Get Mystery Box with random crypto!

سید حامد حجت

لوگوی کانال تلگرام seyyedhamedhojjat110 — سید حامد حجت س
لوگوی کانال تلگرام seyyedhamedhojjat110 — سید حامد حجت
آدرس کانال: @seyyedhamedhojjat110
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 64
توضیحات از کانال

نوشته‌های یک خبرنگار سابق

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-05-26 19:10:23 به قول گلدمن که از آنارشیست‌های بنام بود «اگر رأی دادن چیزی را عوض می‌کرد ممنوعش می‌کردند». حکومت، همین شر نالازم که از بد حادثه ما گیر بدترین نوع آن افتادیم چرخه‌ای از قدرت ساخته که در آن رأی دادن یا ندادن ما برایش علی‌السویه است. رأی ما اگر قرار بود چیزی را عوض کند حتما مانع آن می‌شدند، برای همین دعوت به مشارکت می‌کنند چون رأی ما فقط حکم تاییدی دارد که به همان مسیری که می‌رفتند بروند. ما عقب خاوری نشستیم که فرمانش دست کس دیگری است و مسیرش مسیر منافع خودشان. مسیری که ما هرجایی از آن پیاده شویم یا بهتر بگویم، پیاده‌‌مان کنند جز نکبت حاصلی ندارد. اسم این خاور را بگذارید خاور جمهوری یا خاور مشروطه،خاور دیکتاتوری یا خاور دموکراسی، باز ما همان مردمی هستیم که پشت آن نشسته و تنها می‌توانیم مسیر رفته را ببینیم و نهایتا مسیر پیش رو را!
حکومت این شر نالازم از ما می‌خواهد بیاییم و بگوییم قیمه را با غین می‌نویسند یا با قاف همین! اما واقعیت این است که قیمه با گوشت و لپه است همان که خودشان می‌خورند و لفظش را از ما می‌خواهند.
حکومت این شر نالازم، انتخابات را فقط یکبار می‌خواهد و آن هم نخستین انتخابات است که در آن پیروز می‌شود. نخستین پیروزی به منزله مشیتی الهی قلمداد می‌شود که به هر قیمتی ابدی می‌ماند!
در قاهره سنتی وجود دارد که براساس آن ارتفاع بلندترین کلیساها نباید از کوتاه‌ترین مناره‌های مساجد بیشتر باشد. همین وضعیت برای ما مردم نیز جاری است! قرار نیست افکار عمومی از افکار خصوصی بلندتر پرواز کنند حتی اگر توان آن را داشته باشند!
آنها که ساده‌لوحانه یا جاهلانه گمان می‌کنند صندوق رأی داوری می‌کند نمی‌دانند ضلع سوم مثلثی را تشکیل می‌دهند که هندسه زندگی خیلی‌ها را بهم می‌زند. حکومت چه ظالم باشد و چه کافر، جاهل نیست! چون عهده‌دار این نقش همین ضلع سوم هستند. ما حق انتخاب هرچیزی را نداشته باشیم حق انتخاب این را داریم که عاقل باشیم یا جاهل و باید قبول کرد که جاهل بودن از ظالم و کافر بودن بدتر است! من اگر زمانی بخشیدم اراده کردم که ببخشم اما فراموش نکردم چون فراموش کردن امری ارادی نیست ولی امروز نه می‌بخشم و نه فراموش می‌کنم.
@seyyedhamedhojjat110
145 viewss.hamed hojjat, edited  16:10
باز کردن / نظر دهید
2020-11-08 00:06:47 اگر از پستوی ملکه به #شیخ_حسن خبر قطعی نداده بودند که بایدن برنده انتخابات آمریکا است، شیخ حقوقدان برای توجیه گندکاری‌هاش آدرس کاخ سفید رو نمی‌داد!
