Get Mystery Box with random crypto!

Story

لوگوی کانال تلگرام storypic — Story S
لوگوی کانال تلگرام storypic — Story
آدرس کانال: @storypic
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4
توضیحات از کانال

کانال ما تنها کانالی که مطالبش تاریخ اعتبار ندارد از مطالب قبل با سرچ استفاده کنید. تا حد ممکن سعی شده از تصاویر و کلیپ استفاده نشود به استثنای انهایی که مفید هستن و تبلیغات در ان جایگاهی نداشته است.https://t.me/joinchat/AAAAAD49Hk5UXUjaKxqM2w

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-23 07:05:22 اینو بدون که:
یک مدیر،زمانی کارمند بوده!
یه استاد،زمانی دانشجو بوده!
یه سر آشپز،زمانی کارگر آشپزخانه بوده!
یک حرفه ای،زمانی بی تجربه بوده!
یه کار آفرین، زمانی کارآموز بوده!
یه قهرمان، زمانی ورزشکار بوده!
بلاخره باید از یه جایی شروع کنیم؛
یه روزی همه ی تلاش کردنا و زمین خوردنا جواب میده!
@storypic
4 views04:05
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 08:19:19 روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، منهم سهمی برمیدارم.
شیر گفت چطور؟
روباه گفت: به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم، قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم.
شیر قبول کرد و خر را صدا زد، شیر شجره نامه‌اش را خواند و گفت جّد اندر جدِ من سلطان بوده‌اند.
روباه گفت: من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم.
خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سم عقبم نوشته شده. شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مرد.
روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: چرا فرار میکنی
روباه گفت: میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!

مثنوی معنوی - مولانا
@storypic
4 viewsedited  05:19
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 18:59:08 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

گویند ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور می‌کرد که چشمش به ذغال‌فروشی افتاد. مرد ذغال‌فروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال‌ها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود. ناصرالدین‌شاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغال‌فروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: بله قربان.
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت:
جهنم بوده‌ای؟
ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»

شاه از برخورد ذغال‌فروش خوشش آمده و گفت:
چه کسی را در جهنم دیدی؟
ذغال‌فروش حاضرجواب گفت: اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت:
مرا آنجا ندیدی؟
ذغال‌فروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت: اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!

 @storypic
5 views15:59
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 14:05:46 آدم حساسی نيستم. وقتی خانهٔ والدينم را ترک كردم گريه نكردم؛ وقتی گربه‌ام مُرد گريه نكردم؛ وقتی در ناسا كار پيدا كردم، گريه نكردم. حتی وقتی روی ماه قدم گذاشتم گريه نكردم.

اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت، با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی می‌کردم از آن فاصله، رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانهٔ گرد آبی. با خودم گفتم انسان‌ها برای چه می‌جنگند؟ انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کرهٔ زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم.


نيــل آرمستـرانـگ،
از خاطرات اولین فضانوردان تاریخ
@storypic
6 views11:05
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 10:48:00 700 سال پیش در اصفهان مسجدی می‌ساختند .

کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری‌های پایانی بودند، پیرزنی از آنجا رد میشد، ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است !

کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید ، کارگر بیاورید ، چوب را به مناره تکیه دهید ، حالا همه باهم ، فشار دهید ، فشااااااااااار !!!
و مرتب از پیرزن می‌پرسید مادر درست شد ؟
بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد . کارگران گفتند مگر می‌شود مناره را با فشار صاف کرد ؟

معمار گفت : نه ! ولی می‌توان جلوی شایعه را گرفت ! اگر پیرزن می‌رفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا می‌گرفت ، دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد !
ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم !!!

از شایعه بترسید !
در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید ! اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد ...
@storypic
6 views07:48
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 04:37:51
اشتباهات گواه آنند
كه در حال تلاشى.
@storypic
7 views01:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-17 20:38:21 چند وقت پیش ملت با چوب و سنگ، #سگ و گربه‌ها را می‌زدند؛ ولی الان می‌بینیم برایشان کنار پیاده‌رو غذا می‌گذارند و كلی انجمن برای نگهداريشان ايجاد شده است.

همین چند وقت پیش یکی #موهایش عجیب بود، تیکه بارانش می‌کردیم؛ ولی الان می‌گوییم دوست دارد این تیپی باشد مدل موهایش چه ضرری به ما می‌رساند؟!

همین چند وقت پیش کسی #کمربندش را پشت فرمان می‌بست مسخره‌اش می‌کردیم؛ ولی الان ماشین را روشن می‌کنیم اول کمربندمان را می‌بندیم و می‌گوییم برای سلامتی‌مان واجب است!

