Get Mystery Box with random crypto!

💦داستان💦

لوگوی کانال تلگرام dastaniha_100 — 💦داستان💦 د
آدرس کانال: @dastaniha_100
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 1.58K
توضیحات از کانال

کانال فیلم👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFh_7egP_WfmnusGaw
ایدی بنده جهت انتقاد یا پیشنهادات👇👇
@youu99

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2020-12-23 18:52:35 هانیه پاشد دست پویان رو گرفت بلندش کرد شروع کردن به رقصیدن معلوم بود جفتشون مست شدن
رضا هم موزیکو زیاد کرد این 3 تا زوج پاشدن به رقصیدن منم نشستم واسه خودم
هانیه اومد بلندم کرد 3 تایی با پویان یه کم رقصیدیم
پویان داشت نفس نفس میزد رفت افتاد رو کاناپه و داشت واسه خودش پیک میریخت
من و هانیه خیلی موجه و اوکی داشتیم میرقصیدیم که یهو صحنه ای که دیدم بی اندازه حشریم کرد
آستینای سویشرت تکون میخورد و از روی کسش میرفت اونور هی
دیدم ساپورت هانیه رفته بین کسش و مثل قلب افتاده بیرون
پویان دوباره بهمون ملحق شد و رقصیدیم یه کم دیگه وقتی دوباره رفت من نقشه شومی که داشتم رو پیاده کردم

هانیه گرمت نیست تو؟

آخ چرا سرویس شدم
(سویشرتشو دراورد و اون صحنه ای که گفتم با فاصله کم جلوم بود و میرقصیدیم)

پویان که دیگه از دست رفته بود و مست پاتیل بود
منم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم با هانیه نزدیک شدن و رقصیدن
دستم بالای کونش بود چسبونده بودمش به خودم اونم دیوونه وار میرقصید
یواش یواش دستمو میمالوندم روی کونش و دیدم اعتراض نمیکنه و همونطوری داره میرقصه
حواسم کامل به پویان هم بود و فانتزی هیجان انگیزم داشت واقعی میشد
مگه چند بار از این فرصتا پیش میاد
از جلو چسبوندمش به خودم کیر راست شدم روی کسش قرار گرفت
کسشو مالوند رو کیرم و رفت وسط اون قلبی که گفتم
بازم تخم نمیکردم کاری بکنم خودم
رقص چسبیده به من و مالوندن کسش رو کیرم و عرق و نفس نفس و حرارت و دست من که رسما یه لپ کونش رو کامل توی پنجه گرفته بودم
یهو دیدم دوید سمت دستشویی فهمیدم زیاد خورده میخواد بزنه
پویان که کلا تو یه عالم دیگه بود
محسن و زهره تو اتاق بودن با هم
رضا و زنش هم میرقصیدن واسه خودشون اونور
رفتم دستشویی دنبالش
در دستشویی باز بود
در زدم رفتم تو دیدم گوه زده به کل توالت و اطرافش
شیلنگو ورداشتم شستم اونم همونطوری دولا شده بود روی روشویی داشت تگری میزد
اونجا رو شستم تمیز شد رفتم پشت سرش وایسادم نوازشش میکردم میگفتم چیزی نیست اوکی میشی
از پشت پایین رون پامو چسبونده بودم به لای کونش
با یه دست پشتت گردنشو نوازش میکردم با اونیکی دست زیر شکمشو ماساژ میدادم
صورتمو برده بودم نزدیک گوشش هی میگفتم چیزی نیست اوکی میشه راحت باش بالا بیار و دلداریش میدادم
بدون اینکه حواسم باشه حین دلداری و نوازش گوششو بوسیدم
برگشت رو بهم و بغلم کرد و شروع به خوردن لبام کرد
دیگه منم کسخلم زد بالا مثل حشرم و شروع کردم لب گرفتن و مالوندن
رفت سراغ شلوارم درش آورد و دولا شد روی سینک
ساپورتشو کشیدم پایین دیدم رودخونس
انقد خیس بود کسش که تا نصف لای رونش آبش رسیده بود
کیرمو کردم توش آروم و آهسته تلمبه زدم و دستمو گرفتم روی دهنش
5 دقیقه زدم یهو دیدم لرزید و از اطراف کسش آبش اومد بیرون روی کیرم
اولین بار بود یه زن رو اینطوری ارضا میکردم تا این سن خیلی برام هیجان انگیز و شهوت آور بود تو اون لحظه
نتونستم کنترل کنم و آبم با شدت پاشید تو کسش
یه لحظه انگار به عقل اومدم و به خودم اومدم کشیدم بیرون سریع
برگشت رو بهم دستشو انداخت رو سرشونم اومد تو بغلم و گفت مرسی که هستی خوشحالم پویان دوستی مثل تو داره که میتونم با خیال راحت باهات شیطونی کنم و تنوع طلبیمو ارضا کنم
بین خودمون بمونه همیشه باهاتم اوکی؟
من مثل خری بودم وسط کارخونه تیتاپ و از طرف دیگه پویان رفیقم بود تازه سر عقل اومده بودم انگار تا الان یادم نبود
قرار نبود اینطوری بشه یه سری شیطونی ریز بود که من همونم بیشتر فکر میکردم از سمت هانیه بی منظوره
گفتم کسخل نشو هانیه بدو بریم حالا الان یکی میاد
گفت کسخل تویی که فکر میکنی زهره و دنیا (زن رضا) نمیدونن من این مدلیم
عمرا کسی پاشو بزاره تو این دستشویی
شماره یه خط دیگه شو بهم داد و گفت این همه مدت آروم آروم سعی کردم نزدیک شم بهت ببینم میتونم اعتماد کنم یا نه. من جنده نیستم فقط تنوع طلبم و میخوام با یکی هم باشم که همیشه ببینمش و مال اونم باشم
با خیال راحت شیطونیامو بکنم
کسمو بدم
نه اینکه تو مترو و بازار شلوغ و اینور و اونور کس و کونو بسپرم به یه غریبه بماله خیسم کنه بعدم برم خونه چون نمیتونم اعتماد کنم
منم هنگ بودم و خوشحال و ترسیده و ناراحت
دیگه دیدم کار از کار گذشته ولی اگه ترسم بی مورد میبود که هیجان انگیز ترین فانتزی زندگیم به واقعیت پیوسته بود و حال میکردم دیگه رفاقتو به کیرم گرفته بودم
خلاصه پوشیدیم و مرتب کردیم و رفتیم بیرون از دستشویی که زهره با مانتوی هانیه جلوی در وایساده بود
مانتو رو داد به هانیه گفت خوش گذشت؟ هانیه گفت خفه شو معلومه که خوش گذشت. هماهنگه؟ زهره گفت آره شما برید
80.2K views15:52
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:52:35 رفتیم دیدیم پویان رو تخت خوابش برده و بقیه هم میرقصن
رضا گفت گرفتین؟
زهره گفت آره گرفتن من میرم قرص رو بدم به آقا پویان بچه ها شما راحت باشین که اونجا فهمیدم قضیه چقد هماهنگ شده بوده
زهره به هانیه گفت توام بیا باهام
خلاصه اینا رفتن و بعدش که اومدن فهمیدم قضیه قرص بدحال شدن پویان نبوده و اورژانسی داد هانیه خورد
من چند روزی توی شوک بودم از این اتفاق و چند بار دیگه هم پیش اومد داستانایی بین من و هانیه و شیطونی که تا دلتون بخواد
بازم میام مینویسم در آینده
@dastaniha_100
نوشته: رامین
64.4K views15:52
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:52:35 شیطونی های خانوم دوستم

