Get Mystery Box with random crypto!

محمدحسین غیاثی

لوگوی کانال تلگرام mohammadhossein_ghiasi — محمدحسین غیاثی م
لوگوی کانال تلگرام mohammadhossein_ghiasi — محمدحسین غیاثی
آدرس کانال: @mohammadhossein_ghiasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.87K
توضیحات از کانال

شماری از آدمیان برای زیستن بهتر و انسانی‌تر، تلاش می‌کنند.
نوشتن، تلاش من است.

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-06-05 21:48:52 «دردا و دریغا وطن من، وطن من»
رییس‌جمهورانی که امروز دیدم و قبلاً به تأیید شورای نگهبان رسیده بودند، بارها گفتند دستگاه حاضر بعد از چهل سال کار و فعالیت، چیزی جز فقر و نداری و گرسنگی و بیچارگی، تولید نکرده است و اینها آمده‌اند که بدون دست زدن به خط تولید، محصول نهایی را عوض کنند. نظرشان این بود که علت مشکلات دست‌اندرکاران خط تولید است که عبارتند از رییس‌جمهور و معاونین و وزرا و چنانچه اینها عوض شوند دستگاه، محصول دیگری را تولید خواهد کرد. مثلا اگر امروز پراید تولید می‌کند وقتی اینها کار را به دست گرفتند بنز تولید خواهد کرد حال‌آنکه پلت‌فرم کارخانه همینی است که هست.
ما در یک کشور بی‌حزب زندگی می‌کنیم. حزب بنگاه تولید سیاست و سیاستمدار است. اگر کسی در دولت نباشد در حزب است که می‌تواند برنامه‌ی اداره‌ی کشور را تولید کند و در فرصت مناسب خود را به‌همراه برنامه‌اش عرضه کند تا هنگامی که قدرت را به دست گرفت به پشتوانه‌ی آن برنامه و تیم حزبی، شعارهایشان را محقق کند. ممالک راقیه دیرزمانی است که اینطور اداره می‌شوند.
برفرض آن چیزهایی را که نامزدها در کاغذهای مرغوب چاپ کرده‌اند برنامه بنامیم، اول از همه آنها باید بگویند که این برنامه‌ها را از کجا آورده‌اند؟ یعنی چطور یک برنامه را تولید کرده‌اند وقتی سازوکارش را هیچکدام در دست ندارند چون حزب ندارند؟ آیا آن‌را از حلقه‌ی دوستان درآورده‌اند؟ آیا از بنگاهی که در آن شاغل هستند به دست آورده‌اند؟ می‌دانیم که یک بنگاه متعلق به یک بخش است با نگاه محدود و بخشی اما
یک برنامه یک نسخه‌ی نجات ملی است. هر پزشکی که در ایران نسخه می‌نویسد باید از سازمان نظام‌پزشکی پروانه‌ی طبابت داشته باشد. برنامه‌ی اداره‌ی یک کشور باید از درون یک حزب شناخته شده و سرتاسری در بطنِ قدرت، بیرون بیاید. وقتی شما این حزب را ندارید یعنی برنامه‌ ندارید و آنچه نوشته‌اید مقداری آرزوست که هرچه باشد مطلقاً ره به جایی نخواهد برد! چون برنامه‌ی اجتماعی از درون اراده‌ی ملی که تعین‌ش در حزب است تولید نشده لذا پرسش بعدی این است که این برنامه را با چه کسانی می‌خواهید اجرا کنید؟ با دوستان، عزیزان، اقوام، هیئات، همکاران صنفی و غیره و غیره و غیره؟ می‌شوید مثل همه‌ی این سالهایی که خودتان منتقدش هستید!
به عنوان مثال یکی از کاندیداهای محترم می‌خواهد معادن را فعال کند. بعید می‌دانم او از نزدیک با فعال شدن یک معدن آشنا باشد. فعال شدن یک معدن مثل بیدارشدن یک اژدهای خفته است که حجم بالایی از سرمایه، تجهیزات، دانش‌فنی، نیروی انسانی و زیرساخت‌های مدیریتی و پشتیبانی را می‌بلعد و تازه استخراج، مرحله‌ی اول کار است. این اژدها به راه می‌افتد و خطی از حضور سهماگین را با خود به پیش می‌برد. یک زنجیره‌ی تولید را در نظر بگیرید ببینید تا انتهایش به کجاها ختم می‌شود و به چه چیزهایی نیاز دارید.
وقتی شما با دنیا ارتباط ندارید، اینها را می‌خواهید از کجا تأمین کنید؟
به قول ظریفی آنچه این بزرگواران گفتند حدیث آرزومندی بود که مع‌الاسف حتی بیان آنها هم خالی از نقص‌های فاحش نبود که چند موردش را ذیلاً عرض می‌کنم؛
1- این آرزوها خارج از زبان و ادبیات توسعه‌ای بود. چه اینکه هر علمی برای خودش قاموس واژگانی مختص دارد تا بوسیله‌ی آن اذهان جمعی، سامان یابند و تفکر منتقل گردد.
2- دور بودن عمده‌ی این افراد، از پرستیژ، اتوریته، شخصیت و وزانت رییس‌جمهوری که مطابق شأن، پیشینه، فرهنگ، ادبیات فاخر و غرور ملی ایرانیان باشد تا بتواند در مجامع جهانی، سرزمینی را نمایندگی کند که روزی کوروش و داریوش بر آن حکمرانی می‌کرده‌اند.
3- تبرئه‌ی ترامپ از آنچه در عرض سه سال بر سر ملت ایران آورده است، بسیار جالب بود که تقریباً هیچکس به آن نپرداخت!
4- نادیده‌گرفتن آنچه که خارج از سازمان و اراده‌ی دولت قرار دارد و در عین حال بر اقتصاد و کل وضعیت کشور اثر می‌گذارد و نقش آن در پدید آمدن وضع موجود و هیچکس جرأت نکرد اسمش را به میان آورد!
5- بعضاً رعایت نکردن اخلاق گفتگو برای به دست آوردن مشتی رأی و پنجه در چهره‌ی یکدیگر کشیدن مثلا اشاره به سوابق تحصیلی دیگران و اثبات خود در نفی دیگری!
6- التماس رأی کردن با دستاویز قرار دادن هرچیزی.
باری
نتیجه‌ی آنچه که دیدیم جز تأسف و حسرت و دریغ نبود.
«و امروز همی‌گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من‌، وطن من»
ملک‌الشعرای بهار

