Get Mystery Box with random crypto!

اقلیّت(هادی مسعودی)

لوگوی کانال تلگرام aghalyyat — اقلیّت(هادی مسعودی) ا
لوگوی کانال تلگرام aghalyyat — اقلیّت(هادی مسعودی)
آدرس کانال: @aghalyyat
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.79K
توضیحات از کانال

ما میان خواص، نخبگان، حاکمان و بالانشینان، در اقلیّتیم...
اَن تقوموا لله، مثنی و فرادی...
ارتباط با مدیر:
@hadimasoudi4929

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 2

2022-05-22 00:09:43
سلام و رحمت.
به بهانه‌ی اتفاقات تاسف برانگیز و شرم آوری که در برخی باشگاه (های) فوتبال کشورمان رخ داده و حالا بعد از مدتها رسانه‌ای شده، چند دقیقه ای با شما دوستان عزیز و مخاطبین گرامی سخنی داشتم که ترجیح دادم به شکل یک ویدئوی بسیار کوتاه آن‌ را تدوین و تقدیم‌تان کنم.

آدرس کانال من در تلگرام:
@yaser_arab57
آدرس کانال اندیشکده خرد جنسی درتلگرام:
@kherad_jensi

لطفا در رساندن این صدا من را یاری کنید.
ارادتمند
#زیست_جنسی
#رابطه_جنسی
#آموزش_جنسی
#تربیت_جنسی
#تجاوز_جنسی
#مجموعه_مستند_یک_پیشنهاد_ساده
#مجموعه_آموزشی_یک_پیشنهاد_ساده
#حجت_الاسلام_محمد_رضا_زائری
#مدرسه
#آموزش_و_پروش
#صدا_و_سیما
1.1K views21:09
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 23:34:55 جامعه‌ی زخمی، علمای ساکت
(آیا علمای ادیان همیشه و همه‌جا در برابر رنج‌های جامعه ساکتند؟)

[بخش دوم و پایانی]

حالا بیایید فکر کنیم که روحانیون مسلمان، فراتر از دعوای تاریخی ِ بی‌معنای ِ شیعه و سنی، فراتر از دعواهای سیاسی ِ تمام ناشدنی ِ سیاستمداران ِ زیاده‌خواه و کوته‌اندیش کشورهایشان، از مصر و مراکش و تونس تا ایران و پاکستان و افغانستان و هند و مالزی و اندونزی و تاجیکستان، کنار هم بنشینند؛ این بار نه راجع به دعواهای هزار سال قبل، که درباره‌ی انسان ِ مسلمان ِ امروز و دردهایش، از استبداد، نان و اقتصاد و فرهنگ و محیط زیست و زنان و جنگ و نابرابری‌های کمرشکن همفکری کنند، مطلب بنویسند، فریاد بزنند، اعلام موضع کنند، مواضع سیاستمداران ِ جاه‌طلب‌شان را به چالش بکشند. و در کنار ِ مردم‌ بیصدایشان بایستند.

می‌دانم؛ خواهید گفت: بزک نمیر بهار میاد! می‌دانم که محال می‌نماید. اما شاید فراموش کرده باشیم که همین شصت سال قبل، چنین علمای سنی و شیعه و چنین نهادی را داشته‌ایم: طالقانی و موسی صدر و برادران زنجانی و علمای اهل سنت‌ی چون شیخ محمود شلتوت ِ مصری ِ سنی و نهادی چون «مؤتمر شعوب المسلمین»؛ نهادی که بی‌اجازه‌ی حکومت‌ها، به ابتکار این علما، در کشورهای مختلف اسلامی تشکیل جلسه می‌داد و می‌توانست نقطه‌ی عطفی برای تولید نسلی دیگر از علمای آزاده‌ی مدافع مردم و منتقد قدرت در کشورهای اسلامی باشد.

امروز اما، دین و علما، رنج ِ هر روزه‌ مردم جاندار کوچه و خبابان را می‌بینند و حس می‌کنند و تنهایشان گذاشته‌اند. آن نسل ِ از علمای آزاده‌ی در کنار ِ مردم ِ بی‌صدا و بی‌قدرت ایستاده، غایب به نظر می‌رسند. دین، خوراک ِ قدرتمندان شده‌است و ابزار ِ توجیه ِ ستم‌‌های ریز و درشت. چنان آرزوهایی، ناممکن به نظر می‌رسد. کو چنین علمایی، چنین نهادهایی و چنین آزادگی‌هایی.. اما رهایی در همین است: خیال ما، نباید مثل خود ِ ما به بند کشیده شود. ناممکن را بخواهیم.