#عاقلان_دانند
#گلوبالیسم
#نظام_جهانی_ملکه
402 viewsحامد, 21:06
باز کردن / نظر دهید
2020-09-14 08:15:33 تو فک و فامیل و دوست و آشنا از این بحث‌های همیشگی زیاده که افراد با حسرت از قیمت‌های گذشته میگن و در نهایت در دو وضعیت قرار می‌گیرن، یا فلان کالا، محصول، زمین یا خانه رو همان زمان خریدن و حس خوبی همراه با حسرت دارن یا نخریدن و احساس خسران دارن. این وضعیت تا حدودی نرماله ولی از یه جایی به بعد دیگه عادی نیست، مردمی که آینده‌ای ندارن مجبورن تو گذشته زندگی کنن. میشه مثل مردم لنینگراد طولانی‌ترین محاصره تاریخ بشریت [نهصد روز] رو تجربه کرد و به سربازان امیدواری داد که ایستادگی کنند و در نهایت پیروز بشن و میشه مثل ما در شعب ابوطالبی ابدی اسیر بشیم در حالی که بی‌حس شدیم، شعب ابوطالبی که دشمن داخلی نقش پررنگ‌تری برای ماندگاریش ایفا می‌کنه. در این وضعیت دو طیف وجود داره، در یک سر طیف، جمعیت زیادی هستند که از شدت درد، نسبت به درد بی‌حس شدن، حتی جسم انسان نسبت به درد توان محدودی داره، اگر ده سوزن همزمان وارد بدن‌تون بشه احساس درد بیشتری دارید تا زمانی که صدتا یا دویست تا سوزن به بدن‌تون وارد میشه، تو این حالت عصب‌ها چنان نابود میشن که دیگه دردی احساس نمی‌کنین و مغز، کل سیستم رو داون می‌کنه (حالت اغما)، اما در سر دیگر طیف، کسانی هستن که نمیذارن اغما اتفاق بیوفته، با یه سطل آب یه کمی هوشیارت می‌کنه تا اگر درد نمی‌کشی، رنج ماندن در این وضعیت رو همچنان داشته باشی. این طیف از شدت لذت، نسبت به لذت بی‌حس شدن، وقتی یه پیک شراب بخوری سرمست میشی اما اگر قرار باشه چهار بطری سر بکشی دیگه از مستی خبری نیست، بلکه مسموم میشی ولی از شدت بی‌حسی نمی‌فهمی چی شده. اگر پناهیان حاضره بره پشت بلندگو و بگه اینقدر تو فقر و نداری داره دست و پا میزنه که رفقاش براش گلریزون می‌کنن، از سر نداری نیست، نسبت به لذت بی حس شدن، نه درد و نه لذت هیچ‌کدوم بی‌انتها نیست. ما همه در وضعیتی هستیم که ممکنه با مرگی نفرت‌انگیز از بین بریم با این تفاوت که طیف لذت‌جویان بی‌حس، از بالا و با تحقیر به دردمندان نگاه می‌کنه و می‌تونه حدس بزنه چی تو مخ دردمندان می‌گذره اما دردمندان بی‌حس با ترس و حقارت به لذت‌جویان بی‌حس نگاه می‌کنه و نمی‌تونه حدس بزنه چی تو مخ اونا می‌گذره و بعدش چه برنامه‌ای براش دارن، این دقیقا همون سطل آبیه که نمیذاره به اغما بریم. تا این وضعیت پابرجاست و تا نوع نگاه‌مان تغییر نکند، مجبوریم در گذشته زندگی کنیم، تغییری رخ نخواهد داد و آش همان آش است و کاسه همان کاسه!

@seyyedhamedhojjat110
158 viewsحامد, edited  05:15
باز کردن / نظر دهید
2020-08-23 16:50:46
بنزین دادیم به ونزوئلا بجاش انبه گرفتیم!

