Get Mystery Box with random crypto!

✍️ محسن جلال‌پور

لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
آدرس کانال: @mohsenjalalpour
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 10.34K
توضیحات از کانال

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2023-06-18 23:47:42 اتاق ایران و چالش‌های پیش‌رو


دولت سیزدهم زمانی روی کار آمد که اقتصاد کشور با مجموعه‌ای از ابرچالش‌ها مواجه بود. سه سال قبل از روی کار آمدن این دولت، معادلات اقتصاد ایران به واسطه خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام به‌هم ریخت و دستاوردهایی که به واسطه دیپلماسی به‌دست آمده بود، به یکباره از دست رفت. در نتیجه زمانی که دولت سیزدهم عهده‌دار کشور شد، مشکلات زیادی برای اداره اقتصاد کشور پیش‌روی خود دید که در کمتر کشوری به‌صورت همزمان رخ داده است.

دولت سیزدهم که پشتیبانی و اعتماد کانون‌های اصلی قدرت را با خود داشته و دارد، در‌حالی‌که می‌توانست از طریق دیپلماسی و احیای مذاکرات، به اقتصاد کشور جانی تازه بخشد، بر اساس باورهایی که داشت مسیری متفاوت را در پیش گرفت. مقامات دولت بارها اعلام کردند که مسیر اقتصاد را از دیپلماسی جدا نگه می‌دارند و نمی‌گذارند فرآیند مذاکره با غرب روی اقتصاد کشور اثرگذار باشد. متاسفانه این راهبرد تا امروز نتیجه چندانی نداشته ولی اوضاع اقتصادی کشور پیچیده‌تر و بحرانی‌تر شده است. در این مدت اقتصاددانان به کرات گفته‌اند که ده‌ها تصمیم بانک‌ مرکزی برای جلوگیری از شوک‌های اقتصادی نمی‌تواند به اندازه یک تصمیم وزارت امور‌خارجه برای بهبود اقتصاد مفید باشد و امروز که دولت سیزدهم مذاکرات مفیدی با کشورهای منطقه و به‌ویژه عربستان سعودی داشته است، می‌توانیم صحت این ادعا را تایید کنیم.

اکنون دو سال از انتخاب سیدابراهیم رئیسی به‌عنوان هشتمین رئیس‌جمهوری اسلامی می‌گذرد و دولت به اندازه کافی، آمال و آرزوهای سیاسی و اقتصادی خود را به آزمون و خطا گذاشته است. همه آنها که دستی بر آتش سیاست و اقتصاد دارند، می‌دانند که سیاستگذاری اقتصادی برای عبور از وضع موجود، شرط لازم است؛ اما شرط کافی نیست. شرط کافی برای پایان دادن به این وضعیت، «اراده سیاسی» است. حال که رابطه با کشورهای عربی همسایه با وجود همه تنش‌هایی که در سال‌های گذشته شاهد بوده‌ایم با اراده سیاسی حل شده، این انتظار در فعالان اقتصادی جان گرفته است که با همان اراده سیاسی، گره از دیگر مشکلات پیش روی فعالان اقتصادی گشوده شود.

اگر چنین شرایطی مهیا شود، به‌طور قطع اتاق بازرگانی تازه‌نفس می‌تواند کمک بزرگی برای تنش‌زدایی و تحکیم روابط اقتصادی با کشورهایی باشد که تا دیروز در زمره دشمنان ما به‌حساب می‌آمدند. خوشبختانه انتخاب رئیس و هیأت‌رئیسه جدید برای اتاق ایران با گشایش‌های مثبت در دیپلماسی همزمان شده و ظرفیت جدیدی ایجاد کرده است که اگر به درستی به‌کار گرفته شود، می‌تواند برای کشور منشأ خیر فراوان باشد. برای اینکه از چنین ظرفیتی به درستی استفاده شود، بخش خصوصی و دولت باید همگرایی بیشتری داشته باشند. به‌طور مشخص این همگرایی می‌تواند زمینه‌ساز بهبود فضای کسب‌وکارها، هموار کردن مسیر صادرات و گشودن بند و بست‌های رشد اقتصادی کشور باشد. با این شرایط به گمانم در حال حاضر هیچ ماموریتی برای اتاق ایران مهم‌تر از احیای دیپلماسی اقتصادی برای دست‌یافتن به رشد اقتصادی نیست.
تورم فزاینده باعث شده است تقاضای داخلی به میزان زیادی کاهش پیدا کند، تنها راه تحریک تقاضا- به‌گونه‌ای‌که چرخ کارخانه‌ها دوباره به کار افتد- تسهیل تجارت خارجی و تکیه بر تقاضای خارجی یعنی روآوردن به صادرات است. اگر می‌خواهیم در صادرات موفق شویم و می‌خواهیم اقتصادی درون‌زا و برون‌نگر داشته باشیم باید روابط خود را با کشورهای منطقه بازسازی کنیم. متاسفانه تورم، اقتصاد ایران را به کارخانه تولید نابرابری تبدیل کرده و هر روز سفره مردم را کوچک‌تر می‌کند. به‌طور قطع دولت سیزدهم علاقه ندارد نام خود را با شکستن رکوردهای بی‌سابقه در رکود و تورم در تاریخ اقتصاد کشور ثبت کند. تردیدی نیست که دولت باید تلاش کند تا در دو سال آینده، روابط تخریب‌شده ایران را با جامعه جهانی بهبود بخشد که در این صورت می‌شود از ظرفیت‌های عظیم بخش خصوصی برای مذاکره و رایزنی بهره برد.

