Get Mystery Box with random crypto!

سفره ی دل

لوگوی کانال تلگرام sofre_ye_del — سفره ی دل س
لوگوی کانال تلگرام sofre_ye_del — سفره ی دل
آدرس کانال: @sofre_ye_del
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.24K
توضیحات از کانال

@smafattah
ارتباط با ادمین
کانال " سفره ی دل " سعی دارد
تا #حکایات ناب از زندگی #اهل_بیت
علیهم السلام را در موضوعات گوناگون برای شما بازگو کند .

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-18 08:12:54
عید سعید غدیر بر شما مبارک

@sofre_ye_del
265 viewsedited  05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-07-17 19:16:26 حکایت


به مناسبت عید‌غدیر



#رافع غلام #عایشه می گوید :

من غلام عایشه بودم . هنگامی که
#پیامبر_اکرم صلی‌الله علیه و آله تشریف
می آوردند ، می آمدم و به ایشان خدمت
می کردم .

تا اینکه روزی شخصی آمد و در خانه را زد .
بیرون رفتم و دیدم کنیزی ظرف غذایی پوشیده شده آورده است .

نزد عایشه رفتم و جریان را گفتم .

عایشه گفت : بگو داخل بیاورد . کنیز داخل شد و من ظرف را جلوی عایشه گذاشتم .

او ظرف را برداشت و جلوی پیامبر خدا
صلی الله علیه و آله قرار داد . حضرت غذا را برداشتند و میل کردند و فرمودند :

« لَيَأْتِينِي أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ اَلْمُسلِمينَ وَ
إِمَامُ اَلْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ ...

_ ای کاش _ امیرالمؤمنین ، آقای مسلمین ،
امام متقّین و پیشوای روسپیدان هم اینجا بود _ و از این غذا میل می کرد . _ »

عایشه گفت : او کیست ؟

پیامبر بار دیگر صفات را تکرار و عایشه نیز سؤال خود را تکرار کرد .

در همین اثناء #امیرالمؤمنین علیه‌السلام در زدند .

من رفتم در را باز کردم و دیدم علی _علیه‌السلام _ است .

نزد پیامبر آمدم ، فرمودند : بگو داخل شود .

امیرالمومنین علیه‌السلام وارد شدند .

پیامبر خدا فرمود :

« مَرْحَباً وَ أَهْلاً تَمَنَّيْتُكَ حَتَّى لَوْ أَبْطَأْتَ عَلَيَّ سَأَلْتُ اَللَّهَ أَنْ تَجِيئَنِي تَأْكُلُ مَعِي ...

خوش آمدی ! آرزوی آمدن تو را می کردم .
چون دیر آمدی ، از خدای متعال خواستم تا تو نزد من بیایی و با من از این غذا میل کنی . »


امیرالمومنین علیه‌السلام نیز از آن غذا خوردند .

سپس پیامبر خدا فرمودند :

خدا بکشد آن کسی را که با تو بجنگد و با کسی که با تو دشمنی کند ، دشمن شود . آنگاه این نفرین را چند بار تکرار کردند .


منبع :
بشارة المصطفی صلی‌الله علیه‌‌و‌آله ، ج ۱ ،
ص ۱۶۵



#امیرالمؤمنین_علیه‌السلام
#محبت
#دوستی
#تبری
#لعن


@sofre_ye_del
725 viewsedited  16:16
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 19:09:19 حکایت


به مناسبت ولادت
امام هادی علیه السلام


منصوری از عموی پدرش نقل می‌کند که گفت :

روزی خدمت #امام_هادی علیه‌السلام رسیدم و عرض کردم :

آقای من ! #متوکل مرا از کار بیکار و حقوقم را قطع کرده و باعث ناراحتی من شده است . گمان نمی کنم این کارش هیچ عاملی داشته باشد ، جز اینکه دوستی و ارادت من نسبت به شما را فهمیده است .

اگر شما از او درخواستی کنید ، سیاستش قطعاً ایجاب می کند تا قبول کند . تقاضا می کنم لطف کنید و در این مورد از او درخواست نمایید .

فرمود : ان شاء الله کارت درست خواهد شد .

تا اینکه شب شد و دیدم فرستادگان متوکل یکی پس از دیگری بر من وارد شدند و به دنبال من آمدند .

فوراً به سمت قصر متوکل رفتم . #فتح_بن_خاقان کنار درِ قصر ایستاده بود .
تا مرا دید گفت : چرا دیر آمدی ؟ متوکل مرا به زحمت انداخته است ؛ آنقدر که پشت سر هم پیگیری تو را می کند !

