Words_504_im

2022-07-22 22:17:03 گروه آموزشی استاد محسن زاده


افرادیکه تمایل دارند تا در دوره آموزشی لغات ضروری 504 شرکت نمایند بایستی پس از ارسال تصویر فیش واریزی مبلغ #450ت به @phd_im ثبت نام نمایند تا لینک کانال اصلی آموزش را دریافت کنند.


این فرصت استثنایی برای یادگیری لغات ضروری زبان را از دست ندهید.


باز کردن / نظر دهید

2020-05-31 14:37:31 آموزش کدینگ تصویری لغات 504
@coding_504_im

آموزش گرامر ارشد و دکترا
@grammar_im

آموزش مکالمه انگلیسی
@speaking_im

آموزش زبان تخصصی روانشناسی
@zaban_psychology_im

آموزش زبان MHLE / MSRT
@mhle_msrt_im

آموزش تصویری لغات 1100 تافل
@words_1100_im

آموزش کدینگ لغات 450 تافل
@words_450_im

آموزش لغات 504
@words_504_im

اخبار ارشد و دکترا
@news_im

پکیج های آموزشی ارشد و دکترا
@educational_package_im

مشاور همراه کنکور ارشد
@moshaver_hamrah_im

نمونه تدریس زبان ارشد و دکترا
@zaban_im_1402

نظرات و کارنامه قبولی شاگردان
@nazarat_karnameh_im

گروه زبانسرای ارشد و دکترا
@moshavereh_zaban_im

آموزش زیست سلولی و مولکولی لودیش
@lodish_im


راههای ارتباطی با استاد محسن زاده

@phd_im

http://instagram.com/_u/phd_im باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:24:41 گروه آموزشی استاد محسن زاده


برگزار کننده دوره آموزش لغات 504

ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:24:40 Qualify
[qual·i·fy || 'kwɑlɪfaɪ /'kwɒ-]
become fit; show that you are able
صلاحیت داشتن ، واجد شرایط بودن
a. I am trying to qualify for the job which is now vacant.
b. Since Pauline can't carry a tune, she is sure that she will never qualify for the Girls' Chorus.
c. You have to be over 5'5" to qualify as a policeman in our town.
الف. سعی می کنم برای شغلی که در حال حاضر بلاتصدی است واجد شرایط بشوم.
ب. از آنجا که پائولین لحن رسائی ندارد مطمئن است که صلاحیت لازم برای گروه کر دختران را پیدا نخواهد کرد.
پ. قد شما باید بلندتر از ۵.۵ فوت باشد تا صلاحیت پلیس شدن در شهرمان را پیدا کنید. باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:24:32 گروه آموزشی استاد محسن زاده


برگزار کننده دوره آموزش لغات 504

ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:24:31 Bachelor
[bach·e·lor || 'bætʃələ]
a man who has not married
مردی که ازدواج نکرده است ، مجرد
a. My brother took an oath to remain a bachelor.
b. In the movie, the married man was mistaken for a bachelor.
c. Before the wedding, all his bachelor friends had a party.
الف. برادرم قسم خورد که مجرد باقی بماند.
ب. در این فیلم آن مرد متاهل با فردی مجرد اشتباه گرفته شد.
پ. پیش از مراسم عروسی همه دوستان مجردش جشن گرفتند. باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:23:42 گروه آموزشی استاد محسن زاده


برگزار کننده دوره آموزش لغات 504

ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:23:40 Unaccustomed
[ˌənəˈkəstəmd]
not used to something
به چیزی عادت نداشتن ، نامانوس
a. Coming from Alaska, Claude was unaccustomed to Florida's heat.
b. The king was unaccustomed to having people disobey him.
c. Unaccustomed as he was to exercise, Vic quickly became tired.
الف. چون کلود اهل آلاسکا بود به گرمای فلوریدا عادت نداشت.
ب. پادشاه به داشتن مردمی که از او سرپیچی کنند عادت نداشت.
پ. از انجا که ویک به تمرین عادت نداشت خیلی زود خسته شد. باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:23:31 گروه آموزشی استاد محسن زاده


برگزار کننده دوره آموزش لغات 504

ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im باز کردن / نظر دهید

2020-01-19 01:23:31 Data
[da·ta || 'deɪtə]
facts; information
حقایق ، اطلاعات
a. The data about the bank robbery were given to the F.B.I.
b. After studying the data, we were able to finish our report.
c. Unless you are given all the data, you cannot do the math problem.
الف. شواهد مربوط به سرقت بانک به اف. بی. آی. داده شد.
ب. پس از بررسی اطلاعات توانستیم گزارش خود را تمام کنیم.
پ. اگر همه داده ها را نداشته باشید نمی توانید مسئله ریاضی را حل کنید. باز کردن / نظر دهید