موضوع دیگری که اتاق باید جدی‌تر از گذشته در دستور کار قرار دهد، تقویت نوآوری و کمک به تسهیل فعالیت استارت‌آپ‌ها و بنگاه‌های نوظهور است. در ماه‌های گذشته فیلترینگ و محدودیت‌های بی‌سابقه اینترنت، شوک بزرگی به بنگاه‌های فعال در این حوزه وارد آورد اما تشکل‌های بخش خصوصی آن‌طور که شایسته بود، به دفاع از این بخش برنخاستند. اتاق ایران تنها نماینده بخش سنتی اقتصاد کشور نیست و باید مدافع بخش‌های نوآور و تازه‌تاسیس هم باشد.

در انتها ضمن آرزوی موفقیت برای هیات‌رئیسه جدید، توصیه جدی به دوستانم این است که در مسیر پیش‌رو وارد مناسبات ناسالم نشوند و هرگز بر اصول علم اقتصاد چشم نبندند و مدافع سیاست‌هایی باشند که تضمین‌کننده فعالیت سالم و رشد اقتصاد کشور است.

سرمقاله امروز دنیای اقتصاد


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
6.3K views20:47
باز کردن / نظر دهید
2023-06-13 15:23:41 به همین سادگی

هر روز در رسانه‌ها اخبار حذف آدم‌ها از نظام اداری و نظام تصمیم‌گیری را مشاهده می‌کنیم. فکر نمی‌کنم هیچ ساختار سیاسی به اندازه حکومت ایران، نیروهای اثرگذارش را حذف یا زمینه مهاجرت آنها را فراهم کرده باشد.

فکرش را بکنید؛ «بچه‌های مردم» که اغلب تحصیلکرده و پر تلاشند، هرگز قادر به ایجاد کسب و کار برای خود نمی‌شوند و راهی به نظام اداری و ساختار تصمیم‌گیری پیدا نمی‌کنند. اگر احیانا اشتباهی صورت گرفت و شمار اندکی از آنها موفق شدند کسب و کاری دست و پا کنند، از چرخه اقتصادی کشور کنار گذاشته می‌شوند و به جای آنها آقازاده‌ها و اقوام و خویشان سیاستمداران رشته کار را در دست می‌گیرند.

انگار عده‌ای کشور را «تیول» خود می‌دانند که به خود حق خود می‌دهند هرکاری دل‌شان می‌خواهد انجام دهند. این برخوردها در نهایت منجر به ناامیدی و سرخوردگی جوانان می‌شود که یا مهاجرت آنها را در پی دارد یا آنها را گوشه‌گیر و عزلت نشین می‌کند.

همین یکی دو روز گذشته، حجم وسیعی از اخبار به حذف سرمایه‌های انسانی کشور اختصاص داده شده است. چند روزنامه ظرف دو روز گذشته در صفحه اول خود از پایان همکاری عادل فردوسی‌پور با صدا و سیما خبر داده‌اند. چند پایگاه خبری نوشته‌اند که خانم هنگامه قاضیانی پس از حواشی زیادی که برایش به وجود آورده‌اند، برای همیشه از بازیگری خداحافظی کرده‌است. چند روز پیش حتی اجازه ندادند وریا غفوری از فوتبال خداحافظی کند.
در مقابل، رسانه‌ها تصویر مدیرعامل یک سازمان بزرگ را منتشر کرده‌اند که برای همسرش حکم مدیرکلی امضا می‌کند. یا در خبرها می‌خوانیم که پسر جوان یک سردار نظامی عضو هیأت مدیره یک شرکت بزرگ فولادسازی می‌شود. آن‌طرف می‌شنویم که یک مدیرکل راه و شهرسازی پسرش را در یک شرکت زیر مجموعه دولت استخدام کرده و در پاسخ به پرسشی درباره استخدام پسرش در یکی از شرکت‌های زیر مجموعه دولت، خطاب به خبرنگار می‌گوید: «از لج تو هم شده، پسرم را جای بهتر هم می‌برم».

تازه این‌ها قسمت روشن ماجراست که خبرنگاران موفق شده‌اند کشف کنند اگر نه آقازاده‌های زیادی هستند که سکان بخش‌های تاریک اقتصاد را در دست گرفته‌اند و تا امروز کسی متوجه حضور آنها نشده و باز هم نخواهد شد.
آنها که به هر دلیلی نخبگان را از نظام اداری حذف می‌کنند یا مانع کسب و کار و فعالیت افراد می‌شوند، به کشور خیانت می‌کنند و به نظام تصمیم‌گیری کشور لطمه جدی می‌زنند.
در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته می‌شود. موجودی سرمایه را می‌توان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشین‌آلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار می‌گیرند. در دنیای کسب‌وکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگ‌ترین مزیت‏ها محسوب می‏شود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه می‌شویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچ‌گاه متناسب با این تعریف نبوده است. در نتیجه نظام اداری و ساختار تصمیم‌گیری در کشور از نیروهای خلاق تهی شده است.
در نهایت این‌که برخورد نامناسب حکومت با سرمایه انسانی یک بعد ماجراست اما تراژدی جایی اتفاق می‌افتد که سیاستمداران به جای نخبه‌گرایی به «نوچه‌پروری» و «حامی‌پروری» رو می‌آورند و ضمن این‌که فرهنگ «چاپلوسی» را فراگیر می‌کنند، منابع کشور را صرف آنها می‌کنند و به جای بهره‌گیری از نیروی انسانی کارآمد به استخدام نیروهای ناکارآمد و حامیان ابله رو می‌آورند و به همین سادگی پایه‌های نظام اداری و تصمیم‌گیری کشور را سست می‌کنند.



محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
8.7K viewsedited  12:23
باز کردن / نظر دهید
2023-06-02 12:43:09 آیا سال 1402 برای پسته سال خوبی است؟

پسته ایران از سال 1397 به این سو روزهای خوبی را پشت سر نگذاشته؛ نه محصول خوبی داشته‌ایم و نه صادرات‌مان خوب بوده. مصرف داخلی هم به طور مداوم کاهش یافته است اما شاید سال 1402 سالی متفاوت باشد.
در پنج سال گذشته حداکثر محصول برداشت شده در کشور 150 هزار‌ تن بوده اما گاهی برداشت محصول به 40 تا 50 هزار تن نیز رسیده که عدد پایینی است.

اما خبر خوب این است که امسال محصول خوبی داریم.
هرچند انجمن ملی پسته هنوز نتیجه برآوردهایش را اعلام نکرده اما احتمالا امسال بیش از 200 هزار تن پسته برداشت خواهد شد.
بر اساس پیش‌بینی‌ اتحادیه جهانی خشکبار، امسال بیش از یک میلیون و 20 هزار تن پسته در جهان برداشت می‌شود. سهم آمریکا حدود 600 هزار تن است. ایران 200 هزار تن محصول خواهد داشت و دیگر کشورها از جمله ترکیه، سوریه و اسپانیا حدود ٢٢٠ هزار تن برداشت می‌کنند. ظاهرا 200 هزار تن محصول از سال گذشته باقی مانده که در مجموع، کل پسته امسال حدود یک میلیون و 220 هزار تن خواهد بود.

حال که ابر و باد و مه خورشید و فلک دست به دست هم داده‌اند تا ایران پسته بیشتری داشته باشد، آیادر صادرات هم شرايط بهتر خواهد بود؟
به گمانم نه؛ چون شرایط برای حضور در بازارهای جهانی از همیشه سخت‌تر است.
در حال حاضر صنعت پسته ایران چندتهدید بزرگ پیش‌ رو دارد:
تهدید اول مربوط به بخش کشاورزی این صنعت است که به خاطر ساختار خرده‌مالکی، از بهره‌وری پایین رنج می‌برد، در نتیجه راندمان تولید پسته در هکتار در کشور ما پایین است. آب همیشه از مشکلات اساسی ما بوده و در سال‌های گذشته، فرو‌نشست زمین هم به آن اضافه شده است. در فرآوری پسته، شرایط بهتری داریم؛ ماشین آلاتی که در این صنعت به کار رفته، تقریبا به روز و مدرن است.

اما خبر بد اینکه در صادرات، مشکلات نگران‌کننده‌ای داریم.
از یک سو قیمت تمام شده محصول ما از قیمت تمام شده محصول آمریکا بسیار بالاتر است و از سوی دیگر، تحریم هستیم اما آنها دست بالاتر را دارند و آزادانه تجارت می‌کنند و بازارهای ما را تحت کنترل خود می‌گیرند.
تحریم‌ها مشکلات زیادی برای صادرکنندگان ایجاد کرده و رسما تجار ایرانی را به حاشیه رانده است. به سختی مذاکره می‌کنیم، به سختی می‌فروشیم و به سختی ارز ناشی از صادرات را به کشور باز می‌گردانیم. اعتباری برایمان نمانده و کسی برای تجارت با ما ریسک نمی‌کند. در چنین شرایطی، سیاستگذار هم هرجا که بتواند ضربه مهلکی وارد می‌آورد. این ضربه یا به صورت مستقیم از طریق سیاستگذاری، به سوی صادرکننده حواله می‌شود یا به صورت غیر مستقیم و از طریق شوک‌های اقتصادی وارد می‌آید. در نتیجه صادر کننده ایرانی در بازارهای جهانی باید در جنگی نابرابر شرکت کند و در داخل هم به خاطر نوسان‌ نرخ ارز و تغییرات مکرر سیاست‌ها و قوانین و بی‌ثباتی اقتصادکلان قادر به برنامه‌ریزی نیست و در نتیجه روز به روز اثرگذاری‌اش کمتر و بنیه‌اش ضعیف‌تر می‌شود.
در کنار این مشکلات، آلودگی به سموم هم خطری جدی برای پسته ایران است.

قانون جدیدی تحت عنوان پروتکل 67 قرار است در اتحادیه اروپا اجرایی شود که بر اساس آن، اگر باقيمانده سموم محصولات کشاورزی بیش از حد استاندارد این اتحادیه باشد، مرجوعی در کار نخواهد بود و تنها راه، معدوم کردن محصولات است. ظاهرا اتحادیه اروپا به این جمع‌بندی رسیده که اگرچه هنوز مشكل افلاتوكسين بطور كامل حل نشده اماقابل مدیریت است چون با «سورت» مجدد می‌توان درصد آن را به حد مجاز رساند اما برای باقيمانده سموم راهی وجود ندارد و تنها راه، معدوم کردن محصولات است. اتحاديه اروپا هم به خاطر درصد بالای محموله‌های برگشتی به دليل آلودگی افلاتوكسين به ايران تذكر جدی داده و هم اجرای پروتكل جديد در مورد باقيمانده سموم را با جدیت دنبال می‌كند. بدون شک اجرای این استانداردها برای پسته ایران مشکلات جدی ایجاد کرده و بازارهای باقی‌مانده را از ما می‌گیرد.

