه دوستانی که اثر ارسال می کنند و سپس برای شعرخوانی در جلسه با آن ها هماهنگ می شود می بایست اینستاگرام خود را به روز کرده و از آخرین نسخه آن استفاده کنند.

https://instagram.com/naghdesher.ir

http://t.me/naghd_sher
Telegram
پایگاه نقد شعر
کانال رسمی سایت نقد شعر
ثبت‌نام در:
www.naghdesher.ir
دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی باز کردن / نظر دهید

2021-09-12 11:16:05 دنیا همین‌جوری است

. .

جهان بر سنگ ظلم است و حیات آدمی زوری است
همین‌جوری نگفتم واقعاً دنیا همین‌جوری است

چراغ خانهٔ ظالم چو قلب مؤمنان روشن
اجاق خانهٔ بیچارگان خاموش و پیزوری است

نپنداری زمین چون آسمان دریای کوکب‌هاست
که این سوسوی نور از اشک‌های شمع کافوری است

در این ویران‌سرا کس نیست، شوری هم اگر باشد
برای قصر چنگیزی است یا از کاخ تیموری است

چه شهری! شهروندانش تمامی شهربند شب
جواب قلعه‌بان یک عمر مأموری و معذوری‌ است

به روی چشمهٔ خورشید چشم آسمان بسته است
به جایش ازدحام پشّگان بر گرد زنبوری است

نیامد بوی باران، کوچه‌هامان تیرباران شد
در و دیوارها غرقابهٔ خون گل سوری است

به تب می‌سوزد اما واقعاً جان زمین سرد است
در این دوران سگ‌مذهب که شرط دوستی، دوری است

فسرده، یخ‌زده، مرده، فشرده، تار، آزرده
زمین -این صاف پهناور - ببین حالا عجب گوری است

*

زمین سرد است اما باز من در خواب می‌بینم
خدا در حال نفخ صور در گلهای شیپوری است

می و ساغر کنار هم، من و ساقی به هم سازیم
جهان در پیچ و تاب و باقی افعال منشوری است

بچرخد‌ هی، برقصد وی، بخواند نی، بگردد می
جهان در خواب‌های من به این شادی و پرشوری است

خدا! در خواب من دنیای تو برعکس می‌چرخد
ببخشایم! ببخشایم! که رؤیاهایم این‌جوری است

*

شکسته، خسته، مانده، بسته در منظومهٔ غم‌ها
همین‌جوری نگفتم -ای خدا- دنیایت این‌جوری است


#عبدالله_مقدمی

telegram.me/moghaddamy باز کردن / نظر دهید

2021-08-14 12:37:25 برای غصهٔ این روزها


چشم من و دل تو؛ غم و ماجرای خون
خاک تو و لب من و این قصهٔ جنون

ای غصهٔ مدام بمویم تو را کجا؟
ای مادر! ای وطن! به که بسپارمت کنون

آتش!‌ مریز در قفس بلبلان دشت
باران ببار بر نفس دشت‌ لاله‌گون

ای خاک از تنم چه زمان می‌شوی جدا؟
ای عشق از دلم چه زمان می‌روی برون؟

در دست‌های مهر تو بالیده‌‌ ساقه‌هام
چون ریشه‌هام دل کَنَد از دشت‌هات؟… چون؟

چشم از تو برکنم به کدامین دل ای وطن؟
بردارم از تو دل به چه افسانه و فسون؟

از تو بگو کجا بروم جز به خویشتن؟
دریا بگو چگونه شود بستهٔ سکون

پابسته‌ام چو صخره به البرز دامنت
راهی شوم کجا به جز از درهٔ درون؟

چندیست در تصور شیرین عشقت این…
فرهاد جان سپرده در آغوش بیستون

«راهی است راه عشق هیچش کناره نیست»
پس من چگونه باشم از این ماجرا مصون؟

در چشمهات اشک نباشد هزار سال
لب‌های چشمه‌‌هات بمانند آبگون

تا باشد این جهان تو بمانی برای من
تا باشم ای وطن! نفست باد در فزون

#عبدالله_مقدمی باز کردن / نظر دهید

2021-06-15 12:48:28 با یه گل، فقط یه گل این روزگار عوض می‌شه
خاک عالم یهو با دست بهار عوض می‌شه

همینه چرخِ فلک... چرخ می‌خوری فلک می‌شی
من ندیدم... می‌بینی! دورِ مدار عوض می‌شه

می‌دوی تو زندگی‌ عین سگ حسن دله
اما برنامه‌ات یه روز قبل فرار عوض می‌شه

خر نشی، هیچ جا نری، یه روزی خر تو خر که شد
تویی که پیاده‌ای جات با سوار عوض می‌شه

نه فقط اینجا که هر جا دیدی سنبه پرزوره
به خودت فشار نیار؛ وایسا کنار، عوض می‌شه

بخور از بشکه! عسل هم نباشه یه روز می‌آد
لااقل مزهء «اسمشو نیار» عوض می‌شه

غم هیچی رو نخور، تو دورهء بخور بخور
سفره رو ببین که هی دیس و تاغار عوض می‌شه

خونهء رعیّت آتیش می‌گیره، خب بگیره
خونهء خان چی می‌شه؟ شرط قمار عوض می‌شه

همهء گندمای ده می‌سوزه؟ خب بسوزه
پای این سفره فقط بوی ناهار عوض می‌شه.

خونه‌مون رفته گرو، غر می‌زنیم، زِر می‌زنیم
ما می‌گیم خان نمی‌خوایم آفتابه‌دار عوض می‌شه

یه روزی این می‌شینه، یه روز دیگه اون می‌ده لم
خر همه‌اش همون خره، فقط سوار عوض می‌شه

خر همه‌اش تو عرعره، می‌خواد که بیگاری نره
نظرش با سیخونک پای گُدار عوض می‌شه

داره هی نظر می‌ده ، بی‌خبره اما خره
خیلی حال بهش بِده خرکچی، بار عوض می‌شه

انگاری دست کسی نیست، ده ما اینطوریاس
هر کسی پاش می‌رسه به این دیار عوض می‌شه

بی‌خیال! دنیا دو روزه، تو چرا غم می‌خوری؟
کار دنیا هم یه روز آخر کار عوض می‌شه

#عبدالله_مقدمی





@moghaddamy باز کردن / نظر دهید