Get Mystery Box with random crypto!

ANNA

لوگوی کانال تلگرام bdsmlearn — ANNA A
آدرس کانال: @bdsmlearn
دسته بندی ها: تلگرام , محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 198
توضیحات از کانال

The story of ANNA 🍓🍷🖤🔞
#BDSM_novels
A novel for teenagers

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-05 08:51:58 https://t.me/bdsmlearn
433 viewsedited  05:51
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 21:53:41
374 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 16:26:33 Justin :

اره من میخواستم جسمش رو از خودم دور کنم
چون عاشقش شدم
چون میخوامش
با تمام وجود
آرامش رو براش آرزو دارم
ولی اون با دیدن من به این روز میفته
از ترس نمیتونه نفس بکشه
لپاش سرخ میشه
بدنش میلرزه و هر لحظه منتظر تنبیهی از طرف منه
اصلا نفهمید اهنگ رو چطور تموم کرد
زیرچشمی به من نگاه می‌کرد و پلک میزد بهتر بگم پلکاش می‌پرید
داشتم دیوونه میشدم
روانی شده بودم
دارم میمیرم
دارم عذاب میکشم
رفتم سمتش تا بغلش کرم
هنوز رو صندلی نشسته بود با دیدن من که به طرفش میرم تو صندلی جابه جا شد و لرزش بدنش بیشتر خودش رو سفت کرده بود
اما من فقط میخوام بقلش کنم
دستاشو تو دستم گرفتم با تمام لرزششون به دهنم رسوندم و دستشو بوسیدم
جلوی پاش نشستم و گفتم بیا اینجا بیا بقلم
با کند ترین حالت پاشد که گفتم زود باش با ترس پرید بقلم ‌به خودم فشردمش و فشردم
گفتم انقدر نلرز کاریت ندارم
لرزش کم شد ؟ نه !!!

با دستم چونش رو طرف خودم گرفتمو به زخم و کبودی کنار لبش خیره شدم
مشت خورده بود تمام گردنش کبود بود
سینه ها و بدنش که دیگه فقط باید دنبال جای سالم میگشتی
این روزا خیلی کم سراغ انا میومدم اگر به من بود هر لحظه کنارش میبودم اما نمیشد
اون با دیدنم از ترس میلرزید و دستاش یخ میکرد و دندوناش به هم فشار میداد از استرس
منم از این ترسش عصبانی میشدم و سرش داد میزدم و کتک کاری شروع می‌شد
چند وقت گذشته خیلی کم با هم به اتاق بازی رفته بودند به دو دلیل ۱-میخواست ترس انا رو کم کنه ۲-از دلش نمیومد انا رو زیر شکنجه ببره
اما باز هم همچنان تن انا پر از کبودی بود و انا مثل سگ از جاستین می‌ترسید

دانای کل:
وقتی میگفت دارد دیوانه می‌شود منظورش دقیقا دیوانه بود شب ها تا صبح در کلاب های خصوصی می‌گذراند.
سنگین ترین الکل ها را استفاده می‌کرد
جاستین همان کسی که به جز در مواقع خاص که مشروب می‌خورد
از الکل استفاده نمیکرد
به سیگار لب نمیزد
حالا گاهی روزا به دارو هایی که بعضی اسم مواد مخدر روش گذاشتن متوصل میشد
مادر و پدر و خواهرش هم با تک تک غصه هایی که پسرشان می‌خورد قصه می‌خوردند و دنبال راه چاره بودند
جاستین حتی حاضر بود انا را رها کند اما دیگر به انا آسیب نزند
اما مگر میشد انا را رها کرد ؟
به جز از وابستگی به انا ، دلایل موجه دیگه ای هم بود برای رها نکردن انا مثل این حقیقت که انا میتونه آزاد بشه و بره و از جاستین شکایت کنه به دلیل نفوذ جاستین ، انا حتما در دادگاه میباخت اما چه بر سر شهرت جاستین در اذهان عمومی و بازار کار می امد؟
انا اون فرشته ای که تو زندگی به کسی بدی نکرده نه اون نمیتونست شکایت کنه قلب کوچیکش اونقدر ترسیده بود که به محض آزاد شدن به دور ترین نقطه دنیا از جاستین میرفت فرار می‌کرد و میرفت با وجود اینکه دیگر آزاد بود باز هم فرار می‌کرد تا آخر عمر فرار میکرد تا دیگر جاستین را نبیند هیچگاه هیچ کجا

و اما موجه ترین دلیل برای آزاد نکردن انا ، دشمنان جاستین بودند
انا از نظر همه خاص بود او ۴ سال با جاستین بوده
به محض اینکه بدون محافظ و آزاد در خیابان بخواهد قدمی بزند یکی از آن دشمنان انا را می‌گیرند
یا انا رو آزار میدادن تا جاستین را بیازارند و یا انا رو آزار میدادن تا از جاستین چیزی بخواهند
هزاران گرگ اون بیرون منتظر چنین موقعیتی هستند
یا شایدم انا را بگیرند و گولش بزنند و ازش بخوان که بخاطر حق و حقوق خودش از جاستین شکایت کنه و بهش جای خواب و وکیل خوب بدن تا اینطور آبروی جاستین را ببرند و برای همیشه جاستین را از صحنه بدرش کنند
508 views13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 16:26:32 Justin:

