2021-04-21 13:46:46
«وقت سنگین»
ستارهای که امشب خواهم دید دیشب دیدهای.
چقدر دور است و چقدر نزدیک است
تلألوئی که گذشته است از ابر و مانده است در سایهای که چشمانم را خاکستری کرده است.
در آسمان خبری نیست هرچه هست. آنجاییست که آغاز شدهست
زمان شتابی دارد در دور شدن
بهسوی روز میروم و روز میرود تا از چشمانت پنهان ماند
به گامهایت میگرایم بر خاکی کآرامم نکرد
و طعم و رنگش را اکنون تشخیص میدهم در ارتفاعی که هیچ خاطرهای ندارد این سوی ابر.
سبک نمیشود این وقت
و نور تا کی خواهد پایید در این آبی که آرام و بیآرامی نمیشناسد؟
هزارها فرسنگ آنسو خیابانیست که اوضاعش اصلاً خوب نیست
به اضطراب عادت کرده است
و در تقاطعهایش هرشب قطعهقطعه میشود رؤیای ما.
محمد مختاری
#شعر_معاصر
@adabi_aut
674 views10:46