تصاویر:
1. طالقانی در جمع علمای اهل سنت در کنفرانس غیر دولتی «ملت‌های اسلامی»، 1340 در فلسطین.
2. جدولی از شرکت طالقانی در کنفرانس‌های غیردولتی برای نزدیک کردن (تقریب) سنی‌ها و شیعیان حول مسائل مشترک ِ امروز جوامع اسلامی (گردآوری اطلاعات و تنظیم جدول و خطاهای احتمالی اش از من است).

ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane
#تقریب|#تقریب_اجتماعی|#پاره_ی_تن|#جامعه‌شناسی_دین
960 views20:34
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 23:34:55 جامعه‌ی زخمی، علمای ساکت
(آیا علمای ادیان همیشه و همه‌جا در برابر رنج‌های جامعه ساکتند؟)

[بخش اول از دو بخش]

نان که گران می‌شود، دین کجاست؟ سفره‌ی مردم که کوچکتر می‌شود، دین کجاست؟ کمر ِ مردم که زیر گرانی‌ها می‌شکند، دین کجاست؟ مهاجران ِ مسلمان ِ افغانستانی سیه‌روزتر می‌شوند، دین کجاست؟ به عنوان کسی که سال‌هاست در حوزه جامعه‌شناسی ِ روحانیت، خوانده و نوشته‌ام، همیشه در چنین مواقعی، به دنبال جواب این سؤال‌ می‌گردم: کجاست روحانیت ِ شیعه؟ چه موضعی می‌گیرد؟ کجا می‌ایستد؟ چه می‌کند؟

در روزگار حکومت ِ بخشی از روحانیون ِ شیعه، به نام دین، کمر ِ جامعه دارد می‌شکند. چه در اقتصاد، چه در فرهنگ، چه در محیط زیست و چه در آزادی‌های اجتماعی. حاکمان، هر چه از دین و اعتقادات و باورهای دینی و سنتی را می‌بینند و می‌یابند و می‌جویند، به میدان می‌آورند و برای تداوم این وضع، خرج می‌کنند. و جامعه، صدایی جدی از غالب حوزویان نمی‌شنود. اینطور است که جامعه، سکوت ِ حوزه و حوزویان را به رضایت آنان تعبیر می‌کند. و پیامدهای این سکوت یا همراهی، چقدر برای دین و حوزویان و نهاد دین سنگین خواهد بود.

اما نه در تاریخ ما همیشه اینطور بوده و نه در قسمت‌های دیگری از جهان این‌گونه است: هستند و بوده‌اند روحانیون ادیانی که در سخت‌ترین دوره‌ها، در کنار ِ جامعه‌شان و حتی مستضعفین ِ سایر جوامع ایستاده‌اند. به آنان صدا داده‌اند. آنان را نمایندگان ِ بیصدای خداوند دانسته‌اند و برایشان از جان و مال و هستی و اعتبار و دانش خود مایه گذاشته‌اند. نمونه‌اش، بسیاری از حوزویان شرافتمند عصر مشروطه، روحانیون ِ معتقد به الهیات رهایی‌بخش امریکای جنوبی و روحانیون ِ مسیحی مخالف ِ آپارتاید در افریقای جنوبی.

اخیراً با راهنمایی دوست محقق برزیلی‌ام، با نهادی با عنوان «انجمن نزدیکی (تقریب) روحانیون جهان سوم» (The Ecumenical Association of Third World Theologians) آشنا شدم. این نهاد در سال 1354 شمسی تأسیس شده. روحانیون سه فرقه‌ی معمولاً در تضاد ِ کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس از کشورهای جهان سوم این نهاد را ساخته‌اند. بانیان اصلی‌اش هم روحانیون مسیحی امریکای جنوبی (الهیات رهایی‌بخش) بوده‌اند که بعد از مبارزه با استبداد حاکم بر کشورهای خودشان و ارائه‌ی قرائتی از مسیحیت که با استعمار ِ خارجی و استبداد داخلی مخالف باشد، در کنار ِ مستضعف‌ترین انسان‌های جامعه‌ی خودشان ایستادند. در قدم بعدی، تلاش کردند با ساختن این نهاد، همین ایده‌های ضد استعماری، ضد استبدادی و مدافع فقرا و مستضعفین را در سایر کشورهای جهان سوم تقویت کنند.