به این ترتیب با وجود افزایش قابل توجه میزان تولید، سال 1402 برای صادركنندگان پسته ایران سال دشواری خواهد بود. چون افزایش محصول پسته، به اندازه‌ای نیست که بنیه مالی تضعیف شده کشاورزان و باغ‌داران را تقویت کند و زیان مالی صادرکندگان را بهبود بخشد.

در نتیجه انتظار از سیاستگذار این است که با تغییر مداوم رویه‌ها و قوانین، آینده را غیر‌قابل پیش‌بینی نکند و ثبات را به اقتصاد بازگرداند. مهم است به گونه‌ای سیاستگذاری شود که هم هدف سیاستگذار در زمینه بازگشت ارز به کشور محقق شود و هم صادر‌کننده واقعی بتواند مأموریت‌اش را به درستی انجام دهد.


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
6.7K viewsedited  09:43
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 22:46:04 گمشده‌ای به نام مهربانی

حلقه گم‌شده این‌روزهای ما، مهربانی‌ است. وقتی فکر می‌کنم می‌بینم مهربانی‌های کوچک، توی اتاق‌های قدیمی و پشت دیوارهای مخروبه و زیر بلوک‌های سیمانی مدفون شده و انگار هیچ‌کس به آن دسترسی ندارد.
انگار مهربانی، با شکل جدید شهرها و خانه‌ها بیگانه است یا از دیوارهای بدون پیچک بدش می‌آید. یا می‌ترسد از درهای کنترل‌دار وارد شود.

یادش به خیر. در مدرسه، مهربانی را تکه‌تکه می‌کردیم و با هم می‌خوردیم. گاهی مهربانی دستی می‌شد و سرمان را نوازش می‌کرد. گاهی به شکل کشمش، گاهی به شکل پسته و گاهی به شکل بادام. دبستان كه می‌رفتم مادرم مهربانی را در جیب هایم می‌ریخت. مهربانی گاهی شور بود، گاهی شیرین و گاهی با تکه نخی زیر دندان جویده می‌شد. مهربانی گاهی نان تازه‌ای بود که همسایه به مادرم می‌داد. گاهی یک گاز از ساندویچ برادر بود و گاهی می‌گفتند اگر دست همکلاسی زمین خورده‌ات را بگیری و از زمین بلندش کنی مهربانی كرده‌ای. مهربانی آن‌روزها شبیه كمك كردن به كوچك‌ترها بود، برای سوار شدن به سرويس مدرسه و گاهی كيف سنگين همكلاسی را به دوش كشيدن.

معلممان می‌گفت مهربانی، گاهی قرض دادن کتاب به همکلاسی است. پدرم می‌گفت مهربانی یعنی کمک کردن به پیرزن همسایه و خواهرم اگر می‌خواست مهربانی کند، تکه‌ای از پرتقال پوست کرده‌اش را به من هم می‌داد.
یادش به خیر. بلوتوث نبود که مهربانی را گوشی به گوشی منتقل کنیم اما حرف‌های خوب، گوش به گوش می‌رسید. ایمیل نبود که مهربانی را به فامیل دورمان برساند اما نامه بود و از همه مهم‌تر، دستی که به قلم برود و پاکتی که به مقصد برسد. یادش به خیر، تلگرام نبود اما شب نشینی بود. اینستاگرام نبود اما آلبوم‌های خانوادگی بود. واتس‌اپ نبود اما محبت‌های یواشکی بود. عشق‌های دزدکی و نگاه‌های تصادفی. مهربانی آن روزها رابطه بود. رسیدن دست به دست. رسیدن بو به بینی. تپش قلب و حس خوشایند عشق.
مهربانی اما اين‌روزها رفته و عشق را هم با خودش برده. در خيابان خيس نشانی از مهربانی نيست. در چهار راه ازدحام گم شده و می‌گويند با كاميون ضايعات ساختمان از شهر خارج شده‌است. عده ای هم می‌گويند مهربانی نرفته؛ همين جاست. پشت ديوارهای گلی، زير آوار خاطرات.

کاش می‌شد مهربانی را دوباره دعوت كرد. سر ميز شام. پشت دكه بانك. روي صندلی عقب تاكسی. كاش می‌شد مهربانی را از زیر این همه آوار بیرون کشید. می‌شود آیا؟


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
3.3K views19:46
باز کردن / نظر دهید
2023-05-10 13:27:33 نشانه‌هایی از نفوذ اندیشه چپ به قانون اساسی

بحث‌هایی که درباره نفوذ اندیشه چپ به اصول اقتصادی قانون اساسی مطرح شده، دریچه‌ای جدید برای بحث و گفت‌و‌گو پیرامون «ریشه‌های وضع موجود» گشوده است. به طور مشخص درباره دو اصل 43 و 44 قانون اساسی زیاد اظهار نظر می‌شود؛ عده‌ای معتقدند این دو اصل باعث شده‌اند اقتصاد‌‌‌ ایران دولتی و ناکارآمد شود اما عده‌ای هم اصولا قائل به سوسیالیستی بودن اصل 43 قانون اساسی نیستند و درباره اصل 44 هم معتقدند سیاست‌هایی که از سوی رهبری ابلاغ شد، درجه سوسیالیستی بودن این اصل را کاهش داد.