نویسنده:محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: 15 خرداد 1400
#انتخابات1400

t.me/MohammadHossein_Ghiasi
11.5K viewsedited  18:48
باز کردن / نظر دهید
2021-05-26 20:30:03 اصلاحات در برابر تاریخ
حاتم قادری استاد بازنشسته‌ی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس نظریه‌ای دارد که دوبار آن را تکرار کرده است. اگر نظریه‌ را درست فهمیده باشم، او معتقد است که اصلاح‌طلبان بایستی از مداخله در حکومت کنار بکشند تا حاکمان اصولگرا تمام قوای حاکم بر جمهوری اسلامی را در اختیار بگیرند و یکپارچه با نیازها و اقتضائات کشور مواجه بشوند و بالمآل ناتوانی‌ها و کاستی‌ها و نارسایی‌هایی که در ذات فلسفی حکومت قرار دارد خود را عیان و عریان سازد تا نهایتاً جامعه از این نوع حکومت گذار کند.
او در سال 88 هم منتقد مداخله‌ی اصلاح‌طلبان بود و معتقد بود اگر اصلاح‌طلبان مزاحم نشوند احمدی‌نژاد به پایان بازی می‌رسد.
اصلاح‌طلبان هیچگاه این نظریات را نپذیرفتند. دلایل آنها را می‌توان این‌گونه فهمید:
الف: این نظریه نیازمند جامعه‌ای توانمند است که وقتی با مسئله‌ای عریان مواجه می‌شود بتواند آن را حل کند و از آن عبور کند. جامعه‌ای که 60 میلیون نفر آن یارانه‌ی معیشتی می‌گیرند آیا توان این گذار را دارد؟ مثل بیماری که به شدت ضعیف شده آیا می‌تواند تن به عمل جراحی سنگینی بدهد؟
ب: بخش مهمی از اصلاح‌طلبان در منافع حکومت با اصولگرایان شریکند و از انواع و اقسام رانت‌های پیدا و پنهان برخوردارند. آنها چگونه می‌توانند بر علیه شرکای خود سربه‌عصیان بزنند یا از فرصت‌های انتخاباتی در افزایش قدرت چانه‌زنی خود چشم بپوشند؟
پ: نتیجه‌بخش بودن چنین نظریه‌ای مستلزم بخت‌یاری و زمان کافی است در منطقه‌ای که حوادث آن با دور تند و چگالی بالا درحال رقم‌خوردن است. قدرتهای بزرگ منتظر گذار ما نمی‌مانند و در لحظه‌ای می‌توانند سرنوشتی دیگر را برای حکومتی تهی از مردم رقم بزنند.
ت: این نظریه‌ها یک نسخه‌ی سیاسیِ رادیکال است. هرکسی که در سیاست یا پزشکی نسخه می‌پیچد باید مسئولیت اخلاقی آن را بپذیرد. چه بسیار نسخه‌های سیاسی و اجتماعی که در طول تاریخ پیچیده شد و از درون آن فاجعه بیرون آمد. از جنبش مسیح تا جنبش لوتر. از انقلابات فرانسه و روسیه و چین و الجزایر و ایران تا بهار عربی و غیره و غیره و غیره.
با وجود اینها؛