1399/09/26

زن دوست بیغیرتی زن شوهردار

این داستان واقعیه یه کم پیاز داغشو زیاد کردم یه جاهایی که بیشتر حال بده بهتون. اسما مستعار هستن
یه کم طولانیه خواستم دو قسمتش کنم دیدم نمیشه
رامین هستم 26 ساله
مجردم
هیکلم خوبه نسبتا ( سیکس پک نه ولی چون 6 7 ساله فیتنس کار میکنم رو فرمم)
فیسم معمولیه و قدم 188
یه نمه آدم هیزی هستم
بهار سال 98 به واسطه رفیقم پویان دعوت شدم مهمونی خونه رفیق اون رضا
من با پویان و خانومش هانیه میونه خوبی دارم
پویان 28 سالشه مثل داداشمه هانیه هم 24 سالشه مثل زن داداشمه ولی زن داداشی که یه سری فاز ریز دارم روش
یا اونم دنبال کرم ریختنه یا واقعا تو این باغا نیست و فقط از روی راحتی باهام تا این حد راحته
به خودم رسیدم و عطر و لباس خوب و آماده شدم با ماشین رفتم خونه پویان
قرار بود محسن که از دوستای مشترک رضا و پویانه با خانومش بیاد خونه اونا از اونجا با یه ماشین بریم
رسیدم هانیه اومد درو باز کرد

سلام هانیه

سلام رامین جون خوبی؟ خوش اومدی بیا تو عزیزم
(جون و عزیزمی که گفت منو یاد ریختنایی انداخت که یه وقتایی دور از چشم پویان وجود داشت. من کفشامو دراوردم رفتم تو و به هانیه دست دادم. هانیه یه لگ ذغالی فاق کوتاه پاش بود با تاپ توسی. بعضی وقتا شلواراشو میکشید بالا و میچسبید به کسش و من حشرم میزد بالا از تصورش چون کاملا شکل کسش رو میدونستم چطوریه از بس از رو شلوارای تنگ و نازکی که کشیده بود بالا دیده بودمش توی این 1 سال آشنایی و ازدواجشون. از استخر با شلوارک استرچ بدون شورت بگیرید تا بلوز شلوارای راحتی تو خونش)

مرسی قربودن برم تو خوبی عزیزم؟ پویان کو؟

داره آماده میشه تو اتاقه
(اومد دولا شه کفشای منو برداره از جلوی در بیاره تو که کش اومدن لگش روی کونش رو دیدم و متوجه شدم شورت پاش نیست. بعد صاف که وایساد من بغلش کردم و روبوسی کردیم با هم مثل وقتای دیگه ای که پویان اون اطراف نیست گرفتمش تو بغلم و دو تا بوس روی لپاش گذاشتم)

