پوپولیسم (Populism) در یک معنای دمدستی اشاره به سیاستی دارد که با تفکیک آشکار بین دو طیف از مردم (خواص/عوام یا عادی/نخبه) میکوشد خود را حامی اردوگاه اکثریتِ تودهها قلمداد کرده و مشروعیت خود را به این حمایت عوام ـ در برابر خواص ـ مستند کند. بر همین اساس، برخی از ناظران مدعی شدهاند که جریانهای سیاسی موسوم به اسلامگرا در خاورمیانه رویکردهای پوپولیستی دارند و بدین ترتیب پیوند و ارتباطی بین پوپولیسم و اندیشهی سیاسی ارتدکسی ایجاد کردهاند. اما رجوع به منابع اصلی قدما و متنخوانیهای دقیق خلاف این موضوع را نشان میدهد. برای مثال در بستر اندیشهی سیاسی ارتدکسی اهل سنت، تودهها یا به قول قُدَما "عوام الناس" اساسا در روند تثبیت مبانی مشروعیت حکومت هیچ محلی از اعراب ندارند چه رسد به اینکه مبنای این مساله قرار گیرند. اندیشهی سیاسی ارتدکسی سُنّی از قضا بسیار خاصگراست و با پیش کشیدن مفهومی به نام "اهل حل و عقد"، عوام را به شکل کلی از مسألهی مشروعیت سیاسی حذف میکند. نظریهپردازان بزرگ اهل سنت از زمان قاضی ابوالحسن ماوردیِ شافعی (450هـ) به تفصیل درباره شروط اهل حل و عقد سخن گفتهاند و دایرهی تنگ و مضیّق آن را به گونهای تحدید کردهاند که اکثریت مطلق مردم خودبخود از شمول آن خارجاند. برای مثال فقیه بزرگ شافعیِ اوایل عصر عثمانی یعنی شمس الدین رملی (1004هـ) ـ که به مجدد قرن دهم قمری و نیز شافعی دوم نیز مشهور است ـ مینویسد: «بیعت عوامِ غیر اهل حل و عقد، [برای تشکیل حکومت] هیچ اعتباری ندارد»[1]. این مسأله به قدری مشهور و بدیهی است که حتی فقهای بزرگ معاصر نیز آن را بازگو کردهاند. وهبة الزحیلی مینویسد: «برای عامی همین اعتقاد به اینکه تحت امر حاکم باشد کافی است؛ پس اگر شخص عامی خلاف چنین اعتقادی را در دل راه دهد، دچار فسق شده و مشمول این سخن پیامبر ص است که: هر کس بمیرد در حالیکه تحت بیعتی نباشد پس به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»[2]. صدالبته با اضافه کردن این توضیح که غیرمسلمانان (اهل ذمه) و زنان نیز کاملا خارج از دایرهی اهل حل و عقدند، ماهیت خاصگرایانه و انحصارگرایانهی اندیشه سیاسیِ قُدمایی، بیش از پیش خودنمایی میکند. بنابراین، به نظر میرسد که هرگونه پیوند ایجاد کردن تئوریک بین پوپولیسم ـ به مثابه یکی از ایدیولوژیهای مدرن سیاسی ـ و اندیشه سیاسی ارتدکسی اهل سنت، بدین معنا که در بالا آمد، جمع میان دو عنصر متضاد و یک ناسازهی مفهومی است. صدالبته ممکن و بلکه محتوم است که برخی از جریانهای اسلامگرا، با عدول از این اصول ارتدکسی، ماهیتی شبهمدرن برای فعالیتهای سیاسی خود ایجاد کنند که در این حالت، صورت مسأله به کلی دگرگون خواهد شد. ـــــــــــــ ارجاعات: [1]. «أَمَّا بَيْعَةُ غَيْرِ أَهْلِ الْحَلِّ وَالْعَقْدِ مِنْ الْعَوَامّ فَلَا عِبْرَةَ بِهَا» (الرملی، نهایة المحتاج، 7/410) [2]. «ويكفي للعامي اعتقاد أنه تحت أمره، فإن أضمر خلاف ذلك فسق، ودخل تحت قوله عليه الصلاة والسلام: من مات وليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية(رواه مسلم في باب الإمارة)»(الزحیلی، الفقه الاسلامی وادلته، 8/6168)