اصل 43 چه می‌گوید؟
اصل 43 قانون اساسی، تامین نیازهای اساسی شامل مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه را بر عهده دولت می‌گذارد.
مشکل اصلی همین‌جاست که دولت وظیفه خود می‌داند کالاهایی را برای جامعه تأمین کند که در خیلی از کشورها، خود مردم برای خود تأمین می‌کنند. کالاهایی مثل خوراک و پوشاک و مسکن در زمره «کالاهای خصوصی» هستند و صحیح نیست که حکومت‌ها وعده تأمین آن را بدهند چون هیچ حکومتی قادر به تأمین کالای خصوصی نیست. به واسطه همین اصل 43 است که دولت‌ها حتی کالاهای خصوصی را «کالای عمومی» می‌پندارند و تأمین آن را وظیفه خود می‌دانند. اما کالای عمومی چیست و چرا مداخله دولت در عرضه کالای خصوصی زیان‌بار است؟ کالای عمومی کالایی است که همه از مصرف آن منتفع می‌شوند و نمی‌توان مصرف آن را به افرادی خاص محدود کرد. مهم‌ترین کالای عمومی، امنیت و حقوق مالکیت است اما می‌توان از زیرساخت‌ها، آموزش و پرورش، بهداشت، هوای پاک، صلح، دیپلماسی، سیاستگذاری صحیح اقتصادی و... به عنوان مصادیق کالای عمومی یاد کرد که به نوعی دولت وظیفه تهیه آنها را بر عهده دارد.
در مقابل، کالای خصوصی کالایی است که اگر به فردی تعلق گیرد دیگران از استفاده از آن محروم می‌شوند. مثلاً زیرساخت جاده و راه، کالای عمومی محسوب می‌شود و معمولاً عرضه آن بر عهده دولت است اما اتوبوس و خودرو کالای خصوصی است. بهداشت کالای عمومی است اما درمان کالای خصوصی است.
با این مرزبندی ما دو نوع زندگی داریم. زندگی عمومی و زندگی خصوصی. در زندگی عمومی از کالاهای عمومی مثل چراغ راهنما، بهداشت عمومی، علائم راهنمایی و رانندگی، آسفالت خیابان، روشنایی معابر و... استفاده می‌کنیم تا کار کنیم و درآمدی به دست آوریم و به وسیله آن بتوانیم برای زندگی خصوصی خود کالای مورد نیاز را تهیه کنیم.
اما از آنجا که نهاد دولت در ایران مداخله‌گر است، خود را متولی تهیه و توزیع همه نوع کالا می‌داند و بنابراین از مسوولیت تامین روشنایی شب و احداث دستشویی بین‌راهی تا تهیه و توزیع گوجه و خیار را بر عهده می‌گیرد. اما در هیچ‌کدام توفیقی به دست نمی‌آورد. چون اصولاً تامین این همه کالا برای میلیون‌ها آدم نه ممکن و نه عاقلانه است.

در حال حاضر خیلی از کشورها برای ایجاد رفاه سراغ تامین کالای عمومی می‌روند، چراکه فراهم آوردن کالای خصوصی مثل غذا و پوشاک که آحاد جامعه از آن راضی باشند اصولاً کاری غیرممکن است اما دولت می‌تواند کاری کند که امنیت، آموزش، بهداشت، آب آشامیدنی و... برای همه فراهم باشد.
اصولاً اقتصادی درست کار می‌کند که مناسباتش مبتنی بر بازار آزاد تنظیم شود و بخش خصوصی و کارآفرینان هم در آن انگیزه لازم برای تولید و عرضه کالای خصوصی را داشته باشند. اما در کشور ما هم دولت و هم نهادهای حاکمیتی بنگاهداری می‌کنند و در عین حال دولت به شدت در اقتصاد مداخله می‌کند و این نارسایی‌ها باعث می‌شود انگیزه فعالیت از بخش خصوصی گرفته شود.

اصل 44 قانون اساسی چه می‌گوید؟
مطابق اصل 44 قانون اساسی، نظام اقتصادی کشور بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی استوار است. این اصل همه بخش‏های مهم، اساسی و زیربنایی اقتصاد کشور را در اختیار دولت قرار داده و نقش بخش خصوصی را تنها در تکمیل فعالیت‏های اقتصادی دولتی و تعاونی تعریف کرده است. یعنی در قانون اساسی، شأن بخش خصوصی در حد پیمانکار و مقاطعه کار در نظر گرفته شده است.
در اوایل دهه 1380 مجمع تشخیص مصلحت نظام تلاش کرد تعریفی جدید از اصل 44 ارائه کند که با موافقت رهبری مواجه شد و ایشان مصوبه‌ای در همین زمینه ابلاغ کردند. هدف این بود که بخش خصوصی از زیر سایه دو بخش دیگر خارج شود اما متأسفانه دولت‌ها ابلاغیه اصل 44 را منحرف کردند و خروجی ابلاغیه، قدرت گرفتن بخش جدیدی در اقتصاد ایران شد که به آن «شبه دولتی» و «خصولتی» می‌گویند.

بنابراین خوب است تعارف را کنار بگذاریم و درباره بدیهیات بحث نکنیم؛ قانون اساسی ما تحت تأثیر اندیشه چپ قرار دارد و منویات این قانون اجازه نمی‌دهد بخش خصوصی موتور محرک توسعه کشور قرار گیرد.



محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
6.4K viewsedited  10:27
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 00:25:06 درباره پلمب واحدهای صنفی


همیشه کار کردن در ایران دشوار بوده اما کسب و کارها اعم از خرد و کلان، در شش سال گذشته گرفتار انواع مشکلات شده‌اند و ضمن این‌که روز به روز ضعیف‌تر می‌شوند، چشم‌انداز روشنی پیش روی خود نمی‌بینند.
در چنین شرایطی، تنش‌ها و نااطمینانی‌های داخلی هم به زمین کسب و کارها کشیده شده‌اند و در عین حال از ناحیه بی‌ثباتی اقتصاد کلان، رکود و تورم نیز از میزان مصرف کاسته و خلاصه این‌که کسب و کارها در شرایطی قرار دارند که از همه نظر در چند دهه گذشته بی‌سابقه است.