پویان تو اتاقه برو بشین برات یه چیزی بیارم بخور

باشه عزیز دلم

من رفتم توی سالن و بلند سلام کردم به پویان و اون جواب داد و اومد و حال احوال و روبوسی و نشستیم
هانیه رفته بود تو اتاق 2 دقیقه بعد اومد بیرون
دقت کردم دیدم خط شورتش از روی لگ مشخصه رو کونش متوجه شدم رفته شورت بپوشه بیاد
همین کارا رو میکرد که پیش خودم میگفتم کرم داره
آخه تو که میخوای شورت بپوشی چرا قبل اینکه من بیام نپوشیده بودی و تا پویان خواست بیاد پوشیدی؟
یه چای خوردیم و محسن و خانومش اومدن و معرفی و احوال پرسی بعدم راه افتادیم بریم
با ماشین پویان میخواستیم بریم
موقع سوار شدن به ماشین هانیه گفت رامین شما بشین جلو
من گفتم نه هانیه راحت باش من عقب راحتم و رفتم نشستم عقب
شروع کرد هانیه به اصرار به محسن که اون بشینه جلو و پویان هم توی تارف همراهی کرد که محسن نشست جلو و من شصتم خبردار شد
هانیه اومد نشست کنار من و زهره (همسر محسن) هم نشست اونور
اولش با فاصله نشست و منم عادی نشسته بودم
یواش یواش فاصله مون توی مسیر کمتر میشد و اون کلا رو به زهره نشسته بود تقریبا پشتش به من بود
شورتش از پشت از بالای لگ بیرون بود و از زیر مانتوی نازکی که تنش بود پوست و شورتش مشخص بود
دیگه تقریبا کونش رو چسبونده بود به من و من داشتم حال میکردم
سرم تو گوشی بود و آرنجمو از کنار چسبونده بودم به بالای کونش
کلا یه وقتایی بهم حال میداد هانیه ولی هیچوقت علنی نبود منم تو ذهن خودم یه رابطه یواشکی غیر علنی یا چیزی رو شکل داده بود که اصلا اون فاز نداره و از روی راحتیش اینطوریه
منم خب داشتم حال میکردم واسه خودم و سعی میکردم فکر کنم این رابطه یواشکی غیر علنیه است و خیلی هیجان داشت
تا رسیدن به خونه رضا من همونطوری توی کون هانیه سهیم بودم و حال کردم تا رسیدیم و ناراحت از اینکه اه تموم شد ولی طولی نکشید که رفتیم توی آسانسور
وایساده بودیم 5 تایی تو آسانسور تنگ
هانیه مانتوی جلو بازشو ول کرده بود که من متوجه خیسی کوچولوی روی کسش شدم
چشم تو چشم کردم باهاش بعد زمانی که داشت نگاهم میکرد من صاف نگاهمو بردم سمت کسش که متوجه شد و مانتوشو با دست جمع کرد تا رسیدیم بالا
سلام و احوال پرسی و هانیه زود رفت تو اتاق و با یه ساپورت تنگ و نازک برمودا اومد و سویشرت رو از آستین بسته بود دور کمرش و آستیناش از جلو آویزون بود رو کسش
مشغول بازی و مشروب شدیم که همه دیگه گرم بودن ولی من زیاد مشروب نمیخورم کلا اهلش نیستم چون بدنسازم و خوب نیست فقط واسه اینکه بقیه نگن فازم کیریه 2 تا پیک خوردم و همونا رو تا ته داشتم ریز ریز میخوردم
63.2K views15:52
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:50:56 با اینکه کاندومم نزده بودم یعنی نداشتیم اصلاً یه ربع ساعت کوبیدم از آب خبری نبود، آب کسش کیرمو خیس خیس کرده بود و صدای شاپ شاپ گاییدن پاسخ مناسبی برای در زدن دوستانی بود که واسه رفتن خودشونو دیگه ریده بودند!
دختره هی تذکر میداد :« آبت داره میاد بیرون بریز»! منم یهو فشارم بالا پایین شد و یه لحظه سرم گیج رفت تا اومدم به خودم بیام با اولین شلیک چند قطره آب کیرمو ریختم تو کسش! بعد سریع کشیدم بیرون و دختره پا شد منو دعوا کرد…سریع رفت از تو ساک اش یه قرص جلوگیری انداخت بالا و من با سر افرازی از در خارج شدم، حالا نوبت دوست همسایه بود، که بره اما طفلکی مادرش که فهمیده بود خونه ما سکس پارتیه!زنگ زد بهش گفت اگه همین الان نیای خونه شیرم حرومت باشه! بنده خدا چاره ای نداشت به قول خودش اون شب کس نکرده چنان کیری خورد که حتی در عالم پس از مرگ هم از یادش نمیرفت ،بعدش نخود نخود هر که رود خانه خود شدیم!
جالب این بود بعد اینکه همه رفتند کیرم مثل سگ هار افتاد به جونم! از شق درد داشتم میمردم، آرزو میکردم دختره بود و تا صبح تا جون داشتم اونو میگاییدم، بناچار رفتم حموم یه دست جلق مشتی زدم تا کیرم خفه شد، امیدوارم از این خاطره لذت برده باشید،مخصوصاً دوستان قدیمی که شاید عضو شهوانی باشن و منو بیاد بیارن.
من فقط نویسنده داستان بودم پس به من فحششو ندید.
@dastaniha_100
نوشته: حاج مهتی