جمع اولیه‌ی پایه‌گذار این نهاد، بیست و دو نفر از روحانیون مسیحی بودند: هفت نفر از افریقا، هفت نفر از آسیا، هفت نفر از امریکای لاتین، یک نفر از سیاهیان ایالات متحده امریکا. آن‌ها چهار هدف اصلی و مشخص را برای خودشان انتخاب کردند: اول، ارائه‌ی تفسیرهایی متفاوت از انجیل و تورات که این بار نه توسط کشورهای استعمارگر، که توسط جوامع جهان سوم تولید می‌شود. دوم، فراهم کردن زمینه برای گفتگو کردن و تبادل متن‌هایی در مورد این تفسیرهای جهان سومی از دین؛ سوم، فراهم کردن زمینه برای برقرار کردن ارتباط هر چه بیشتر میان برداشت‌های دینی و تحلیل‌های اجتماعی؛ و در نهایت، [و شاید مهمتر از همه] اقدام جمعی برای مشارکت در جنبش‌های معطوف به عمل برای ایجاد تغییرات واقعی در زندگی انسان‌های تحت ستم.

آن‌ها تمام تلاش‌شان را کرده‌اند تا چه در اداره این نهاد و چه در برقراری ارتباطات و چه در تولید متون و پژوهش‌ها، از الهیات ِ تولیدشده‌ی غربی فاصله بگیرند و خودشان به عنوان جوامع غیرغربی، امکان ِ تعامل فکری میان خودشان را بدون واسطه‌ی جوامع غربی ایجاد کنند.

آن‌ها سالهاست که مجله‌ای با عنوان «صداها» (Voices) را منتشر می‌کنند. این مجله از سال 1999 آغاز به کار کرده و تا کنون (2022)، 28 شماره از آن منتشر شده‌است. - همچنین کتاب‌های متعددی در قالب مجموعه مقالات، در موضوعات مختلف، از نسبت دین و محیط زیست تا دین و مسائل زنان و نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی را منتشر کرده‌اند. بیش از سی کشور جهان و چهار قاره‌ی غیراروپایی و غیرامریکای شمالی (آسیا، آفریقا، اقیانوسیه و امریکای جنوبی و مرکزی) از میان روحانیون مسیحی، عضو فعال دارند.

[ادامه دارد ]
654 views20:34
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 15:11:52 دیندار احمق کیست؟!


وقتی روستایی بهداشت و حمّام و مدرسه ندارد و تو به آنجا بروی و مسجد بسازی؛ تو یک دیندار احمقی!!

وقتی مردمی گرسنه و بیکار باشند و به نان شب محتاج و تو آنها را شب و روز نصیحت به تقوا و پرهیزکاری و قناعت ‌کنی، تو یک دیندار احمقی !!

وقتی عده‌ای از دختران و زنان جامعه ما به سبب فقر اقتصادی یا فرهنگی، تن فروشی می‌کنند و تو اصلاً رگ غیرتت نمی‌جنبد، ولی اگر روسری آنان در خیابان کمی از سرشان عقب برود، رگ گردنت کلفت می‌شود و عَربده می‌کشی، تو یک دیندار احمقی !!

اگر مدارس ما در سیستان و بلوچستان، کرمان، خراسان جنوبی و هرمزگان بعد از گذشت ۴۳ سال از عمر انقلاب هنوز سرویس بهداشتی ندارد، وسیله سرمایش و گرمایش ندارد و حتی معلم ندارد ولی تو فقط به فکر فرستادن یک روحانی برای تبلیغ دین به آنجا هستی؛ تو یک دیندار احمقی!!

وقتی سنّ فحشا در دختران جامعه به ۱۳ سال رسیده و تو نگران نیستی و کاری نمیکنی، ولی ناراحت می‌شوی از اینکه دختران و زنان برای نگاه کردن مسابقه فوتبال به استادیوم بروند، تو یک دیندار احمقی!!

اگر به این همه حجم دزدی، اختلاس و رشوه و فساد اقتصادی در میانِ مسئولین ریز و درشت در این کشور، اعتراضی نمی‌کنی، ولی تحمّل آب بازی بچّه‌های نوجوان و جوان در پارک‌های شهر را نداری و یا از برگزاری کنسرتِ موسیقی در شهرها غصه میخوری، واقعاً غصّه بخور چون تو یک دیندار احمقی!!