فشار سنگینی که این روزها به کسبه و بازاریان وارد آمده به حدی است که خیلی از آنها ناچار شده‌اند کسب و کار خود را رها کنند. به تعبیری، این فشارها حتی از زمان جنگ هم شدیدتر است. در چنین فضایی کار کردن بسیار مشکل است.
در کنار این همه گرفتاری‌ها تنش شدید درباره پوشش خانم‌ها نیز به زمین کسب و کارها کشیده شده و هرکس بدون توجه به مقام و مسوولیتی که دارد به خود اجازه می‌دهد کسب و کارهای مردم را تعطیل کند. ظاهرا برخی از مقامات فکر می‌کنند مغازه‌دار و تاجر و سرمایه‌گذار هم کارمند دولت هستند که هر چه بگویند باید عمل شود.

سوالم از آقایان این است که تا امروز یک سوپر مارکت کوچک را اداره کرده‌اید؟ تا امروز پشت دخلی نشسته‌اید؟ می‌دانید این روزها که اقتصاد از بی‌ثباتی رنج می‌برد و جامعه مستعد تنش‌های تازه است، اداره یک فروشگاه کوچک چقدر سخت است؟ می‌دانید تأمین سرمایه برای یک کارگاه کوچک چقدر سخت است؟ چطور به خودتان اجازه می‌دهید کسب و کار مردم را تعطیل کنید؟


اگر با وجود اتفاقات تأسف‌بار و پر هزینه‌ای که سال گذشته رخ داد، همچنان اصرار دارید که خانم‌ها مطابق میل شما لباس بپوشند، چرا از کسبه می‌خواهید دستورات شما را اجرا کنند؟ این بازی برای کسب و کارها دو سر باخت است؛ اگر به حرف حکومت گوش کند و تذکر حجاب بدهد، مردم تحریمش می‌کنند و اگر بگوید به من ربطی ندارد، حکومت تعطیلش می‌کند. این یک بازی غیر منصفانه است که در هر شکل، اهالی کسب و کار بازنده آن خواهند بود.

گذشته از همه این‌ها، پلمب واحدهای صنفی به خاطر حجاب، مغایر با قانون اساسی است.
اصل چهل و ششم قانون اساسی می‌گوید هیچکس نمی‌تواند امکان کسب و کار را از‌ دیگری سلب کند. شما اگر با پوشش فردی مشکل دارید، قانونی تصویب کنید و مجریان را موظف کنید که آن را اجرا کنند. یا قانون اساسی را تغییر دهید. این که امام جمعه‌ای رأسا دستور به تعطیلی فروشگاه‌ها بدهد، نه تنها خلاف قانون است که فلسفه وجودی قوه قضائیه و نیروی انتظامی را هم زیر سوال می‌برد.

نکته تأسف‌بار این است که در چند دهه گذشته، بازاریان اگر مشکلی پیدا می‌کردند، برای حل مسأله خدمت علما و روحانیون معظم می‌رسیدند، چه اتفاقی رخ داده که روحانیون برای تنبیه و تعزیر بازاریان به مجمتع‌های تجاری می‌روند و حکم تعطیلی کسب و کارها را می‌دهند؟

امیدوارم ساختار سیاسی متوجه وخامت اوضاع شود و در منازعات خود با بخش‌هایی از جامعه، پای کسب و کارها را به میان نکشد.

چرا باید فروشگاه‌ها یا رستوران‌ها را به خاطر پوشش خانم‌ها تعطیل کنند؟ آیا قانونی وجود دارد که چنین اجازه‌ای بدهد؟

محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
16.7K viewsedited  21:25
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 09:21:56 دفن شدن زیر زمین


یکی دو ماه پس از اعتراض‌های اجتماعی سال 1401 با یکی از دوستان بحثی مفصل درباره آینده جامعه و اقتصاد ایران داشتیم. آن روز تلقی ما این بود که بخش کوچکی از سیاستمداران که فرمان قدرت را در اختیار دارند، هرگز حاضر نمی‌شوند پیام تحولات جامعه را بشنوند. پیش‌بینی این بود که با این روند، به احتمال زیاد بخش بزرگی از جامعه که در چند دهه گذشته انتخاب‌ها و کنش‌هایش سیاسی نبوده، به سمت سرخوردگی بیشتر می‌رود و امورات خود را جدا از دستورات رسمی و بایسته‌های سیاسی پیش می‌برد.

اساتید سرشناس در این زمینه پیش‌بینی‌های دقیقی داشتند. ابراهیم فیاض احتمال افزایش خودکشی را پیش‌بینی کرد، علینقی مشایخی تشدید مهاجرت و مسعود نیلی سرخوردگی جوانان را متحمل دانستند و محمدمهدی بهکیش از احتمال زیرزمینی شدن سیاست سخن گفت. محمد فاضلی و عباس عبدی هم درباره تشدید شکاف میان حاکمیت و مردم ابراز نگرانی کردند.
اکنون به نظر می‌رسد همه آن پیش‌بینی‌ها به شکلی در حال محقق شدن است. جوانان سرخورده، ناامید و بی‌انگیزه شده‌اند، مهاجرت به اوج رسیده، پیرمردها دوست دارند زودتر از دنیا بروند و جوانان سرخورده، ناامید از اصلاح و ترمیم خرابی‌ها، مسیر خود را از سیاست‌های رسمی جدا کرده‌اند.