چند وقت پیش یه وانتی دیدم ملت پشتش صف کشیده بودن نگو انبه ارزون شده؛ پارسال هم ملت توی پمپ بنزین صف کشیدن، نگو بنزین گرون شده.
خلاصه مراقب خودتون باشید، انبه ارزون و بنزین گرون بهانه است!

#آبان۹۸

@seyyedhamedhojjat110
118 viewsحامد, edited  13:50
باز کردن / نظر دهید
2020-08-23 15:27:56 کربلای زیرزمینی! کربلا هم این روزها دو بخش شده است، یک کربلا مجوز دارد و یک کربلا زیرزمینی است، اصلا اشتباه گفتم "این روزها"، چون از همان روزهای سال شصت و یک، بخش واقعی کربلا رفت زیر زمین، یک لحظه کربلایی سرش را از گودال روزگار بیرون آورد و فریاد زد آزاده…
114 viewsحامد, 12:27
باز کردن / نظر دهید
2020-08-21 20:51:38 کربلای زیرزمینی!

کربلا هم این روزها دو بخش شده است، یک کربلا مجوز دارد و یک کربلا زیرزمینی است، اصلا اشتباه گفتم "این روزها"، چون از همان روزهای سال شصت و یک، بخش واقعی کربلا رفت زیر زمین، یک لحظه کربلایی سرش را از گودال روزگار بیرون آورد و فریاد زد آزاده باشید حتی اگر دین ندارید، فکر نکنید راه آزادگی فقط از دینداری مناسکی می‌گذرد. کربلا نصف‌اش زیر زمین است! انگار آنچه آن زیر جریان دارد اصیل‌تر است. اساسا اگر کربلا همه‌اش رو زمینی بود که این وضع‌مان نبود. ما در حال حاضر تماشاچی کربلای مجوزدار هستیم، سانسورچی‌های لاکردار جوری کربلا را سانسور کرده‌اند که جای بخیه‌هایش هم معلوم نباشد. یک جور عمروعاص‌طوری بلد کار هستند! کاری که یزید احمق نتوانست آن سال بکند خیلی از مقدس‌نمایان سانسورچی کرده‌اند! از زمان کربلا، همین یکی، دو- سه روز اول محرم را جای کل یوم عاشورا جا زده‌اند و از زمینش همان که در عراق است جای کل ارض کربلا! ته تهش هم می‌گوید یکی مثل حسین(ع) آدم خوبی باش برای ما. به وقتش شور حسینی بیافرین برای ما، حماسه حسینی بیافرین برای ما و حضور حسینی داشته باش برای ما. در کربلای مجوزدار فقط می‌توانی تماشاچی باشی تا وقتی مجری از تو بخواهد فریاد بزنی. اتفاقا می‌گوید جوری فریاد بزن "حسین" که صدایت برسد به آن سر دنیا، حتی به حسینه کردن کاخ سفید هم می‌توانی بیاندیشی اما به سیاه کردن کاخ بالا نشینان هرگز! در بخش سانسور شده خبری از عملگرایی نیست، اما در کربلای زیرزمینی چرا، آنجا اگر یک پقی صدایت در بیاید کاخ‌ها است که می‌لرزد، اتفاقا همانجا است که کل ارض، زیرزمین کربلاست. سانسورچی کربلای مجوزدار از منظر اثباتی وارد می‌شود، مثلا می‌گوید حسین علیه‌السلام ولایت داشت، امام بود، باید سر در گروی امام داشت و چه و چه و چه؛ اما من می‌خواهم از زاویه‌ای دیگر به امام و کربلا نگاه کنم، یعنی از منظر نفی، اینکه امام چه نبود؟! چه نکرد؟ سه چهار موردش را من می‌گویم، بقیه‌اش با شما.