در انتخابات 1400 شورای نگهبان این فرصت تاریخی را به صورت قهری در اختیار جامعه قرار داد تا کسی رییس‌جمهور شود که حکومت او را صددرصد قبول دارد و قرار است مسئولیت کارهای خودش و او را یکجا برعهده بگیرد و جامعه هم برای بار دوم با یک حکومت یکدست اصولگرا مواجه گردد.
مثل مریضی که نیاز به یک عمل جراحی مهم دارد اما ترس از بیهوشی و عوارض جراحی باعث شده تا هیچ‌وقت خود را به تیغ جراح نسپارد اما یک حادثه مثل یک تصادف او را به روی تخت اتاق عمل می‌کشاند و جراح یا به ضرورت یا ترجیح دیگری، در کنار اقدامات حیاتی، آن عمل به عقب‌افتاده را هم انجام می‌دهد. به این می‌گویند توفیق اجباری یا لطف خفیه!
اکنون باید اصلاح‌طلبان تصمیمی قاطع بگیرند که می‌خواهند با وضعیت جدید چکار کنند؟ حال که گزینه‌های آنها یکی پس از دیگری از گردونه‌ی رقابت خارج شده است می‌خواهند نظریه‌ی مزبور را بپذیرند و در اتفاقات و فجایع احتمالی بعدی که محتمل است رخ دهد، دستکم مسئولیت سیاسی و احتماعی کمتری را به گردن بگیرند یا اینکه کماکان می‌خواهند بازی را با صندوق رأی ادامه دهند و خود را با شرایط موجود تطابق دهند تا باقی بمانند.
راهی که شورای نگهبان رفته است بی‌تردید به فاجعه‌ی بحران مشارکت ملی(نه الزاماً مشارکت در انتخابات، بلکه فاجعه‌بارتر بعد از آن) منجر می‌شود در کشوری که در کانون مخاطرات جهانی قرار دارد.
انقلابیون در سال 57 با ذخایر استراتژیک شاه جنگ را اداره کردند.
در سال 84 با ذخایر اجتماعی اصلاحات و افزایش قیمت نفت دولتشان را به پیش بردند.
در سال 1400 نه ذخایر استراتژیک شاه وجود دارد. نه ذخایر اجتماعی اصلاحات و نه پول آنچنانی نفت و دستکم پنج نفر ازین هفت نفر هم در رؤیاهایی از حکومتی آرمانی سیر می‌کنند.
اصلاح‌طلبان مهم‌ترین آلترناتیو کشور هستند. در تمام ایران هرجا که دانشگاهی وجود دارد، سیستم مدرنی از دولت مستقر است و بخشی از طبقه‌ی متوسط زندگی می‌کند(یعنی طبقه‌ای که می‌تواند با عواید ناشی از تولید خود بالاتر از خط فقر قرار بگیرد) در آنجا اصلاحات حضور دارد.
رهبران شناخته‌شده‌ی اصلاحات اکنون با تأمل دقیق و نگاه به هواداران بالقوه دهها میلیونی خود در سراسر کشور، بایستی تصمیم تاریخی‌شان را در برابر کاری که حکومت کرد با صدای رسا و اعتماد به نفسی که شایسته‌ی رهبران یک جنبش است اعلام کنند و مسئولیت خوب یا بد آن را هم شجاعانه تا آخر برعهده بگیرند.
کشور ایران در خاورمیانه‌ی پرتلاطم، آبستن حوادث دیگری خواهد بود اگر که اصلاحات اشتباه کند!