اگر به کارگرانی که ۶ماه بی‌حقوق مانده و دانشجویان و معلّمان و هر کس دیگری که مشکلِ صنفی دارند اجازه یک فریاد یا اعتراض ساده را به بهانه تشویش اذهان عمومی یا تضعیف امنیّت ملّی نمی‌دهی، ولی به اعتراضات سیاسی و اجتماعی مردم آن‌سوی دنیا حق میدهی و حمایت میکنی، تو یک دیندار احمقی!!

وقتی از ورشکسته شدن صنایع داخلی بخاطر تورم و گرانی دلار و قوانین دست و پا گیر گمرکی در ورود مواد اولیه صنایع بی‌خبری از طرف ِ دیگر میلیارد میلیارد ورود کالاهای قاچاق و اتومبیل‌های لوکس در روز روشن از مرزهای مجاز و گمرکات کشور تو را تحریک نمی کند؛ تو یک دیندار احمقی!!

اگر کودکان سرزمینمان در فقر و فلاکت غوطه‌ور هستند و در سرما و گرما زیر کپرها و سیاه چادرها زندگی می‌کنند و تو به طلاکاری قبور امامان کمک میکنی، تو یک دیندار احمقی!!

نویسنده: ناشناس
@nasiri42
‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎@saeidzibakalam
764 views12:11
باز کردن / نظر دهید
2022-04-23 12:25:55
آمده در صدا و سیما، با چنگ انداختن به نهج‌البلاغه و قرآن می‌خواهد سفر اخیر خانواده قالیباف را توجیه کند...

یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین دلیل ضدیت نگارنده با جمهوری اسلامی، دقیقا همینجاست... اینکه تقلا دارد اعمالش را با دین پوشش دهد...

ننگ و اف بر شما که با همین کارها چهره دین خدا را تخریب و بر دین‌گریزی و دین‌ستیزی مردم هر روز دمیدید...

یا علی؛ ما همه مبتلاییم....مبتلا به حکومت جور، حکومتی که برای توجیه ظلم‌هایش از هیچ چیزی فروگذار نمی‌کند...

@aghalyyat
2.0K viewsedited  09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-04-09 23:38:23 مرگ‌اندیشی کارش به این‌ می‌ماند که زمان را معکوس پیش ببرد تا به کودکی برسی.
من فکر می‌کنم حسرتِ دوران کودکی را خوردن نه به‌سبب خاطرات تلخ و شیرینش باشد، بلکه به این علت است که ما تنها در دوران کودکی بود که نه دل در گرو آینده داشتیم و نه ریشه در افکار و رفتار پوسیدهٔ گذشته.
ما تنها در دوران کودکی‌ بود که «ابن‌الوقت» بودیم و با تمام وجود در «حال» زندگی می‌کردیم. حتی «گذشته» و «آینده» را کت‌بسته به دست حال داده بودیم. اگر به آینده و شغل و عشق و ازدواج در آینده هم می‌اندیشیدیم، آن را در عروسک‌ها و وسایل بازی و حتی در کتاب‌های مدرسه و گوشهٔ دفتر مشق زندگی می‌کردیم. هرچه که بود و نبود، در همان «حال حاضر» بود. یواش‌یواش و پاورچین‌پاورچین وارد دنیای احمق‌ها شدیم. غم گذشته و هراس آینده ذره‌ذره در ذهنمان خراش انداخت و رنگین‌کمان شخصیتمان را مثل همین آب‌وهوای کوفتی پای‌تخت، خاکستری و آلوده و سرد کرد.

مرگ‌اندیشی امید و ناامیدی، هردو را به یک اندازه و اندک‌اندک از ذهنت، و بعد، از زندگی‌ات کم‌رنگ و مات می‌کند. آرامش عجیبی دارد وقتی مرضِ امید از دلت، و چرک ناامیدی از چهره‌ات شسته می‌شود... .

خواستم بخش بسیار کوچکی از تجربهٔ سه سال مرگ‌اندیشی مداوم را خیلی مختصر بنویسم. مبسوط‌ترش باشد برای بعد. به‌نظرم ارزشش را دارد؛ یعنی خیلی ارزش‌مند است. نترسید! نه‌تنها افسردگی در پی ندارد، بلکه چنان شفافت می‌کند که به افسردگان آن‌چنان می‌نگری که به شادخوارگان!
@aboutdeath
1.2K views20:38
باز کردن / نظر دهید
2022-04-07 23:05:08 جمهوری اسلامی و تعمیق کینه و شکاف و دوگانگی!