یک- حسین(ع) دیکتاتور نبود
اصلی‌ترین تکیه‌گاه دیکتاتورها نیروی نظامی آن‌هاست، نیروهایی که در نهایت و در اختتامیه کار، تمایل به رفتن دارند اما دیگر اختیاری برای رفتن ندارند، یا باید فرار کنند یا بمانند، در هر دو صورت اگر شانس بیاورند، زنده می‌مانند وگرنه سرنوشت فرار، اعدام است و سرنوشت ماندن، کشته شدن به دست مخالفان! اما حسین(ع) دیکتاتور نبود، یک شب هرچه مرد جنگی که به تمایل خویش همراهش شده بودند را جمع کرد و گفت همگی کشته می‌شوید، هرکس مرد این میدان نیست، خداحافظ.

دو- حسین(ع) کمیت‌گرا نبود
برخی‌ها گرفتار طاعون کمیت‌گرایی شده‌اند. مثلا فلان روحانی استناد می‌کند که کل ویروس کرونا که در دنیا منتشر شده یک گرم بیشتر نیست و این نشانه عظمت خداست که با چنین چیز ناچیزی دنیا را زمین‌گیر کرده، انگار اگر کل ویروس‌ها را جمع کنند و وزن آن‌ها هزار تن بشود چیزی از عظمت و ارزش‌های خدا کم می‌شود. و چه تصور باطلی که فکر می‌کند خدا به دنبال زمین‌گیر کردن خلق خودش است! یا راهپیمایی اربعین را ملاک عظمت امام حسین(ع) می‌دانند، انگار آن زمانی که قبر امام حسین(ع) را شخم زدند که کسی زائر آنجا نباشد چیزی از بزرگی امام حسین(ع) کم شده بود! عزیزم حسین به کمیت کاری نداشت، اگر اینگونه بود آن شب کذایی نمی‌گفت بروید و با اندکی در مقابل خیل لشکر دشمن نمی‌ایستاد.

سه- حسین(ع) آقازاده نداشت
فرزندانش را با خود برد، آن‌ها را نه برای زد و بند کردن پشت پرده با خصم خرج کرد و نه برای خلافت بعدی کسی را در آب نمک گذاشت!

چهار- حسین(ع) اهل لشکرکشی نبود
به دعوتی رفت اما وقتی خواست رجعت کند به دیار خویش، دوره‌اش کردند که باید بجنگی. تیر اول را نیانداخت، یک شب هم فرصت گرفت که شاید دشمن از خر شیطان پایین بیاید اما گویی شیطان بر گرده آن‌ها سوار شده بود و قصد پیاده شدن هم نداشت. حسین(ع) نه به کوفه لشکرکشی کرد و نه به شام! آنجا که نه راه پس مانده بود و نه راه پیش، به قاعده عقلی ایستاد و جنگید. به کوفه با پای دعوت رفت و وقتی به شام رسید چیزی نمانده بود جز یک سر. منطق جنگ دو طرف دارد، یا می‌بری یا می‌بازی، اگر باختی نباید زار بزنی که من مظلوم باختم! چون این انتخاب خودت بوده که برای جنگیدن حرکت کنی. حسین(ع) اگر به نیت جنگ سمت کوفه را نشانه می‌گرفت و کشته می‌شد، امروز ما مثل مادر فرزند مرده برای مظلومیتش زار نمی‌زدیم، او برای جنگیدن نرفته بود، مظلوم بود و گام در راه اصلاح برداشته بود که با لب تشنه بین دو نهر آب سر از تنش جدا کردند.

@seyyedhamedhojjat110
1.1K viewsحامد, 17:51
باز کردن / نظر دهید
2020-08-14 01:04:07 مشروعیت ته‌تغاری!