نویسنده: محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: 5 خرداد 1400
#انتخابات1400
t.me/MohammadHossein_Ghiasi
14.6K viewsedited  17:30
باز کردن / نظر دهید
2021-05-23 20:00:03 «احمدی‌نژاد همواره یک مسئله است»

اگر محمود احمدی‌نژاد تأیید صلاحیت شود رأی اول کشور را خواهد آورد.
دو گروه به او رأی می‌دهند. گروه اول اکثریت طبقه‌ی ضعیف و کم‌برخوردار جامعه که در دولت دوم حسن روحانی به 60 میلیون نفر افزایش پیدا کرده‌اند و گروه دوم کسانی هستند که می‌خواهند سازمان قدرت در جمهوری اسلامی ازهم بپاشد.
احمدی‌نژاد چرا در بین گروه پایین جامعه اینهمه طرفدار دارد؟
او رییس‌جمهوری زمانی تاریخی و بی‌نظیر است. زمانی که در طول هشت سال حکومت او هزارمیلیارد دلار درآمد عاید کشور شد. بخش عمده‌ی این درآمد دزدیده شد اما مقداری از سرریز آن بین آحاد جامعه تقسیم شد.
احمدی‌نژاد به همه یارانه داد و این برخلاف دولتهای قبل بود که منافع اقتصادی را بین گروههای وابسته و نزدیک به خودشان که ابراز وفاداری و سرسپردگی می‌کنند توزیع می‌کردند. چه بسیار انسانهای آبرومندی که با این یارانه زندگی کردند و می‌کنند. حتی الان که ارزشش به خاک نشسته دستکم اندازه‌ی خرید چند قرص نان برای سدجوع ماهانه می‌ارزد.
احمدی‌نژاد به همه‌ی بی‌خانمان‌ها خانه داد. کسانی که تابحال هیچ پارتی یا آشنا یا جایگاه یا رغبتی در حکومت نداشتند تا یک تکه زمین بگیرند یا وام مسکن. احمدی‌نژاد دستش را برد و عمیق‌ترین لایه‌های اجتماع را به رو آورد. این چیزی است که نه قبل و نه بعد از او دیده نشد.
اصلاح‌طلبان روشنفکری که تزهای گذار دموکراتیک را تئوریزه می‌کردند و اصولگرایان اقتدارگرایی که در عمق استراتژیک و محور مقاومت موشک می‌پرانند هیچکدام نتوانستند با طبقه‌ی ضعیف ارتباطی ارگانیک برقرار کنند.
اما احمدی‌نژاد توانست. چون دستی بود که به آنها نان رساند. همین باعث شده است که وقتی او می‌گوید اگر رد صلاحیتم کنید در انتخابات رأی نمی‌دهم ارباب قدرت دچار دلهره می‌شوند اگر که برایشان مشارکت در انتخابات مهم باشد.
تفاوت دیگر احمدی‌نژاد با سه دولت بعد از جنگ در این است که او در دولت دوم خود به مردم نزدیکتر شد. دولتهای دیگر بی‌استثنا در دولت دوم خود از مردم فاصله گرفتند و در برابر هسته‌ی سخت قدرت کرنش کردند، اما احمدی‌نژاد روزبروز در برابر آنها بی‌پرواتر می‌شد.
این موجب تأسف بسیار است برای همه‌ی سیاستمداران ایرانی که رئیس فاسدترین دولت تاریخ ایران، اکنون محبوب‌ترین سیاستمداری است که سخنش لرزه بر اندام بقیه می‌اندازد و در توازن قوا نقشی قائم به خود ایفا می‌کند و نیازی به دریوزگی قدرت از منابع بالادستی ندارد.
درحالی که بقیه‌ی سیاستمداران برای تأیید صلاحیت خود به هر خفت و خواری تن درمی‌دهند او سینه ستبر کرده و از موضع بالا اربابان قدرت را مخاطب قرار می‌دهد و آنها هم جرأت نمی‌کنند پاسخ اعجوبه‌ای را بدهند که خودشان او را برساختند.
احمدی‌نژاد یک شگرد رایج در سیاست خاورمیانه‌ای است. قدرتهای برتر همواره کسانی را برمی‌سازند تا رقیب‌های خود را از صحنه بیرون کنند اما بعد که رقیب بیرون رفت آن ابزار برساخته، خود رقیب تازه می‌شود. همان کاری که آمریکا با داعش و طالبان و القاعده کرد.
بیچاره مردم ناآگاه و جاهل خاورمیانه که قدرتهای برتر می‌توانند یک شگرد کهنه را بارها و بارها بر سرشان اجرا کنند و آنها هربار تاوان و تبعات ویرانگر آن را به قیمت جان‌شان بپردازند.
چه احمدی‌نژاد رد بشود و چه تأیید او در سیاست ایران همواره یک مسأله خواهد بود!