48.9K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:50:54 اولین کُسی رو که میکنی هیچوقت از خاطرت پاک نمیشه . همزمان که داشتم تو کس ناز و داغش تلمبه میزدم لبها و سینه هاش رو هم میخوردم و میمالوندم ، خودش هم چون قبلا کس رو داده بود از من بیشتر بلد بود و قشنگ دل بکار داده بود و همراهی میکرد باهام. بعد چند دقيقه برگشت و قمبل کرد و کس تپلش از لای پاهاش زد بیرون . واقعا صحنه زیبایی برای من بود چون تا اون لحظه‌ فقط این صحنه رو تو فیلم دیده بودم ولی حالا یه دختر پشتش رو به من کرده و کس و کونش رو قمبل کرده طرف من و منتظره کیره که بگایمش . نمیدونم دخترها هم تو اون لحظات چه حس و حالی دارن نسبت به کیر و گاییده شدن ولی برای من که دفعه اولم بود بهترین لذت و تجربه بود . بغلش کردم از پشت و شروع کردم به " جماعِ کَلبی " ( همون داگی ) با فیلمهایی که دیده بودم دستم رو هم بردم گذاشتم رو کسش و از جلو داشتم می‌مالیدمش که دیدم پاهاش رو چسبوند بهم و یکمی هم کمرش رو پیچ و تاب میداد و آه و اوه میکرد و بعد هم ولو شد رو پتو . یکم که حالش بهتر شد گفت برای اولین بار ارضا شده و منم برای اولین بار این صحنه رو از نزدیک میدیدم . تا قبلش فقط تو فیلمها دیده بودم . دوباره مشغول گاییدنش شدم و چون حالش خوب شده بود کلی قربون صدقه ام میرفت و حسابی تحریکم میکرد که بعد چند دقيقه منم آبم اومد و کیرم رو کشیدم بیرون و فائزه هم گرفت تو دستش و ریخت رو شکمش . با دستمال تمیز کردیم خودمون رو و لباس پوشیدیم یه نیم‌ ساعت دیگه نشستیم با هم بعد از تلفن خونه زنگ زد به خونه پدربزرگش که خواهرهاش بیان و با هم برگردن خونه . موبایل هم که دست هر کسی نبود اون موقع و تلفنها هم شماره ای نمی افتاد که بفهمن از کجا بوده ! خواهرهاش اومدن و اینم شاد و شنگول رفت خونه . دیگه هر وقت خونه تنها میشدم یه سنگ مینداختم روی شیروونی شون و بعد نیم ساعت فائزه خانوم میومد پیشم .‌طفلی هر دفعه هم که میومد برام از شیره های شوهر ننش کش میرفت و منم میکشیدم و بعدم میگاییدمش . کم کم تونستم راضیش کنم که کون هم بده و لامصب عجب کونی هم داشت . دو سه سالی رابطه ما اینجوری ادامه پیدا کرد تا اینکه مادرم افتاد دنبال زن گرفتن برام . یه روز که فائزه اومد پیشم گفت شنیدم مادرت دنبال زنه برات و منظورش این بود که با اون ازدواج کنم . گفتم ببین عزیزم خودتم میدونی که نمیشه و از روز اول هم قرار ازدواج نداشتیم با هم . ناراحت شد و منم بغلش کردم که از دلش در بیارم و خابوندمش روی پتو و همونطور که لبش رو میخوردم لختش کردم و نوک سینه هاش رو میخوردم براش اونم شروع کرد به مالیدن کیرم و من دراز کشیدم و گذاشت تو دهنش و شروع کرد به خوردن و یکی از بهترین ساکهاش رو زد برام. بعدش هم اومد نشست رو کیرم و شروع کرد به بالا و پایین شدن . خودش دوست داشت هميشه بیاد بالا و سوار کیرم بشه تا ارضا بشه بعد اون یا دراز کش میگاییدمش یا اینکه کَلبی میشد و اول از کس میکردم و بعدش هم کون نازش رو میگاییدم و تو کونش آبمو میریختم . بعد سکس هم رفت و دیگه نیومد پیشم قهر کرد باهام . از این ماجرا یه سال گذشت و من خیلی پیگیرش شدم که دوباره بیاد و از دلش در بیارم که نیومد . یه روز تو بانک کشاورزی شهرمون بودم که یکی از همسایه هامون که زن و بچه هم داشت کشید کنار منو و گفت دیگه کاری با فائزه نداشته باش!! از اینکه بی مقدمه همچنین حرفی بزنه هنگ کردم و اونم راهش رو کشید و رفت! یه ماه بعد دیدم تو کوچه سر و صدا و داد و فریاده ، رفتم بیرون که دیدم زن اول اون مرده داره داد و بیداد میکنه، کسخول خان فائزه رو حامله کرده بود و شکم دختره هم بالا اومده و گند کار دراومد . هیچی دیگه اینا عقد کردن و بعد چند ماه هم پسرشون به دنیا اومد . اون مرده که اسمش هم گل محمد بود میدونست که من و فائزه با هم بودیم و میگاییدمش و بعد از قطع رابطه ما هم فکر کرده بود که یه کس مفت میکنه ولی غافل از اینکه فائزه خانوم گاییدش . حالا هر وقت منو میبینه سعی میکنه راهش رو کج کنه و از یه جای دیگه بره تا چش تو چش نشیم با هم. فائزه رو هم بعضی وقتا تو کوچه می بینم حالا بچه دومشون هم بدنیا اومده ولی دیگه بهم پا نداد . خواهر هاش هم همچنان می‌میخواریدن ولی لامصب ها هیچکدوم بهم پا ندادن . بعد چند وقت خواهر کوچیکه هم از یکی دیگه حامله شد و اونم عقدش کرد فقط مونده خواهر وسطی که بدجور خوشگل بود و همچنان مجرده . حال کردین آمار همه اهل محل رو دادم بهتون
@dastaniha_100
نوشته: حامد
46.0K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:50:54 اولین سکس با دختر همسایه