۱) چند روز پیش با یکی از دوستانم صحبت می‌کردم‌. صحبت‌هایمان به جایی رسید که گفت: «هادی من توی خیابون آخوند می‌بینم عصبی میشم»
گفتم: «پس خیلی نگاهت جاهلانه هست»

همان حرف‌های نخ‌نما را زد که نمی‌دانم هر کسی آخوند شده پس در حال تقویت این حکومت است و من نمی‌توانم تحمل کنم و من خیلی از این‌ها کینه دارم و ...

گفتم: «کسی را فرض کن که می‌خواسته عمرش را در مسیر دین خرج کند، تشخیص داده سعادتش در این است که مبلغ و مروج دین باشد و جهان را دینی کند. مشورت کرده به این نتیجه رسیده که باید برود حوزه علمیه، پای درس حضرات. الان هم رفته حوزه، طلبه شده، با ماهی چندرغاز روزگار می‌گذراند، هر روز هم در خیابان و خانواده فحش می‌خورد...»

خب حالا چرا باید کینه این آدم را در دلت داشته باشی؟ نقدهایمان به ساختار حوزه عملیه بماند. تضادمان با روحانی‌های درباری و حکومتی و پناهیان‌ها و کاشانی‌ها و علم‌الهدی‌ها و ... هم بماند. الان چرا باید با جمع روحانی‌ها خصومت داشته باشیم؟ چرا باید همه را با یک چوب برانیم؟

۲) چند ماه پیش سالروز کشته شدن تشییع‌کنندگان قاسم سلیمانی و کشته شدگان هواپیمای اوکراینی بود. من در پیجم کلیپی برای کشته شدگان در تشییع جنازه سردار سلیمانی کار کردم. بازخوردها حیرت‌آور بود. جمع زیادی از مخاطبین بابت موضع‌گیری در این‌باره از من ناراحت شدند.

طرف کامنت گذاشت: ۷۰ تا الاغ کمتر! چون با قاسم سلیمانی مشکل داشتند، به مرگ تشییع‌کنندگانش راضی بودند. چه اتفاقی می‌افتد که کسی به مرگ هموطنش راضی شود؟

شما می‌دانستید تعداد زیادی از کشته شدگان کرمان نوجوان بودند؟ اصلا اگر کسی طرفدار قاسم سلیمانی یا جمهوری اسلامی یا آ‌.خامنه‌ای باشد مستحق مرگ است؟ چرا؟

من درباره مظلومیت کشته شدگان کرمان صحبت کرده بودم. در این‌باره که هیچ‌کس مواخذه نشد، هیچ‌کس عذرخواهی نکرد، هیچ‌کس برکنار نشد، هنوز اسامی کشته شدگان دقیق اعلام نشده و ...

جالب است بدانید کشته شدگان کرمان مورد غضب طرفداران و سمپات‌های جمهوری اسلامی هم بودند‌. چرا؟ چون صحبت درباره کشته شدگان تشییع، ممکن بود از عظمت تشییع حاج قاسم بکاهد!

هنوز وقتی کامنت‌های ذیل آن پست را می‌خوانم بدنم می‌لرزد. این سطح از حقد و کینه و نفرت را چگونه می‌توان هضم کرد؟

بعضی در کامنت گفتند: باید ناراحت کشته شدگان هواپیمای اوکراینی باشیم، تشییع کنندگان که با پای خودشان رفتند!! عجب...اصلا این دوگانگی از کجا آمده؟ صحبت درباره تشییع کنندگان تعارضی با سرنگونی هواپیمای اوکراینی دارد؟ ما درباره کشته شدگان هواپیمای اوکراینی حرف نزدیم؟ داد نزدیم؟ این دو چه ارتباطی با هم دارند؟

(بگذریم از موضع بعضی حزب‌اللهی‌ها که اعتقاد داشتند سرنشینان هواپیمای اوکراینی عده‌ای بچه پولدار بودند و حقشان بود و ... به نظرم نیازی به صحبت درباره این ناانسان‌ها و لایشعرها نیست‌...)