نویسنده: محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: 2 خرداد 1400

#انتخابات1400
t.me/MohammadHossein_Ghiasi
19.5K views17:00
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 19:30:23 سوریه آینه‌ی عبرت
نظام سیاسی ایران به گونه‌ای سامان یافته است که یک رفرمیست یا نوآور یا مصلح الزاماً بایستی قبلا خود در درون همین نظام بوده باشد. جزو آن. مصلح، متهم یا حتی مجرم فقط از درون هرم قدرت با آن پوسته‌ی سختش.
در ایران کسی از بیرون هرم قدرت عملاً راهی به اصلاح نظام ندارد. بیرونی‌ها غالباً فقط مردمان هستند که اجازه دارند هر چند سال بین آنها که در داخل هرم قدرت رقابت می‌کنند داوری کنند. برای یکی هورا بکشند. به یک نفرشان رأی بدهند تا او بالاتر برود. به دیگری رأی ندهند و قس علیهذا.
شورای نگهبان در این دوره درون‌بودگی نظام را به روشنی تعریف و شفاف و فرموله کرده است تا هرگونه سوءتفاهمات بین همان‌ها که در درون‌نظامند رفع و مشخص شود و اسباب دلخوری‌ها پیشاپیش زدوده گردد و هم روی دست بیرونی‌ها آب پاکی ریخته شود تا مزاحم دستگاه قدرت نشوند.
از ابتدای انقلاب و در کشاکش نبردهای سیاسی، مناسبات قدرت بین عده‌ای کم و مشخص دست‌به دست شده است.
آقای دکتر مهرزاد بروجردی رییس دانشکده‌ی امور بین‌الملل ویرجینیاتک کوشش زیادی در احصاء دست‌اندرکاران مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی کرده است. فهرست ذیل که از صفحه‌ی فیس‌بوک ایشان برداشته‌شده، بخش مهمی از قدرتمندان 4 دهه‌ی اخیر ایران را نشان می‌دهد که از قضا تقریباً همه‌ی کاندیداهای اصلی ریاست‌جمهوری همین دوره را نیز شامل می‌شود:
«تعداد افراد در بعضی از مشاغل مهم بعد از انقلاب:
ولی فقیه: ۲
نخست وزیر: ۵
فرمانده کل ارتش: ۶
رئیس جمهور: ۷
رئیس سازمان صدا و سیما: ۷
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: ۹
رئیس کل بانک مرکزی: ۱۱
رئیس قوه قضاییه: ۱۱
دادستان کل کشور: ‍۱۳
شهردار تهران: ۱۶
اعضای شورای انقلاب: ۲۷
معاون رئیس جمهور: ۴۸
عضو شورای نگهبان: ۴۹
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: ۶۰
وزیر: ۲۲۲
عضو مجلس خبرگان: ۲۷۱
نماینده مجلس: ۱۹۸۸
این لیست بر اساس اطلاعات موجود در کتاب زیر تهیه شده است:
Mehrzad Boroujerdi and Kourosh Rahimkhani, Postrevolutionary Iran: A Political Handbook (Syracuse University Press, 2018).»
وضعیت کنونی کشور که از نظر حکمرانان عالی و بی‌نظیر است، محصول چهار دهه فعالیت همین گروه محترم است و هر دوره انتخابات، افرادی از درون همین گروه در رقابت با افرادی دیگر که آنها هم از همین گروه هستند، قرار می‌گیرند.
سوریه 23 میلیون جمعیت دارد. بهتر است بگوییم داشت. 3 میلیون از این جمعیت علوی است. قدرت در دست علویان است. مناسبات بین همین اقلیت دست به دست می‌شود و می‌چرخد. آنها آنقدر بد حکومت کردند که اکنون 12 میلیون از این ملت آواره و صدها هزار نفرشان کشته شده‌اند.