Wishing on dandelion all of the time
Praying to God that one day you would be mine

هیچوقت هیچوقت اتفاق نمیفتاد
انا عاشق من نمیشد
میدونم که نمیشه
من باهاش بد کردم
و هنوزم میخوام ادامه بدم
اون هیچوقت ملکه خونه من نمیشه
ملکه ای که وضعیت خدمتکارای خونش از اون بهتره؟
چنین چیزی امکان نداره
۴ سال از اومدن انا به خونه من میگذره
به جرعت میتونم بگم وضعیت زندگیش قبل از اومدن پیش من بهتر بوده
تک تک دیوارا این خونه شاهد کتکایی که خورده بودن
چطور میتونه ملکه این خونه بشه؟
یه حقیقتی که از روز اول اومدن انا برای من مشخص شد این بود که هر روز هر دقیقه هر ثانیه ای که اون بیشتر تو این خونه کنار من ماله من بود من تو تمام لحظات بیشتر عاشقش شدم
یه عشق مریض
یه عاشق مریض تر
یه معشوق بد شانس
معشوقی که به خاطر بلاهایی که سرش اومده تا حالا چند باری زیر تیغ جراحی هم رفته
ترسی که از من داشت اوایل موجب لذت من بود و الان باعث عصبانیته

انا تو اتاقش بود
خیلی وقت بود که دیگه در اتاقش رو قفل نمیکردم و هرجای خونه که دوست داشت قدم میزاشت
خیلی وقت بود که مطیع ترین موجود اطرافم شده بود
درست از آخرین تلاشش برای فرار تا حالا
درست از اون موقع حتی در اعماق ذهنشم به فرار از من فکر نمی‌کرد
میدونست که غیر ممکنه
شایدم آخرین تنبیهش برای فرار از خونه خیلی کارساز بوده
آخ که کاش چنین کاری نمیکرد...
آخ که کاش چنین تنبیهی نمیکردم...

صدای گیتار زدنش از اتاق میومد داشت باهاش اهنگ هم میخوند
وارد اتاق شدم روبه روی بالکن نشسته بود
از در باز بالکن باد میومد و بین موهاش می‌پیچید
لبخند تلخی زدم
از اون تنبیه کذایی تاحالا حتی به کشتن خودشم فکر نمی‌کرد شاید فکر میکرد جسدشو زنده میکنم تا ازش انتقام بگیرم
به صحنه رو به رو خیره شدم
یه فرشته با پوست خیلی سفید که چشماشو بسته بود و داشت گیتار میزد موهای بلوندش که حالا به خاطر نور خورشید روشن تر هم بنظر میومد تو دست باد بود لباس سفید خواب تنش بود
شبیه یه فرشته پاک با تمام احساس اهنگ رو میخوند
شبیه نقاشی های رنسانسی
گوشیمو در اوردم و از این صحنه عکس گرفتم عکس قشنگی شد ولی من از انداختن این عکس پشیمونم
چون با صدای چیک دوربین متوجه حضورم شد
میدونست اهنگ زدن و خوندنشو دوست دارم و قبلا به خاطر این موضوع که من وارد شده بودم و اون خوندن رو قطع کرده بود تنبیه شده بود و سعی کرد اهنگ رو ادامه بده
دستاش رو گیتار میلرزید صداش هم میلرزید متن آهنگ رو اشتباه خوند و اشتباه زد بدنش میلرزید داشت گریش در میومد اما از ترس من گریه هم نمی‌کرد
دوست نداشتم فرشته قشنگم گریه کنه پس برای مدت طولانی به خاطر گریه کردن تنبیه شد و نتیجش رو به رو منه
این حال انا به تعداد دفعاتی که من رو تو روز ببینه اتفاق میفته
من باید چکار کنم؟
تو زندگیم هیچوقت به اندازه این روزا و این ماها سردرگم و گیج نمیزدم
همیشه من اون آدم موفق بودم
همونی که تو تجارت زرنگه و کلا سرش نمیره
همونی که هم خودش پول داره و هم خانوادش
همونی که همیشه هرچی خواسته داشته
حتی انا من انا رو خواستم و داشتم
ولی انا رو کامل میخواستم جسم و روحش
اما من انا رو عملا از دست داده بودم
روحش رو هیچوقت نداشتم
و اما جسمش این چیزی ای هست که سخت در تلاشم خودم از خودم بگیرم
434 viewsedited  13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 16:26:32 https://t.me/bdsmlearn
319 viewsedited  13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 16:26:29 https://t.me/bdsmlearn
315 viewsedited  13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 16:26:29 Hi
302 views13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 21:42:18
792 views18:42
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 21:32:53 من در حال تلاش برای جهت دادن به داستان
782 views18:32
باز کردن / نظر دهید