بعد از این ماجرا به این نتیجه رسیدم که جمهوری اسلامی نه تنها در این سال‌ها وجهه دین را نابود کرده، بلکه انسانیت مردم را نیز دچار خدشه کرده است. انسانیت پس چه می‌شود؟

عده‌ای به عشق کسی که دوستش دارند رفته‌اند به تشییع جنازه‌اش، به خاطر حماقت برگزارکنندگان زیر دست و پا له شده‌اند. همین برای اینکه سوگوار شویم و پیگیر حقوق بازماندگان این فاجعه، کافی نیست؟

۳) سه روحانی در حرم امام رضا(ع) با ضرب چاقو مجروح و شهید شدند. ضارب فقط به یکی از این‌ها ۲۰ ضربه چاقو زده. حالا هم خبر رسیده که روحانی دوم هم به شهادت رسیده است.

دیدم تعدادی از مردم از این فاجعه ابراز خوشحالی کردند. حیرت کردم. چه بلایی سر ما آمده؟ جمهوری اسلامی با عملکرد مفتضحش وجهه دین را تخریب کرده؟ می‌دانم...مردم در فقر و استصعاف به سر می‌برند؟ می‌دانم...تعدادی روحانیون با حماقت‌ها و حرف‌هایشان باعث ضدیت با دین شده‌اند؟ می‌دانم(مثل همین ماجرای اخیر علم‌الهدی)

اما این‌ها دلیل بر این می‌شود که به مرگ یک انسان فقط به این دلیل که لباس دین پوشیده رضایت دهیم؟ خطاب نگارنده در اینجا مردم است نه حکومت‌. تکلیف ما با حکومت روشن است.

چون آقای اصلانی تصمیم گرفته لباس روحانیت بپوشد و عمرش را در مسیر اهداف دین خرج کند، مستحق کشته شدن است؟ حق دختر ۸ ساله‌اش است در این سن و سال یتیم شود؟

باید به این وضعی که در آن به سر می‌بریم گریه کنیم...به این دوستگی‌ها و تفرقه‌ها و شکاف‌ها. به این واکنش‌های ضدانسانی.

@aghalyyat
1.5K views20:05
باز کردن / نظر دهید
2022-03-31 16:23:11 عُرف‌ستیزی
(چرا مردم را می‌آزارند؟)

بخش عمده‌ای از جامعه، می‌خواهد زنان بتوانند به ورزشگاه بروند. می‌خواهند هم رمضان‌شان را داشته‌باشند و هم روز کوروش‌شان را. اکثریت جامعه می‌خواهد نوع پوشیدن لباسش را خودش انتخاب کند. می‌خواهد هم ابی و معین و گوگوشش را گوش کند و هم مؤذن‌زاده اردبیلی و هلالی‌اش را. می‌خواهد هم استقلال‌اش را داشته‌باشد و هم رابطه‌ی خوب با دنیا را. هم دنیایش را داشته‌باشد و هم آخرتش را. این صدای «عُرف» است. اما از آن می‌گریزند و با آن می‌ستیزند.

من اسم این ویژگی را «عرف‌ستیزی» گذاشته‌ام: عرف‌ستیزی، از نظر من، شاید مهم‌ترین ویژگی نوع مدیریت کشور در حوزه اجتماعی در چهل سال اخبر باشد. عرف‌ستیزی، هر روز شکل جدیدی پیدا کرده‌است: یک روز در مشهد، گاز اشک‌آور می‌شود و به چشم زنان ِ پشت در ِ ورزشگاه می‌رود. یک روز پیامک تذکر حجاب و گشت ارشاد می‌شود و آزادی پوشش را هدف می‌گیرد. یک روز طرح محدود کردن اینترنت و فیلتر کردن می‌شود. یک روز نان و سلامتی و زندگی یک ملت را برای تصمیم‌های خودسرانه به بازی می‌گیرد و بیکاری و مرگ‌های خاموش می‌شود. اما همه یک چیز است: عُرف‌ستیزی.

در حوزه دینداری هم همین است: وقتی پژوهشگرانی چون برادرم محسن‌حسام مظاهری، از فاصله ذهنی نجومی بخش قابل توجهی از مرجعیت از جامعه می‌گوید، وقتی سال‌هاست فریاد می‌زند که تکثر الگوهای دینداری و عزاداری و مناسک را باید به رسمیت شناخت، وقتی از دگرگونی‌های دینداری و تناقض‌های طبیعی و تاریخی آن می‌گوید، در واقع دارد از منطق همین «عرف» در حوزه دینداری دفاع می‌کند. چیزی که حضرات آن را هم نمی‌بینند و نمی‌خواهند.