امیدوارم این گروهی که در جمهوری اسلامی قدرت را در دست گرفته‌اند و مناسبات را در بین خود دست به دست می‌کنند نیم‌نگاهی نیز به همپیمانان علوی خود کنند.
آن نوع حکومت‌داری وقتی نتوانست کشوری به کوچکی سوریه را اداره کند به طریق اولی نمی‌تواند کشوری به وسعت و عظمت ایران را سامان ببخشد!

نویسنده: محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: 25 اردیبهشت 1400

#انتخابات1400
t.me/MohammadHossein_Ghiasi
42.6K views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-05-12 20:21:00 «ویترین نظام اسلامی»
1- جواد ظریف نماد عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی است. عالی‌ترین دیپلماتی که نظام اسلامی در طول 42 سال عمر خود توانسته است جلایش بدهد و پشت ویترین بگذارد و به جهان سیاست عرضه کند.
ظریف امروز در هواپیما متنی برای اینستاگرام‌ش نوشت تا بگوید ویترین جمهوری اسلامی را با آن پیراهن سفید دیپلماتی و دکمه سردستهای مشکی‌ ترک کرده تا فروشنده به جایش یکی دیگر را بگمارد.
2- قضا را که در همین روز یک سیاستمدار مشهور جمهوری اسلامی از نرده‌های وزارت کشور بالا رفت تا زین و یراق کند و نهایتاً به همان ویترینی برگردد که ظریف خارج شد. محمود احمدی‌نژاد.
3- باید حق را به جواد ظریف داد که چنین «میدان»ی را به میدان‌داران بسپارد و سیاستمدارانی که تراز آنند. او بیش از آنکه می‌توانست به نظام خدمت کرد.
ظریف مثل بسیاری از کارگزاران نظامات سیاسی در طول خدمتش مجری منویاتی پرتضاد بود. چیزهایی که به بخشی از آنها مطلقاً اعتقادی نداشت.
در عین‌حال وقتی غفلتی کرد، میوه‌ی ممنوعه را خورد و رازهای سربه مهر از دهانش بدر افتاد، تا پای مرگ به باد پرخاشش گرفتند.
4- علی‌اکبرخان داور وزیر مالیه بود. سردار سپه احضارش کرد. در آن جلسه برای تجارت پنبه یا چیزی مثل آن با روسیه سوالاتی ردوبدل شد. شاه بی‌دلیل به او پرخاش کرد. داور به دفترش برگشت. تریاکی را در آب حل کرد و خورد و درگذشت.
5-- در نظام حکمرانی ایران کارگزارانی مثل علی‌اکبرخان داور و محمدجواد ظریف چه بر زبان بیاورند و چه نیاورند، زیست و سلوک و کنش‌شان، نهایتاً تفسیری ناامیدانه‌ و گوشه‌گیرانه‌ از این شعر حافظ‌ است:
«شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد»
6- و در کوران این ماجراهاست که سیاستمداری جهش یافته پیدا می‌شود، از نرده‌های وزارت کشور بالا می‌رود، نظام حکمرانی را به تمسخر و خوارداشت و تحقیر می‌گیرد و برای ملتی که زیربار بحران‌ها له شده‌اند مثل نقال‌های روحوضی، برنامه اجرا می‌کند و ساعتی باهم به ریش آن بالایی‌ها می‌خندند و سرخوش به خانه می‌روند تا ماجرایی دیگر!