رفتم و بر متوکل وارد شدم . روی تختش نشسته بود . به من گفت :

ای ابوموسی ! ما تو را فراموش کرده ایم ، تو هم خود را به ما نشان نمی دهی ؟! بگو ببینم چقدر از ما طلب داری ؟

گفتم : فلان جایزه و مقرری و حقوق این چند وقت و چند مورد را گفتم . همه را و بیش از خواسته ام را دستور داد تا من بدهند .

به فتح بن خاقان گفتم : امام هادی علیه السلام اینجا تشریف آورده بودند : گفت : نه .
پرسیدم نامه ای نوشته بودند ؟ گفت : نه .

من بیرون آمدم و او هم دنبال من آمد و گفت :

شک ندارم تو از آن جناب تقاضا کرده ای تا برایت دعا کند ؛ برای من هم درخواست دعا کن .

وقتی خدمت حضرت رسیدم ، تا چشمش به من افتاد فرمود :

ای ابوموسی! از چهره ات پیداست که خوشحالی و راضی هستی .

عرض کردم :

بله ؛ به #برکت شما . ولی به من گفتند شما آنجا تشریف نبرده اید و از متوکل تقاضایی نکرده اید .

فرمود :

« إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى عَلِمَ مِنَّا أَنَا لاَ نَلْجَأُ فِي اَلْمُهِمَّاتِ إِلاَّ إِلَيْهِ، وَ لاَ نَتَوَكَّلُ فِي اَلْمُلِمَّاتِ إِلاَّ عَلَيْهِ، وَ عَوَّدَنَا إِذَا سَأَلْنَا اَلْإِجَابَةَ، وَ نَخَافُ أَنْ نَعْدِلَ فَيَعْدِلَ بِنَا ...

خداوند متعال می داند که ما در #گرفتاری ها به غیر از او پناه نمی بریم و در سختی ها جز بر او #توکل نمی کنیم . هر وقت درخواست کرده ایم ما رد نکرده است . می ترسم از این کار دست بردارم ، خداوند نیز رفتار خود را تغییر دهد . »

عرض کردم : آقا ! فتح بن خاقان به من چنین و چنان گفت و درخواست دعا داشت .

فرمود : او در ظاهر ما را #دوست دارد ، ولی در باطن مخالف ماست . #دعا نیز تابع #نیت و قلب اشخاص است . وقتی در #بندگی و اطاعت از خدا #اخلاص داشته باشی و به نبوت #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و #حقوق ما #اهل_بیت اعتراف کنی و بعد از خداوند چیزی بخواهی ، هرگز تو را ناامید و محروم نخواهد کرد .

عرض کردم : آقا ! دعایی به من بیاموزید که از بین دعاها آن را به خود اختصاص دهم .

فرمود : من زیاد این دعا را خوانده ام و از خداوند متعال درخواست کرده ام که هر کسی بعد از من ، در #حرم من این دعا را بخواند ، او را مأیوس و ناامید نکند . آن دعا این است :



« يَا عُدَّتِي عِنْدَ اَلْعُدَدِ، وَ يَا رَجَائِي وَ اَلْمُعْتَمَدُ، وَ يَا كَهْفِي وَ اَلسَّنَدُ، وَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ، وَ يَا قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ ، أَسْأَلُكَ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، أَنْ تُصَلِّي عَلَيْهِمْ، وَ تَفْعَلَ بِي كَيْتَ وَ كَيْتَ ' .

ای خدایی که توجه من به همه کاره بودن تو در میان وسایل و سرمایه ها ، تنها سرمایه و دلبستگی من است ، در همان زمانی که دیگران به چیزهای دیگر دل بسته اند ! و ای پناهگاه و تکیه گاهم ! ای یگانه ی بی همتا ! و ای که _ سوره _ قل هوالله احد در شأن توست . خدایا ! تو را به حق آن مخلوقاتت که مانندشان نیافریده ای ( یعنی پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام) قسم می دهم که بر آنان درود فرستی و #حوائج مرا که فلان و فلان حاجت است برآورده سازی . [ به جای کیت و کیت حاجت خود را بر زبان آوری ] .