این روزها آن‌چه در خیابان‌های رسمی می‌بینیم در کوچه‌های غیر رسمی مشاهده نمی‌کنیم. همان‌ها که در محیط‌های رسمی، مبادی برخی آداب و بایسته‌های سیاسی و مذهبی هستند، در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها، زندگی دیگری دارند و به شکلی دیگر سخن می‌گویند.
قبلا آدم‌ها دو نوع زندگی داشتند که یکی رسمی بود و دیگری غیر رسمی. یعنی در محیط‌های رسمی و اداری سعی می‌کردند حداقل استانداردهای حکومتی را رعایت کنند اما در زندگی شخصی، رویه‌های مورد علاقه خود را دنبال می‌کردند. یعنی زندگی روز و شب‌شان کاملا متفاوت بود.
این رویه چند دهه ادامه داشت اما امروز مخفی‌کاری‌های فردی به مخفی‌کاری‌های جمعی تبدیل شده است. یعنی اگر تا دیروز آدم‌ها زندگی شخصی خود را از چشمان حکومت دور نگه می‌داشتند، امروز فعالیت‌های گروهی و اجتماعی خود را از چشم حکومت دور نگه می‌دارند.
نمونه این اتفاق را در موسیقی به وضوح مشاهده می‌کنیم. محدودیت‌های زیاد باعث شکل‌گیری موسیقی زیرزمینی شد و آثار تولید شده به طرق مختلف به گوش مردم رسید. بعدها جوانانی که سال‌ها در بازار غیر رسمی فعالیت می‌کردند، ویدئوها و کلیپ‌های زیادی در داخل کشور تولید کردند که از طریق ده‌ها شبکه ماهواره‌ای پخش شد. وزارت ارشاد که حیطه نظارت خود را هر روز محدود می‌دید، به دادن مجوز رسمی برای انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت بسنده کرد اما همین محدودیت هم دیگر کاربرد ندارد و این روزها در اغلب ساختمان‌های بزرگ که سالن اجتماعات دارند، کنسرت‌هایی برگزار می‌شود که دور از چشم ناظران ارشاد است. بنابراین امروز دیگر کاری از دست سیاستگذار این حوزه برنمی‌آید و جوانان علاقه‌مند هم، زیر زمین بازاری تشکیل داده‌اند که دست مقام رسمی به آن نمی‌رسد. این روند کم‌کم به سینما و تئاتر کشیده شده و شنیده‌ام؛ گروه‌های زیر زمینی موسیقی و تئاتر تشکیل شده و مثل دهه 20 و 30 انجمن‌های مخفی هنری و سیاسی در حال شکل‌گیری است.
یکی از دوستان دعوتنامه یک گروه تئاتر زیرزمینی را نشانم داد که قرار است در سالن اجتماعات یکی از ساختمان‌های مسکونی نمایشنامه‌ای را اجرا کنند.

دیگری هم درباره برگزاری یک کنسرت به شیوه‌ای مشابه برایم نوشت.
پیش از این کالاهای ممنوعه مثل مشروبات الکلی و مواد مخدر، بازار زیرزمینی داشت اما امروز فعالیت‌های عادی هنری و گعده‌های سیاسی و اجتماعی هم دور از چشم حکومت برگزار می‌شود. تاریخ به ما می‌گوید که این اتفاقات نشانه خوبی برای حکمرانی نیست. در شوروی، پیش از آن‌که همه چیز به هم بریزد، بازارهای غیر رسمی زیادی شکل گرفته بودند. بازارهایی که در واکنش به محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها به وجود آمده بودند و حکومت مرکزی هرچه تلاش کرد موفق به برچیدن آنها نشد.
شاید بخش عمده مشکلات ما هم ناشی از این باشد که بخش کوچکی از سیاستمداران که فرمان قدرت را در اختیار دارند، حاضر نمی‌شوند پیام تحولات جامعه را بشنوند.

آنها می‌دانند زیر پوست جامعه چه می‌گذرد؟

محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
8.9K views06:21
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:27:28 به یاد مادر

از فاطمه خانم عادلی دستخطی به یادگار مانده که نشان می‌دهد چقدر اخلاق‌مدار بودند. دستخطی روی کفن ایشان به یادگار مانده که در آن به خانمی که پس از فوت قرار است ایشان را غسل دهد سلام می‌دهد و از او تشکر می‌کند و برای ایشان هدیه می‌گذارد.
این دستخط کوتاه را که دیدم، یاد دیالوگ بسیار معروف فیلم «مادر» افتادم. آن‌جا که مادر در حال وداع اخر می‌گوید:
«یه بشقاب بکش بذار کنار مادر، غلامرضا نصف شب گشنه ش میشه. تنگم آب کن واسه جلال الدین، برای محمد ابراهیم زیر سیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکما قرصشو بخوره. بی خوابی نزنه به سرش. ببین دادشتون هم چی می خواد مهیا کنین، سر شب بخوابین بچه‌ها که بتونین صبح زود پاشین،فردا خیلی کار دارین.»
این یعنی مادر. این یعنی مادر ایرانی. مادری که قبل از مرگ همه کارها را مرتب می‌کند و نگران قرص دختر و زیرسیگاری پسر است.
مادر ما هم همین‌گونه بود. نمی‌خواهم با گفتن چند جمله تکراری، از کنار ویژگی‌های این زن عبور کنم، چون بی‌نهایت مهربان و به غایت، صبور و پرتلاش بود و زندگی به او آموخته بود که باید در برابر دردها صبور باشد و مهربان.