وقتی صحبت‌های آقای قاسمیان را شنیدم که گفت انتخابات اول انقلاب، بیعت بود و بقیه‌اش [انتخابات‌های بعدی] نظر مشورتی مردم و مردم حق انتخاب ندارند بلکه فقط می‌توانند مشورت دهند [که البته حتما این را هم تو رودربایستی گفتند وگرنه همین لباس ژنده هم به تن مردم باید زار بزند!] می‌بینم چه غم‌انگیز و البته ناامیدکننده است که برخی انسان‌ها، سالیانی دراز از جان و دل آرزوی رسیدن به نقطه‌ای را داشته باشند که وقتی محقق شد نه تنها از آن لذت نبرند بلکه خلاف آن عمل کنند. این‌گونه صحبت‌ها که از پشت بلندگو طنین می‌اندازند افشای اسراری است که ما مردم سالیان درازی قابل آن نبودیم که بشنویم. اما جالب‌تر از او، این‌هایی بودند که واکنش نشان دادند که قاسمیان چرا مهمل می‌گویی؟ انتخابات یعنی حق انتخاب سرنوشت، انگار او نمی‌داند انتخابات یعنی چه، چرا می‌داند اما از واقعیت دیگری سخن می‌گوید. حالا که خودشان دارند راستش را می‌گویند ما زبان باز کنیم که چرا واقعیت را می‌گویید؟! خیلی هم باید ممنون باشیم که امثال قاسمیان با زبان صریح می‌گویند که مردم عزیز اگر به پای صندوق رای آمدید، یابو برتون ندارد که کاره‌ای هستید. تقریبا هرچه بیعت در تاریخ بوده به ضرب شمشیر و زور بوده، آنجایی هم که قرار بود به بیعت گسترده و صلح‌آمیز غدیر عمل شود، چشم نازک کردن‌های عمری در سقیفه سر راه خلافت علی(ع) را گرفت. آزادی کجا بود که رقابتی باشد و از بین چند نفر یکی انتخاب شود؟! تازه او همان علی‌ای بود که افسار شتر خلافت را اگر حجت بر او تمام نمی‌شد برگردنش می‌انداخت، این‌ها که جرعه جرعه از آب بینی بز حکومت می‌نوشند و سرمست‌اند. بله عزیزم اگر آزادی بود، رقابت معنا پیدا می‌کرد تا از پس آن بگوییم انتخاباتی هم هست.‌ در جایی که آزادی نیست، همین مشورت هم از سرمان زیاد است. نباید خودمان را به آن راه بزنیم، مطمئنا اگر در ته تغار این جماعت مشروعیتی باقیمانده بود، رای مردم، همچنان حق انتخاب سرنوشت بود اما حالا که چیزی نیست، باید هم به مردم بگویند بروید خدا روزیتان را جای دیگری حواله دهد، اگرنه که مشخص است این‌ها دیگر انتخاب مردم نیستند! این‌ها خیلی در قید و بند مردم نیستند، مردم در نظرشان به چربی دور دهان بعد از خوردن غذا می‌ماند که با گوشه آستین پیراهن آنرا پاک می‌کنند. مردم بادهای موسمی هستند که فقط در موسم مشورت [و نه انتخابات] باید بوزند و از همان‌جایی که آمده بودند برگردند، بعد از مشورت هم که اقلا تا هشت سال کسی از مردم نمی‌پرسد خرتان به چند من؟! این‌ها همان مبلغان کربلایی هستند که به جای قیام حسین(ع) به قیمه آن بسنده می‌کنند و با حسین انقلابی فقط در همان سال ۵۷ کار داشتند نه بیشتر. حالا آیا اگر شما بودید به این کمدی ابلهانه چیزی جز مشورت اطلاق می‌کردید؟! حداقل به حرمت کلمات و معنی واژه‌ها جفا نکنیم.

@seyyedhamedhojjat110
486 viewsحامد, edited  22:04
باز کردن / نظر دهید
2020-06-16 13:50:41 [ابتدا ویدئوی بالا را با صدا تماشا کنید...]

کیکِ تلخ!