منبع :
أمالی طوسی ، ج ۱ ، ص ۲۸۵



#من_أتاکم_نجی
#تولی_و_تبری
#حب_و_بغض
#معرفت
#محبت
#توسل
#سامرا
#دعا



@sofre_ye_del
659 viewsedited  16:09
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 18:57:46 حکایت


به مناسبت شهادت
امام باقر علیه السلام


#اسود_بن_کثیر می گوید :

#فقیر و تهیدست شدم . و دوستانم به من رسیدگی نکردند .

محضر #امام_باقر علیه السلام شرفیاب شدم و از نیازمندی و جفای دوستانم گله کردم .

فرمود :

« بِئْسَ اَلْأَخُ أَخٌ يَرْعَاكَ غَنِيّاً وَ يَقْطَعُكَ فَقِيراً ...

بد برادری ست آن برادری که به هنگام ثروت و توانمندی ، حال تو را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد ، ولی زمانی که تهیدست و نیازمند شدی ، از تو ببرد و به سراغت نیاید ! »

سپس امام به خدمتکار خود دستور داد تا هفتصد درهم به من بدهد و فرمود :

این مقدار را خرج کن و هر گاه تمام شد و نیاز داشتی باز مرا از حال خود با خبر کن .


منبع :
بحارالانوار ، ج ۴۶ ، ص ۲۸۷


#آداب_دوستی
#گره_گشایی
#سخاوت
#عطوفت
#توسل


@sofre_ye_del
3.9K viewsedited  15:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 19:57:47 حکایت

به مناسبت شهادت
امام جواد علیه السلام

سه‌گانهٔ ابوهاشم جعفری
در محضر امام جواد علیه السلام


#داود_بن_قاسم_جعفرى * مى‌گويد :

روزی خدمت #امام_جواد علیه‌السلام رسيدم . همراه خود سه نامۀ بى نشان داشتم و از اینکه صاحب هر یک را فراموش کرده بودم ، ناراحت بودم .

تا اینکه حضرت يكى از آنها را برداشت و فرمود : اين نامه ی #زياد_بن_شبيب است ، دومى را برداشت و فرمود : اين از فلانى است.

در حالی که متحیّر مانده بودم ، به من نگاهى فرمود و لبخندى زد .

سپس سيصد اشرفى به من داد تا آن را به دست يكى از عموزادگانش برسانم و به من فرمود :

_ وقتی پول را به او می دهی _ ، او به تو مى‌گويد : تاجری را به من معرفی که تا با این پول برايم كالایی بخرد ؛ و تو او را راهنمايى كن .

ابو هاشم جعفری می گويد : اشرفی ها را براى او آوردم و به دستش رساندم . _ همانطور که حضرت فرموده بود _ او به من گفت :

اى ابوهاشم ! تاجری را به من معرفی کن تا با این اشرفی ها برايم كالایی بخرد .

گفتم : چشم .

_ از این ماجرا گذشت تا اینکه روزی _ شتربانى به من گفت : به آن حضرت بگويم تا او را برای غلامی در يكى از كارهايش بپذيرد .

_ همراه غلام _ نزد آن حضرت رفتم تا درباره ی حاجت این فرد صحبت کنم .

وقتی رسیدم ، ديدم آن حضرت با عده ای مشغول غذا خوردن هستند و نمى‌توانم با او در اين‌ باره گفتگو كنم .

تا اینکه حضرت از آن غذا به من تعارف کردند و مقداری جلوی من گذاشتند .

سپس بدون هیچ مقدمه ای به غلام خود فرمود :

« يَا غُلاَمُ ! اُنْظُرْ إِلَى اَلْجَمَّالِ اَلَّذِي أَتَانَا بِهِ
أَبُو هَاشِمٍ فَضُمَّهُ إِلَيْكَ

اى غلام ! آن شتربانى را كه ابوهاشم با خود آورده ، بنگر و او را _ برای کمک _ نزد خود
نگه دار . »

_ این ماجرا نیز گذشت _ تا اینکه روزی با آن حضرت به باغى رفتم و عرض کردم :

فدای شما شوم ! من به خوردن خاک علاقه‌مند هستم . براى من #دعا کنید _ تا این حالت من از بین برود . _

حضرت آن لحظه پاسخى نداد ؛ پس از سه روز بدون درخواست مجددی از جانب من ، فرمود:
اى اباهاشم ! قطعاً خدای متعال ، میل به خوردن خاک را از تو برداشت .

ابوهاشم می گوید : از آن روز به بعد چيزى در نظرم مبغوض تر از خاک خوردن نبود .