اعتقادش خالص بود و هر آن‌چه را پذیرفته بود، بی کم و کاست اجرا می‌کرد. مذهبی بود اما به همان اندازه، اخلاق‌گرا. دوست نداشت برای کسی مزاحمت ایجاد کند. صدایی از خانه‌اش بلند نمی‌شد که برای دیگری زحمت ایجاد کند.
با این حال از زمانه خود بسیار جلوتر بود. پیش می‌رفت و خط می‌شکست. در پوشش، مطیع اعتقاد خود بود و از دولتی و حکومتی نمی‌ترسید. چه زمان پهلوی و چه پس از آن، بنا به باورهايش عمل مي كرد. در جوانی، زمانی که حتی مردان توان راندن خودرو نداشتند، گواهینامه گرفت و اوایل دهه 50 در خیابان‌های کرمان رانندگی کرد.
فاطمه‌خانم، دختر حاج‌قاسم عادلي که یکی از تجار و خیرین بزرگ کرمان بود، حالا میان ما نیست و من حس می‌کنم دوباره بی‌مادر شدم، یک‌بار زمانی که در يازده سالگی مادر از دست دادم و یک بار در 60 سالگی که این یکی مادر را از دست دادم.
روح همه مادران مهربان شاد و یادشان گرامی.


پ ن: وظیفه خود می‌دانم از همه دوستان، همکاران، آشنایان و بستگانی که لطف کردند و به شیوه‌های گوناگون با‌ ما ابراز همدردی کردند تشکر کنم. یک تشکر ویژه هم از شما عزیزان عضو کانال دارم که لطف کردید و پیام همدردی گذاشتید. امیدوارم هرگز غم نبینید.

محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
3.6K viewsedited  19:27
باز کردن / نظر دهید
2023-04-17 11:10:29
مراسم ترحیم خانم «فاطمه عادلی» روز سه شنبه 29 فروردین از ساعت 14 الی 15:30 در مسجد طالبی واقع در میدان ژاندارمری کرمان برگزار می‌شود.

ایشان مادر آقای دکتر محمد مرادی و مادر همسر من بودند که امروز به خاک سپرده شدند و مراسم ترحیم‌شان فردا برگزار می‌شود.

روحشان شاد و یادشان گرامی


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
1.6K views08:10
باز کردن / نظر دهید
2023-04-17 11:03:47 ترک دنیای قاب‌ها

وقتی عمرت به پایان می‌رسد که امیدت از دست رفته باشد. وقتی جهان برایت بی‌معنی می‌شود که تنها یک قاب عکس برایت به یادگار بماند و مدام بنشینی و به آن قاب خیره شوی. وقتی کمرت به خاطر از دست دادن عزیزی بشکند و قلبت این‌گونه داغ‌دار شود، شاید یک سال دوام بیاوری و شاید دو سال اما سرانجام با دل سوخته، سوار اتوبوس مرگ می‌شوی و برای همیشه ایستگاه را ترک می‌کنی.

54 سال پیش برای نخستین بار او را در ایستگاه زندگی دیدم. خانمی با صورت گل‌انداخته و چادر گل‌گلی و کفش‌های براق مشکی که دست پسربچه‌ای خجالتی را در دست داشت. روز اول مهر بود و ما را در «مدرسه احمدی» کرمان ثبت نام کرده بودند؛ من کلاس اول بودم و برادر بزرگ‌ترم کلاس سوم. محمد دستم را محکم گرفته بود و ما منتظر بودیم اتوبوس مدرسه از راه برسد. خانمی که چادر گل‌گلی داشت، با لبخند به سمت ما آمد و دست پسرش را در دست محمد گذاشت و از ما خواست دوست باشیم و از هم مراقبت کنیم. نام پسر او هم محمد بود و پیوند ما سه نفر از آن روز تا امروز هرگز گسسته نشده است.
من و «محمد مرادی» سال‌هاست که رفاقت داریم. سال‌ها همکلاس بودیم و جز همه این‌ها، او برادر خانم من است و آن خانم دوست داشتنی که برای همیشه سوار اتوبوس شد و از پیش ما رفت، مادر خانم من بود.

خانم «فاطمه عادلی» دیروز در حالی‌که مثل سه سال گذشته چشم به عکس «امیر» دوخته بود، برای همیشه از دنیای قاب‌های غمگین نقل مکان کرد.

«حاج خانم» زنی بود بی‌نهایت مهربان و به غایت، صبور و پرتلاش. زندگی به او آموخته بود که باید در برابر دردها صبور باشد اما گاهی درد، آنقدر بزرگ است که قلبت داغ‌دار می‌شود و کمرت زیر بار می‌شکند.

از وقتی «امیر مرادی» پسر « محمد مرادی» و نوه «فاطمه عادلی» در پرواز شمارهٔ ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین برای همیشه از میان ما رفت و در قاب عکس خانه حاج خانم آرام گرفت، حالش خوب نشد. بیشتر از سه سال بود که جز خیره شدن به قاب عکس امیر کار دیگری نداشت، همه جا نشانی از نوه‌اش داشت و جز او به دیگری فکر نمی‌کرد. زنی که داغ‌های زیادی دیده بود و همچنان امیدوار بود، این آخرین داغ، جگرش را سوزاند و کمرش را شکست.

روحش شاد و یادش گرامی


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
1.5K viewsedited  08:03
باز کردن / نظر دهید