نویسنده: محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: 22 اردیبهشت 1400

#انتخابات1400
t.me/MohammadHossein_Ghiasi
8.5K views17:21
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 20:50:46 «آمریکا طرفدار چه نوع رییس‌جمهوری در ایران است؟»
1- سال 76 دولت اصلاحات در ایران بر سر کار آمد. در همان زمان طالبان بر افغانستان مسط شده بود و تا عمق ایران آشوب و راهزنی‌ می‌کرد. حتی تا سبزوار در خراسان.
خاتمی به آمریکا کمک کرد تا طالبان را براندازد. اما در کمال تعجب جورج بوش پسر، ایران را محور شرارت نامید.
2- نفت آماده‌ی جهشی خیره‌کننده بود. در ایران محمود احمدی‌نژاد به شکل شگفت‌انگیزی رییس جمهور شد. کسی ندانست که چه کسی او را از کجا آورده است. به طنز معروف شده بود که احمدی‌نژاد از لُپ‌لُپ درآمده.
اما او کاندیدای اصولگرایان بود و بزرگترین هنرش این بود که در طول هشت سال توانست هشتصد میلیارد دلار پول ملت ایران را ناپدید کند. او معجزه‌ی هزاره‌ی سوم بود.
3- حسن روحانی وقتی به قدرت رسید ایران هفت قطعنامه گرفته بود و خزانه‌اش تهی بود. او با برجام کشور را از ورشکستگی نجات داد و در حالی که برجام اولین تفاهم بزرگ با آمریکا بود، ترامپ آن را پاره کرد و از برجام خارج شد.
حسن روحانی که با 24 میلیون رأی قاطع برگزیده شده بود با ویرانگرترین تحریم تاریخ معاصر مواجه و دولتش نقره‌داغ شد.
4- خاتمی مسیر ارتباط با غرب را هموار کرد. روحانی اولین و بزرگترین پیمان با غرب را تنظیم کرد اما چرا آمریکا بدترین برخورد را با این دو دولت کرد؟
به نظر من به همان دلیل که دولت آمریکا محمد مصدق را سرنگون کرد.
آمریکا هیچگاه نه با دموکراسی که حتی با شبه دموکراسی هم در خاورمیانه میانه‌ای ندارد. بهترین دوست‌های آمریکا در خاورمیانه کشورهایی هستند با نظامات قبیله‌ای و سلطنتی و موروثی.
5- فرض کنید اگر دولت محمد خاتمی در ایران دوام می‌آورد چه می‌شد؟
صندوق ذخیره‌ی ارزی که محمد خاتمی ساخته بود با 800 میلیارد دلاری که هشت سال بعد از آن به صندوق سرازیر می‌شد، ایران الان اگر از صندوق ذخیره‌ی نروژ دلار بیشتری نداشت لااقل به همان اندازه می‌توانست ذخیره داشته باشد.
این رفتار آمریکا مختص به ایران نیست. او با فریب محمد بن سلمان توانست، صندوق ذخیره‌ی عربستان را هم به خطر بیندازد. جنگ سوریه و عراق و برآمدن داعش و غیره و غیره نهایتاً به یک هدف منجر شد. خالی شدن خاورمیانه از دلار.