1399/10/01

اولین سکس دختر همسایه

سلام خدمت تمام دوستان شهوتی و شهوانی . میدونم که به‌ یه ورتون هم نیست که قد و وزن و ساز شومبول رو بگم . فقط بگم که قیافه و ظاهر خوبی داشتم . بعد از تموم شدن خدمت مقدس سربازی و مرد شدن و آشنا شدن با سکس و فهمیدن لذت در آغوش گرفتن یک زن لخت و درک این موضوع که هماغوشی با گلنار جان (و حتی لوکس) دیگه لذتی نداره افتادم دنبال تور کردن زن یا دختر . اینو هم بگم که یه پدر و مادر مسنی داشتم و اینا هفته ای دو سه روز حداقل نبودن ، دنبال دکتر و یا رفتن به خونه خواهر و برادر متاهلم بودن برای دیدن نوه ها و منم خونه تنها میموندم. تو یه شهر کوچیک زندگی می‌کردیم اون موقع و یه همسایه سن بالای دیوار به دیواری داشتیم که بنده خدا در حد محدودی شیره میفروخت و یکی از مشتری هاش هم من بودم . اینا سه تا دختر داشتن که به معنای واقعی کلمه هر ۳ تا شون می خواریدن. با دختر بزرگه که اسمش فائزه بود دوست شدم . از این فائزه خانوم بگم که قدش حدود یک و شصت بود و لاغر اندام و تقریبا سبزه رو بود و درس و مشق رو هم ول کرده بود . بیست سالش بود و منم بیست و چهار ساله . محیط ما کوچک بود و از دوستام شنیده بودم که قبلا یکی دیگه باهاش سکس کرده و پرده نداره . کمکم رابطه ما بیشتر شد و فائزه هم یکی دوباری که خونه خالی بود اومد پیشم اونم ساعت های یک و دو بعدازظهر که کوچه خلوت باشه و کسی نبینه ما رو . دفعه اول که اومد نشستیم با هم یه شو دیدیم . شاید خیلی ها یادشون نباشه اون موقع ها یعنی اوایل دهه هشتاد تازه cd اومده بود و مثل ویدئو هم نبود که قاچاق باشه خیلی راحت فیلم و شو ( فیلم های تصویری ترانه های خواننده های خارج نشین ) تهیه میکردیم و میدیدیم . حتی فیلم سوپر که بچه فوفولا بهش میگن پورن رو اون موقع با cd میدیدیم و چقدر هم خر کیف میشدیم . این خر کیف شدن رو فقط کسی میتونه درک کنه که فیلم های ویدئویی vhs و cd رو دیده باشه . مثل الان نبود که با یه گوشی کوچیک به هر چیزی که میخواهی دسترسی داشته باشی. میرفتیم از دوست و رفقا فیلم های قدیمی و شوهای ترانه رو میگرفتیم و میدیدیم . یه cd سوپر داشتم اینقدر اومدن گرفتن و بردن که خش افتاده بود روش و دیگه نشون نمیداد . هنوزم cd آموزش رقص خردادیان رو دارم همون که میگه حالا یک حالا دو حالا سه و خخخ . بگذریم. دفعه اول با فائزه فقط چند تا شو دیدیم و یکمی هم از روی لباس مالوندمش و لب بازی کردیم . اگه بیشتر ادامه میدادم حتما کارمون به سکس میرسید که خوب بخاطر کس دستی من دیگه ادامه ندادیم . دختره رفت و هر وقت هم تو کوچه میدیدمش کلی از راه دور قربون صدقه اش میرفتم . بعد دو هفته مجددا بابا و ننه ام برای دکتر و دیدن نوه ها رفتن به شهر مرکز استان و منم خونه تنها موندم. طبق معمول دو تا از ارازل و اوباش که فهمیدن خونه خالیه اومدن و بساط همه چی رو پهن کردن و روز اول نشستیم با اینا فیلم دیدن و کس و شعر گفتن و فسق و فجور . پشت بوم خونه فائزه اینا هم شیروانی بود و باهاش هم قرار گذاشته بودم که یه سنگ میندازم روی شیروانی بعد ده دقیقه یه ربع بیا بیرون که کارت دارم . اینم اومد و بهش گفتم که خونه خالی هست و بیاد پیشم . اینم رفت و بعد یه ساعت با اون دو تا خواهر هاش به هوای رفتن به خونه پدربزرگش زدن بیرون و رسیدن به جلوی خونه ما فائزه اومد داخل