زمان مطالعه: 3 دقیقه

یک تریلی با بار کیک در جاده اندیمشک به شوش دانیال چپ کرده و مردمی که در حال غارت این بار کج به منزل هستند! باری که سنگینی آن روی دوش راننده مانده، اما با همت مردم روی زمین نمی‌ماند! دختری از عمق تصویر، دوان دوان با پیراهن چهارخانه‌ای می‌آید که از قافله عقب نماند و مردی که در همان عمق تصویر، سهم خود را برداشته و در حال دور شدن است. نمایی از کل جامعه، از نوجوان تا میانسال، با جنسیت‌های مختلف. دوربین در همان حال که دختر را تعقیب می‌کند، چندین مرد را نشان می‌دهد، آنچیزی که وجدان اخلاقی مانع آن نشده، دوربین هم مانع آن نمی‌شود، برای همین مردی با کارتن‌های متعددی که به دست دارد، دقیقا با نزدیک شدن به لنز دوربین به همین کلام که «نگیر آقا» بسنده می‌کند! شاید این صحنه و این مونولوگ کوتاه، پرفورمنسی تاثیرگذار برای یک فیلم تژادیک باشد، اما هیچ صحنه‌ی ساختگی‌ای در کار نیست. صحنه، صحنه کف جامعه است و کاملا مستند و واقعی! پژواکی از کل است و انعکاسی از بالا. کف روی آب نیست که به زودی محو شود، اثر دارد و می‌سوزاند، امتداد همان فیتیله‌ای است که آتش به میانه آن رسیده و چیزی نمانده تا رسیدن به انفجار و انهدام. راوی داستان با هیجان، جملات درست و غلطی در کنار هم می‌چیند: «تریلی چپ کرده، کیک تو روز روشن! دزدی تو روز روشن» و دوربینی که از مردمی بخت برگشته به سمت راننده‌ای نشسته بر بالین بخت بد خویش می‌چرخد! دورتادور تریلی، آدم‌هایی که مثل مورچه‌های کارگر آذوقه به خانه می‌برند برای روز مبادا، اما بدون همبستگی، همیاری و مشارکت جمعی برای یک هدف جمعی مثل آنچه موران انجام می‌دهند. بلکه تکه تکه، جدا جدا و از هم گسیخته و برای نابودی یک نفر. راننده ناراحت است، یک وضعیت کاملا کافکایی، وضعتی که مجازات به دنبال محکوم می‌گردد تا او را صید کند، دقیقا شبیه همان کاراکتر گرگو سامسا در رمان مسخ کافکا که یک روز صبح بدون اینکه بداند چرا؟ تبدیل به یک حشره بزرگ و نفرت انگیز شده بود و به همین دلیل، مشمول مجازات‌هایی ناخواسته شد؛ مثل بیکاری، طرد از خانواده و در نهایت مرگ. اما برخلاف گرگو سامسا که نوعی بیگانگی با هنجارهای جامعه را بروز می‌دهد، راننده تریلی چپ شده، بیگانه از واقعیت‌های اجتماعی نیست، او نمی‌خواهد از این صحنه فرار کند، انگار پذیرفته که این واقعیت جامعه ماست، مثل کسی که سر قبر عزیزی نشسته و می‌گرید، اما راهی برای بازگشت آنچه به خاک سپرده شده نیست. گرچه افسرده، غمگین و ماتم زده است و زانوی غم به بغل گرفته اما پاسخی برآمده از پذیرش این نابهنجاری می‌دهد که «می‌برن دیگه!» احتمالا در فکر اینکه چه پاسخی باید به صاحب تریلی و صاحب بار بدهد، آنهم در پیشگاه قاضی و پلیس! پلیسی که در صحنه نیست، اما از اینجا به بعد ماجرا صحنه‌گردان ماجرا خواهد شد و مجازاتِ سرگردان، به محکوم خواهد رسید. و در آخر، جمله نامانوسی که فیلمبردار به زبان می‌آورد «من دزدی تو روز روشن ندیده بودم!» در حالی که دیده، نه یک بار، بلکه صدها بار و هر روز، در همه جا، در روزنامه، تلویزیون، رادیو، کوچه و بازار، اما آنقدر دیده که فکر می‌کند چیزی ندیده است. این‌ها نشانگانی از رقابت‌های ناسالم در جامعه‌ای است که از کودکی بر همین بنیان بنا نهاده شده است. از همان مدرسه‌های لعنتی که تنها اینگونه یاد داده و می‌دهند که اگر نمره بالاتر بگیری شاگرد اول خواهی شد، شاگرد اولی که معمولا مورد تنفر خیلی از همکلاسی‌ها می‌شد؛ با همان سیستم مسخره مدیر و ناظم و معلمی که سنگ بنای پذیرش استبداد را از همان کودکی در ذهن‌مان کاشت. سیستم استعدادکشی که گلچین‌های منتخب خود را ویترین می‌کرد تا مثل چماق بکوبد بر سر سایر دانش‌آموزان و ذوق و استعدادهایشان. سیستم رقیب ساز و دشمن سازی که می‌گوید برنده شو و خودت را نجات بده. بدون همبستگی، بدون همیاری و مشارکت، بلکه تکه تکه، جدا جدا و از هم گسیخته. استبداد یکباره از آسمان نمی‌آید، از همان مدرسه آموزش داده شد و از خانواده، که به جای احترام متقابل، تفکر انتقادی، پرورش خلاقیت و پذیرش استقلال فردی، تنها به سلطه‌پذیری خلاصه شد. این ویدئو، فیلم کوتاهی است از کودکی تا میانسالی ما و جامعه ما، جامعه‌ای که ما نمی‌خواستیم بسازیم، ولی در اوج انفعال، برایمان ساختند و ما نقش‌های محول شده را پذیرفتیم؛ خودمان را از این فیلم سانسور نکنیم!