6- به نظر من آمریکا طرفدار روی کار آمدن یک رییس‌جمهور اصولگرا در ایران است. چون چنین رییس‌جمهوری به دلایل عدیده نمی‌تواند با بدنه‌ی نیروهای نواندیش کشور ارتباط ارگانیک برقرار کند. این نیروها که عمدتا متعلق به طبقه‌ی متوسط شهری هستند غالباً برخوردار از تحصیلات عالیه‌اند و برای نزدیک به یک قرن در حول و حوش مراکز دانشگاهی و آموزش عالی کشور ساماندهی شده‌اند. سائق‌ها، گرایش‌ها، انگیزش‌ها، اهداف، آرمانها، کنش‌ها، نوآوری‌ها، اندیشه‌ها و در مجموع آنچه معطوف به زیست انسان ایرانی جدید است و در اینهاست با آنچه که اصولگرایان تابحال نمایش داده‌اند در تباین محض قرار دارد و اساساً اصولگرایان نمی‌توانند با این طبقه حتی در ساحت‌های نازل‌تر ارتباط کارآمدی برقرار کنند.
7- در اثبات آنچه نوشتم نمونه‌های فراوانی دارم اما اجازه دهید فقط به یک مثال اکتفا کنم؛
اگر فاز‌های پارس جنوبی کامل شود سالانه بیشتر از صد میلیارد دلار عاید کشور می‌شود. عدد خیلی بزرگ است حتی در کشوری مثل ما که سالهای سال در قعر جدول جهانی فساد لژنشین است و قصد حرکت هم ندارد و چشم‌اندازی هم برای برون‌رفت از آن فعلا دیده نمی‌شود.
در همین سه سالی که ترامپ جنایتکار ایران را تحریم کرد اگر عسلویه نمی‌شد، خانه‌های ما سرد، شبهای ما خاموش، کارخانه‌های ما تعطیل، بیماران ما بی‌دارو و فروشگاه‌های ما خالی از مواد غذایی می‌شد. بدتر از آن چیزی که الان و بعضاً با آن مواجهیم.
عسلویه در سال 76، سالی که محمد خاتمی رییس‌جمهور شد یک زمین بایر بود. از شهریور سال 77، بیژن زنگنه عسلویه را شروع به ساختن کرد و اکنون به طول 80 کیلومتر هرچه که می‌روید کارخانه پشت کارخانه و فازهای گازی پارس جنوبی و فیلر‌های گازی که می‌سوزند دیده می‌شود و یک متر زمین بایر هم در آنجا دیده نمی‌شود. شرکتها اگر نیاز به زمین اضافه داشته باشند مجبورند دریا را خشک کنند.
من در سال 76 جزو جوانانی بودم که برای ریاست جمهوری محمد خاتمی تلاش کردیم. اکنون خرسندم که در آن زمان کاری که کردیم، نجات‌بخش ملت ایران در جنایت‌بارترین تحریم تاریخ معاصر شد.
به اذعان مرکز پژوهش‌های مجلس اصولگرا، شاخص‌های اقتصادی دولت محمد خاتمی، بهترین شاخص‌های اقتصادی دولت‌های بعد از انقلاب در ایران بوده است.
نویسنده: محمدحسین غیاثی
تاریخ انتشار: دوشنبه 20 اردیبهشت 1400

#انتخابات1400
t.me/MohammadHossein_Ghiasi
26.1K viewsedited  17:50
باز کردن / نظر دهید