و خواهر ها هم با نیش باز رفتن . تو این فاصله که فائزه خانوم ما بیاد منم اومدم سر بساط سیخ و سنگ خودم و مشغول سفت کردن کمر مبارک شدم. اومدیم داخل خونه و فائزه هم رفت یه چایی دم کرد و نشستیم کنار هم شو دیدن که بغلش کردم و مشغول مالوندنش شدم . اینم خودشو ول داد تو بغلم و آروم آروم لباسها رو درآوردیم و مخالفتی هم نداشت. دیگه (کون) لخت شده بودیم و لب تو لب و گاهی هم می می به دهن . سینه های متوسطی داشت که الان میدونم سایزش هفتاد بود و چقدرم هم ناز و خوشگل بودن . یه پتوی کوچیک پهن کردم و رفتیم تو بغل هم . لامصب چه کسی داشت تنگ و بدون اینکه لبه هاش آویزون باشه یه خط صاف و خیلی کوچولو. کسش رو هم شیو کرده بود و با رنگ سبزه ای که داشت فوق‌العاده شده بود. راستش دفعه اول نه اون برام خورد و من هم که کلا بدم میاد از کس لیسی فقط داشتم می‌مالیدمش. بهم گفت که از جلو اوپن هست و میدونستم که قبلا چند دفعه ای سکس کرده ولی بازم میترسیدم که نکنه دروغ بگه و بکنه تو پاچم بخاطر همین آروم آروم انگشتم رو میکردم تو کسش تا اگه احیانا خونی اومد زیاد خسارت نزنم بهش . بعد چند دقيقه انگشت کردن دیدم خبری نیست و رفتم بالا و آروم کیرم رو دادم داخل کسش، لامصب چقدر نرم و گرم بود . همه ما پسرا تو اوایل جوانی و بلوغ جق زدیم و بعد که میخوای سکس کنی اون حس و حال دفعه اولی که کیرت رو وارد کس میکنی به یه عمر جق زدن میارزه . اونم کس دختری مثل این فائزه خانوم که هم خودش خوشگل رود و هم کسش .
42.0K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:50:54 تو مزاحم زندگیمونی باید بری امیر مال منه که هدیه اون لحظه نمیدونست چیکار کنه شقایقم سرحال تر و قوی هیکل تر از هدیه افتاده بود روش انقد زده بودش سروصورت هدیه خونی بود منم نگاه میکردم هدیه با گریه و انقدم کتک خورده بود جون نداشت گفت من میدونستم امیرخیانت میکنه ولی فکرشم نمیکردم با تو نامرد و شروع کرد به جمع کردن وسایل که حین جمع کردن ک هنوز آبمون نیومده بود شقایق منو نشوند گفت بیا ب کارمون برسیم شروع کرد جلوی چشم هدیه بهم دادن هدیه هم از ترس فقط گریه میکرد وسایلشو جمع کردو رفت ب خونوادش همه چیزو گفت و چن هفته بعد درخواست طلاقش اومد ک منو شقایق بدون اینکه شقایق به خونوادش خبر بده دیگ باهم بودیم از اونجا که رضا هم پولشو شقایق بهش داد گوشیشو خاموش کرده بودو دیگ خبری ازش نبود تا روز دادگاه هدیه درخواست مهرشو کرد که ماهم فیلم سکسش با رضارو داشتیمو شقایق تهدیدش کرد که فیلمو ب خونوادش نشون میده این باعث شد دیگ مهریه هم بهش ندیم
خلاصه ی ۲ ماهی گذشت همه چی عالی بود که ی روز شقایق گفت میخوام برم پیش خونوادم تعطیلاته که گفتم منم بیام بالاخره که باید بهشون بگیم که گفت ایندفعرو خودم برم بگم از یکی خوشم اومده تا ب اونجاشم میرسیم گفتم باشه خلاصه وسایلو جمع کرد منم تنها چیزی که از شقایق داشتم ی شماره تلفن بود حتی ادرس خونه شون تو شهرستانم نداشتم حتی ی خونه هم به اسمش زده بودم اونم بدون اینکه من بدونم فروخته بودو گوشیشو خاموش گردو رفت و من موندمو خودم تنها
که الان ۳ ماه از داستان زندگیم میگذره و خواستم براتون بگم نظرتونو بنویسین ممنونم
@dastaniha_100
نوشته: امیر
38.1K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:50:53 اولین سکس با دختر خاله