همین چند وقت پیش وقتی خانمی #متارکه می‌کرد به او بیوه می‌گفتیم و اذیتش می‌کردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام میگذاریم!

همین چند وقت پیش تا همسایه‌مان #مهمانی می‌گرفت زنگ می‌زدیم ۱۱۰؛ ولی الان می‌گوییم بگذار شاد باشند و به آنها می‌گوییم لطفا ساعت ۱۲ شب تعطیلش کنید و همسایه‌مان هم ۱۲ نشده تعطیل می‌کند!

همین چند وقت پیش هر #خرافاتی می‌گفتند قبول می‌کردیم و به دیگران هم انتقالش می‌دادیم؛ ولی الان هر حرفی را که می‌شنویم می اندیشیم و یا می‌گوییم منبع معتبرش را اعلام کن!

همین چند وقت پیش برای #پرسپولیس و #استقلال دست به یقه رفیق چند ساله‌مان می‌شدیم؛ ولی الان از توهین حتی به تیم رقیب ناراحت میشویم!

همین چند وقت پیش کسی نظر #مخالفی داشت غوغا به پا می‌کردیم؛ ولی الان می‌گوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است!

تا چند وقت پیش روز تعطیلی پارک ها و جنگل تبدیل می‌شدند به سفره‌ای از #زباله‌های رنگارنگ؛ اما الان بیشتر مردم وقتی می‌خواهند بساطشان را جمع کنند علاوه بر زباله های خود زباله های دیگران را هم جمع میکنند و با خود میبرند.

همین چند وقت پیش بچه‌دار که می‌شدیم پدربزرگ و مادر بزرگ سریع خواب می‌دیدند، یکی آمده تو خوابشان و گفته #نام بچه را فلان بگذار و ما هم خوشحال می‌شدیم و می‌گذاشتیم. ولی الان آن نام زیبایی که دلمان بخواهد را روی بچه‌مان می‌گذاریم!

همین چند وقت پیش فکر نمی‌کردیم بتوانیم ملت #بافرهنگی باشیم. ولی می‌بینیم که آهسته‌آهسته داریم می‌شویم! و به اصل و سرشت و تمدن خودمان برمی‌گردیم!


و اینها همگی از نشانه‌های #باسواد شدن بیشتر جامعه است. اين يعنی رسيدن به گوهر مدرنيته و عبور از دوران نادانی و خرافات با وجود همه محدوديت‌ها.

شاید هنوز خیلی راه مانده تا به‌طور کامل بافرهنگ بشویم ولی همینکه آغاز کردیم خیلی خوب است، خیلی خیلی هم #خوب است!

مرتب نگوییم ایرانی ها فلان هستند!
#ایران یعنی من، یعنی تو!

تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را #اصلاح کن و به من هم یاد بده که همینکار را بکنم، با مهربانی؛ نه با نگاه بالا به پایین و با لحنی که "تو بی‌فرهنگی و من باسواد و متمدن"

#مطالعه_کنیم

@storypic
4 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 05:39:07 گویند ۲۰۰ نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته و به صف کرده و می‌بردند.

تعدادی نظاره‌گر بر این جماعت اسیر می‌خندیدند و می‌گفتند: "ای بیچاره‌ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"

یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها ...

دهخدا
@storypic
6 views02:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 05:33:44 به یاد داشته باش: آینده کتابی است که امروز می نویسی. پس چیزی بنویس که فردا از خواندن آن لذت ببری...

Let's not forget: Future is a book we write today, Let's write something we'll enjoy tomorrow.
@storypic
8 views02:33
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 04:55:03 میگن قدیما حیاطها درب نداشت، اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...

میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟
چرا اينقدر شاد بودن؟

چرا اينقدر احساس تنهايی نميكردند؟
چرا زندگيها بركت داشت؟
چرا عمرشون طولانی بود؟
چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل کردن بودند.
فقط یک کلام میگفتند: خدایا به داده‌هایت شکر
نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره، میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره.
موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند شده همسایه میلش میکشه ببریم اونا هم بخورن.

موقعی که یکی مریض میشد، نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن خونه طرف، ظرفاشو می‌شستن، جارو میزدن، غذاشو می‌پختن که بچه هایش غصه نخورن
اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی می‌دادند، میگفتن دلشون شاد میشه،
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...
خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها دنبال ثواب نگردیم، خودمان را اصلاح کنیم و با عمل کردن به ثواب برسی نه فقط با خواندن دعا

مهربان باشیم، محبت کنیم بی منت،.. خدایا عاقبت بخیرمان کن


@storypic
5 views01:55
باز کردن / نظر دهید