* معروف به ابوهاشم جعفری

منبع :
کافی ، ج ۱ ، ص ۴۹۵
حلیة الابرار ، ج ۴ ، ص ۵۶۲



#جود_و_سخاوت_امام
#برآوردن_حاجت_مؤمن
#من_أتاکم_نجی
#علم_امام
#توسل


@sofre_ye_del
658 viewsedited  16:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 17:43:54 حکایت


عرضه ی ولایت امیرالمومنین
علیه‌السلام ، بر تمام کائنات

ابوهریره می گوید :

روزی با #ابوذر و #بلال در محضر #امیرالمؤمنین علیه السلام راه می رفتیم .

نگاه امیرالمومنین علیه‌السلام به هندوانه ای افتاد . درهمی به بلال دادند و فرمودند :

این درهم را بده و هندوانه ای بخر و و خودشان به منزل تشریف بردند .

چیزی نگذشت که بلال با هندوانه ای نزد ما آمد .

حضرت هندوانه را گرفت و آن را برید .
_مقداری در دهان گذاشتند _ و دیدند بسیار تلخ است .

به بلال فرمودند : این را بگیر و دور بیانداز و برگرد تا حدیثی را که #پیامبر_اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند را برایت بگویم .

_بلال که آمد _ فرمودند :

روزی پیامبر خدا دست بر دوش من گذاشتند و فرمودند :

« إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَرَحَ حُبِّي عَلَى اَلْحَجَرِ وَ اَلْمَدَرِ وَ اَلْبِحَارِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلشَّجَرِ فَمَا أَجَابَ إِلَى حُبِّي عَذُبَ وَ مَا لَمْ يُجِبْ إِلَى حُبِّي خَبُثَ وَ مَرَّ وَ إِنِّي لَأَظُنُّ أَنَّ هَذَا اَلْبِطِّيخَ مِمَّا لَمْ يُجِبْ إِلَى حُبِّي .

خدای متعال #محبت تو را بر هر سنگ و گیاهی و بر همه ی دریاها و کوهها و درختان عرضه فرمود ؛ هر کدام که محبت تو را پذیرفتند ، گوارا و شیرین شدند و هر کدام که حب تو را نپذیرفتند ، تلخ و خبیث شدند .
و من گمان می کنم این هندوانه از آن هایی
بود که از محبت من سرباز زده و آن را قبول نکرده است . »



منبع :
بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ج ۱، ص ۱۶



#ولایت_اهل_بیت_علیهم‌السلام
#محبت
#ایمان


@sofre_ye_del
693 viewsedited  14:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 13:14:05
کانال " سفره ی دل "
سعی دارد تا گوشه ای از
#حکایات ناب زندگی
#اهل_بیت علیهم السلام
را در موضوعات گوناگون
برای شما عزیزان بازگو کند .


@sofre_ye_del
660 viewsedited  10:14
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 17:49:45 حکایت


نوازندگی و خوانندگی


#صفوان_بن_امیه می گوید :

روزی خدمت #پیامبر_اکرم
صلی الله علیه و آله بودیم .

همان لحظه #عمرو_بن_مره [ که شغلش #خوانندگی و #نوازندگی بود ] وارد شد و عرض کرد :

ای رسول خدا ! خدا مرا بدبخت کرده است ؛ چون هر چه فکر می کنم ، راهی جز خوانندگی و نواختن برای کسب #روزی ندارم . پس به من اجازه دهید که به این کار ادامه دهم .

حضرت فرمود :

« لاَ آذَنُ لَكَ وَ لاَ كَرَامَةَ وَ لاَ نِعْمَةَ كَذَبْتَ أَيْ عَدُوَّ اَللَّهِ لَقَدْ رَزَقَكَ اَللَّهُ طَيِّباً فَاخْتَرْتَ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْكَ مِنْ رِزْقِهِ مَكَانَ مَا أَحَلَّ اَللَّهُ لَكَ مِنْ حَلاَلِهِ

به تو اجازه نمی دهم ؛ _ چرا که _ هیچ خیر برکتی در این کار نیست . ای دشمن خدا ! دروغ می گویی ؛ خدا برای تو #رزق_حلال را مقرر کرده است ، اما تو به جای راه حلال برای به دست آوردن روزی ، راه حرام را انتخاب کرده ای . »


سپس فرمود : بدان ! اگر بار دیگر چنین درخواستی کنی ، به شدت تو را تنبیه خواهم کرد .



منبع :
بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۱۴۶



#لهو_الحدیث
#موسیقی
#رزق
#غنا




@sofre_ye_de
4.7K viewsedited  14:49
باز کردن / نظر دهید