1399/10/02

اولین سکس دختر خاله

(من فقط نویسندم)
اولین سکس من در دوران کودکی اونم با دو تا از دختر خاله های شیطونم بود، البته هیچی از سکس حالیمون نمیشد، ظاهراً شوهرخالم جلوی چشماشون خاله منو میگایید، اوناهم فکر میکردند بازیه، بعدش اومدند منو اغفال کردند و در واقع اونا منو کردند، جالب اینه هر دوتاشون شوهر کردند و بچه دارند منم زن گرفتم و بچه دارم اما بعد بیست و چند سال هنوز اونا رو می بینم اون خاطره شیرین تو ذهنم زنده میشه، هر چند نمیشه گفت سکس، فقط اصطکاک آلت ها رو همدیگه بود.
باور کنید دوستان، باور کنید همین الانم اراده کنم جفتشون رو میگام، چون شنیدم و دیدم با کس دادن به این و اون وضع خوبی پیدا کردند، ولی من زن دارم و اهل خیانت نیستم، یعنی بعد ازدواج دستم به یه دختر نخورد و امیدوارم نخوره! (چون مطمئن هستم به یقین هرکسی خیانت بکنه بهش خیانت میشه)
اما شرح خاطره…
همیشه دوست داشتم بدونم لذت لب خوری، نوازش ومکیدن سینه ها، گاییدن کس و کون چه حالی میده!
دوران مجردی از رو ناچاری مثل 99/99% جوون های ایرونی رجوع میکردیم به صابون پر طلایی، تااینکه رفتیم سال 1382 برای اولین بار با یه دختر تپل سفید رو Open که 13 یا14 سالش بود حالی بکنیم، دختره GF دوستم بود چون بهش جا دادم اونم گفت میتونی باهاش حال کنی! از بدشانسی دختره پریود از آب در اومد، جالبه خودشم نفهمیده بود، دوستم هیچکارش نکرد و بمن گفت لااقل برو از کون بکنش! من رفتم پیش دختره دیدم خیلی جوون و صفر کیلومتره دلم براش سوخت و سکس از کونو هم بیخیال شدم، اما شیطونه گفت از لاپایی بکن تا مدیون کیرت نشی! منم کردم تا گذشت و دومین بار بکمک دوست کس کشم که دانشجوی اخراجی دانشگاه صنعتی شریف بود دو تا خواهر رو آورد تا من کوچیکتره رو بکنم از قضا خوردم به امتحان نهایی سال آخر دبیرستان،(درس حسابان) که همه همه پنج دقیقه هم وقت نداشتم ومثل یه پسر خوب امتحان رو به گاییدن ترجیح دادم( البته خیلی از دوستان منو بابت این کار سرزنش کردند و گفتند لااقل سرو پا میگاییدی)
اما من گفتم تا سه نشه بازی نشه…
عصر سرد پاییز سال 1384 بود دقیقاً تاریخش یادم نیست، تنها بودم و بابا مامانم رفته بودند کشورسوریه زیارت، از دندون پزشکی برگشته بودم و دکتر یه دندون پوسیده منو کند ، بیحال مثل یه کیر جلق زده ولو شدم روی مبل که دیدم دوست و همسایه ام که اسمش رو نمیگم تماس گرفت و گفت:«پسر امشب هستی کس بکنیم؟».
گفتم:«نیکی و پرسش؟»
شب شد و دیدم با دو تا از دوستای دیگه اش که با من شدیم چهار نفر با یه خانم خوشتیپ و خوش استیل سر رسیدند، دختره خیلی خفن بود از اون کس های گرون قیمتی بود که فقط با آدم پولدارا میگردند.
باورم نمیشد میخوام اونو بکنم، و اینکه اون بچه ها چطور مخ اش رو زدند… تو این فکر ها بودم که دختره بلافاصله شالش رو برداشت و یکی یکی لباساشو انداخت رو مبل و با یه تاب و شورت نشست ورمون و دقیقاً این جمله روگفت:« ببخشید با شورتم»! که بعداً این یکی از سخت ترین سئوالات زندگیم شد که اون اومده بود کس بده چرا اینو گفت… بگذریم شروع کرد به تعریف کس شعر «کدخدای درزی» نمیدونم شنیدید یا نه!(دختره از سر جوی آب می پره! پرده اش پاره میشه! میره پیش کدخدا درزی پرده شو بدوزه، کدخدا اول یه تیر ترتیبشو میده بعد…)
دختره که واقعاً نمیدونم اسمش چی بود (چون اون لحظه فقط به گاییدن فکر میکردم)!رفت تو اتاق خواب و آماده شهادت شد … حس موسیقی من شکوفا شد وتصمیم گرفتم با دوست همسایه یکم ویولن بزنیم تا آبم زود نیاد، اون دوستان یکی یکی رفتند و با زود انزالی ظرف چند دقیقه خسته از جنگ برگشتند، از اینرو چون حسابی حال نکردند و حساب کتاب دختره با اونا بود خواستند مارو غال بزارن، با نامردی پاشونو گذاشتن تو یه کفش که ما میخوایم بریم، دیرمون شده!
منم رفتم سریع در خونه رو کلید کردم گفتم مگه از روی جنازه من رد شین! اونوقت رفتم پیش طرف، وای چه بدنی…سینه های گرد و بزرگ با یه کس قلمبه… بی مقدمه لخت شدم و شروع کردم به لب خوری… فوق العاده بود بعدش سینه هاشو چنگ زدم…این اولین سینه ای بود که چنگ زدم و یکم میک زدمش… بعدکه رفتم سر کیرو بزارم تو کسش، بابام از دمشق زنگ زد(کیر مارو گاییدن!تف به این شانس) رد تماس دادم وگوشی رو خاموش کردم، دوستان هی در میزدند که ما میخوایم بریم زود باش! زودباش! جون به لب شدم، لب چشمه داشتم از تشنگی میمردم، انگار زمین و زمان دست به دست هم دادند تا من امشب مزه کس نچشم، اما بر شیطان رجیم لعنت فرستادم و سرکیرمو که واسه کس بی تابی میکرد تف مالی کردم و فرو کردم توی کس…اوف چه فازی داد…چه داغ…چه نرم… این اولین کس زندگیم بود… دقیقاً رو ابرها بودم، دختره هم لبشو گاز گرفت و گفت اوف…اونوقت شروع کردم به تلمبه زدن…اوه…عالی بود… خوابیدم رو طرف و لب تو لب گاییدمش
37.3K views15:50