@seyyedhamedhojjat110
128 viewsحامد, edited  10:50
باز کردن / نظر دهید
2020-06-16 13:49:57
100 viewsحامد, 10:49
باز کردن / نظر دهید
2020-04-10 14:08:00 کرونا نشان داد یک #بیماری_ساده نبود و از اول هم قصد نداشت جول و پلاسش را جمع کند تا از شنبه همه چیز به #روال_عادی بازگردد. اتفاقا همان موقعی که فهمیدیم طوفان کرونا به سمت ما وزیدن گرفته باید فرار می‌کردیم اما راهپیمایی برگزار کردیم و البته انتخاباتی بی‌شکوه! به قول شخصیت لئونارد سِپّالا در فیلم توگو "وقتی یه گله آهو جلوی چشم یه سگ گرسنه است ولی به خاطر ترس از طوفان پا میذاره روی ذاتش و از طوفان فرار می‌کنه، بهتره تو هم از طوفان بترسی!" کرونای بیچاره چگونه باید ثابت کند کشنده است اما نه به اندازه دولت‌ها و حکومت‌ها؟! اپیدمی‌ها در طول تاریخ آمده‌اند و رفته‌اند اما اثر خودشان را بر جا گذاشتند؛ تب زرد در هائیتی، استقلال از فرانسه‌ی دوران ناپلئون را برایشان به ارمغان آورد اما برای لشکر جناب بناپارت مرگ و نابودی را؛ چون ناپلئون، تب زرد (و صد البته جان سربازانش را) ناچیز می‌شمارد اما سلاحی که در هائیتی او را تار و مار کرد همین بیماری بود که توانست از ۳۳ هزار نفر لشکرش، ۲۹ هزار نفر را به کام بکشد! کرونا را باید شکست داد اما بدتر از کرونا را هم نباید فراموش کرد؛ کرونا و اپیدمی‌ها باید ما را مقاوم‌تر کنند نه دولت‌ها و حکومت‌ها را

@seyyedhamedhojjat110
239 viewsحامد, edited  11:08
باز کردن / نظر دهید