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 18:49:16 بعد اینا رفته بودن خونه و اونجور ک رضا برای شقایق تعریف کرده بود اینجا به بعدشو از زبون رضا میگم:《منو هدیه رفتیم خونه و هدیه با تعجب بهم گفت که چرا انقد خالیه که بهش گفتم که خونه مجردیمه بهت گفتم من بیشتر موقع هایی که میخوام تنها باشم میام اینجا فقطم ی تخت دارم میخوابمو نقاشی میکشم ارومم میکنه که هدیه خودش سر شوخیو باز کردو گفت دختراهم میاری اینجا دیگ که منم با خنده بهش گفتم ن من ی دختر خیلی خوشگلو دوسش دارم براش میمیرم ولی حیف نمیتونم بهش برسم که گفت چرا گفتم اینجوری نمیتونم تعریف کنم که شروع کرد اصرار کردن که منم با خودم ی شیشه مشروب برده بودم و گفتم بیا مست کنیم برات تعریف میکنم که شروع کردم برای اون زیاد میریختم برا خودم کم هعی میگفت تعریف کن ک بهش گفتم دلیل اینکه از شقایقم جدا شدم بخاطر اون دختره تا اینکه حسااااابی مست مست شده بود منم ک برا خودم کم میریختم تقریبا سرحال بودم تا شروع کردم بهش گفتم که من از وقتی تورو دیدم عاشقت شدم نمیتونستم بهت بگم حیف شوهر داری والا جلو میومدم که تو همون مستی با تعجب هدیه روبرو شدم و گفت منم حس میکنم امیر دیگ دوسم نداره از وقتی ازدواج کردیم بیشتر از دوسه بار باهم نبودیم میدونم که ازم زده شده منم زیاد بهش اصرار نمیکنم اکثر اوقات خودارضایی میکنم ولی باز شوهرمه
که من سریع پشت حرفش گفتم بیا چن وقت باهم باشیم باهم سکس کنیم من کسیو ندارم اون سر جاش منم سر جام که میگفت ن اصلا که ازش لب گرفتم و اولش مقاومت میکرد و بلندش کردم برمش روی تخت》تااینجاش از زبون رضا بود بقیشو خودم از تو دوربین دیدم
دیدم که رضا شروع کرد لبای هدیرو خوردن لبای زنمو دیدم ک زنم بغل ی مرد قوی هیکله واقعا رضا بدن قوی هیکل گنده ای داشت که دیگ خود هدیه رام شده بودو همراهیش میکرد که رضا شروع کرد کل لباسای هدیرو دراوورد شروع کرداز گردنش خوردن که صدای اه هدیه بلندشده بود و فقط میگفت بکن ک معلوم بود رضا کارشو بلده که دیدم رضا شروع کرد کس هدیرو خوردن و هدیه داد میزد میگفت تروخدا بکن ک رضا شروع کرد لباساشو در اوورد تا کیرو دراوورد دیدم بعله این کیر کجا کیر من کجا برا من ۱۶ سانت برا رضا هیچی نبود ۲۵ سانت کیر سیاه کلفت جوری که هدیه تو مستی دید چشاش گرد شد گفت چرا انقد بزرگه که یهو رضا نشست رو گردن هدیه و کیرو میکرد تو حلقش ولی فقط سرش کل دهن هدیرو پر کرده بود
ملوم بود قرص خورده بود چون تقریبا ی ربی نشسته بود رو گردن هدیه هعی کله کیرشو با خایه هاشو میکرد دهن هدیه واقعا انقد بزرگ بود بیشتر از ی خایش دهن هدیه جا نمیشد خلاصه هدیه دیگ نفسش بالا نمیومد یهو هدیرو برگردوند رو همون تختو با دستش کمرشو فشار داد کون هدیه قمبل شد و شروع کرد سر کیرش که خیس خیس بود ی تف انداخت رو سوراخ کون هدیه باورم نمیشد اون کیرو میخواست بکنه تو کون هدیه من خودم تا حالا هدیرو از کون نکرده بودم از ی طرفم باورم نمیشد زنم زیر ی مرد گنده داره میده داشت له میشد فقط رضا اولش سرشو هعی میکرد تو و هدیه جیغ میکشید گریه میکرد ولی میگفت بکن تا گفت بکن رضا تمام کیرشو یهو کرد تو هدیه که هدیه از شدت درد بیهوش شد ولی رضا ادامه داد قرص خورده بود تقریبا ی ربع از کون کرد و وسطاش هدیه بهوش اومد دیگ درد نداشت رضا هم کیرو دراوورد یهو کرد تو کس هدیه هدیه هم داد میزد اره همینه بکن بکن که رضا پوزیشنو عوض کرد یهو هدیرو داگ استایل کرد شروع‌کرد دوباره از کس کردن ک بعد ۵ دقه دوباره خودش خوابید هدیرو نشوند رو کیرش باورم نمیشد هدیه رو کیر ی مرد دیگ بالا پایین میکرد کرد تا اب جفتشون اومد و اونجا تا ساعت ۷ شب خوابیدن جفتشون تو همون حال وقتی پاشدن جفتشون از حالت مستی دراومده بودن که هدیه شروع کرده بود لب دادن به رضا و رفتن حموم دیگ دوربینا ب حموم دید نداشت ولی اونجور که رضا برای شقایق تعریف کرده بود ی راندم تو حموم هدیه براش ساک زده بود و اومده بودن خونه من اونشب دیدم حال هدیه خیلی خوبه و از فرداش هدیه شروع کرده بود وایمیساد منو شقایق ک میرفتیم زنگ میزد رضا میرفتن اون خونه و هرروز به رضا میداد
تا اینکه ی روز منو شقایق ی نقشه ریختیم اونروز منو شقایق رفتیم که یریم سرکارو صبح که خبر داشتیم هدیه میخواد بره پیش رضا تو ماشین ی کوچه پایین تر وایسادیم تا نیم ساعت بعد رفت بعد شقایق با هماهنگی ای که با رضا کرده بود بهش گفته بود ک هدیه وقتی رسید بهش بگه کار ضروری پیش اومد امروز کنسله قضیه تا هدیه برگرده خونه خلاصه منو شقایق رفتیم خونه و لباسارو شروع کردیم دراووردن و خوابیدیم رو تخت و شقایق نشست رو کیرم و میخواستیم طولش بدیم تا هدیه برگرده لب بازی میکردیم تا صدای کلید انداختن هدیه ب در اومد شقایق کیر منو کرد تو کسش شروع کرد بالا پایین کردن که هدیه اومد داخلو دید سرو صدا میاد اومد اتاق که دید شقایق رو کیرمه سکس میکنیم شروع کرد جیغ کشیدنو فوش دادن که شقایق رفت سمتش شروع کرد زدن هدیه و میگفت که منعاشق امیرم
34.2K views15:49
باز کردن / نظر دهید