عرف‌ستیزی از کجا می‌آید؟ از خودم می‌پرسم: این مهم‌ترین ویژگی شیوه حکمرانی این چهل سال از کجا آمد؟ این پدیده‌ی عجیب، چطور ساخته‌شد؟ به نظرم این معجون عجیب، حداقل محصول ترکیب ِ سه ماده‌ی اساسی است:

اول. نگاه فقهی در حوزه اجتماعی: فقه، یک جور نگاه به دنیاست. یک خط‌‌کش از خط‌کش‌های ممکن. فقه، می‌خواهد برای همه‌چیز، بر اساس منطق خودش، متر و معیار بدهد. درست و نادرست کند. برای نادرست‌ها تنبیه بگذارد و برای درست‌ها، جایزه (ثواب). تا وقتی که این خط‌کش، فقط برای باورمندان‌اش استفاده می‌شد، مشکلی نبود. اما «فقه ِ اجباری» خطرناک است: فقهی که بخواهد جای فرهنگ بنشیند. اشتباه جایی بود که فقه خواست برای «همه»، نه فقط باورمندانش تکلیف معلوم کند.

دوم. آرمان‌خواهی: آرمان‌خواهی، زیباست. بدون ِ آرمان‌طلبی، بدون آرزوی جایی که نیست و باید باشد، زندگی کم‌نمک است و خالی. انقلاب، آرمان‌گراست. سودای ساخت مدینه‌ی فاضله دارد. یک آرمانشهر. جایی که نیست. اما مردم، اکثریت ِ جامعه، انقلابی نیستند. آرمان‌گرا نیستند. هیچ‌وقت هم نبوده‌اند. هیچ وقت هم نخواهند بود. شاید در مقطعی، دوره‌ای، اما بعد، دوباره، ثبات می‌خواهند. آرامش. قدرت ِ انتخاب. اشتباه جایی بود که بعد از 57، فکر کردیم همه باید «انقلابی» باشند و بمانند.

سوم. منافع: اگر آن دوتای اول، ذهنی هستند، این یکی کاملاً واقعی و عینی است: جایی در بیرون. قدرت، لذتبخش است. اعمال ِ قدرت، شیرین است. عُرف‌ستیزی، مدت‌هاست که «منافع» یک اقلیت را تأمین می‌کند. اصلاً دیگر سرقفلی پیدا کرده‌است. بودجه و پست و سازمان و مقام. این دیگر فقط بحث نظری نیست؛ ستیز با عرف، و تداوم‌اش، یک دکان است. نان و آب دارد. آنجا دیگر بحث استدلال و فکر نیست. بحث جیب است. اشتباه، جایی بود که عُرف‌ستیزی، پس از چهار دهه، دیگر فقط از جنس اعتقاد و باور و خیرخواهی ِ نابجا نیست: سودای سود است.

اما «عرف‌ستیزی»، فقط جامعه را درب و داغان نمی‌کند. هیچ‌چیزی مثل عرف‌ستیزی، به عرف‌ستیز لطمه نمی‌زند. عُرف، خیلی قوی است. همه جا هست. جنسش هم از جنس ِ زندگی روزمره است: از جنس خوردن و پوشیدن و شنیدن و دوست داشتن. کسی می‌تواند با «ذائقه»ی یک جامعه بجنگد؟ مثلاً از فردا قرمه‌سبزی و دیزی را ممنوع کند؟ عرف‌ستیزی، عین ِ ممنوع کردن دیزی و قرمه‌سبزی برای یک جامعه است. شاید چند صباحی با زور و بگیر و ببند، دیزی ممنوع شود اما هم هزینه‌اش برای عرف‌ستیز فراوان است و هم به جایی نمی‌رسد.

دود ِ اسپری فلفل مشهد، چشم همه را می‌سوزاند: حتی چشم ِ عُرف‌ستیز را.

راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane
#عرف_ستیزی|#عرف|#جامعه|#از_رنجی_که_می‌بریم
842 views13:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 22:32:00 سالها از خدا عمر گرفتیم و در این سالها چندین و چند بار دعای معروف یا محول الحول و الاحوال را خوانده‌ایم... اما تابحال فکر کرده‌ایم معنی این دعا چیست؟ چرا باید خدا را به این نامها بخوانیم؟ و ربط قلب (مقلب القلوب) به چشم (الابصار) چیست؟

برادر عزیز جناب مجتبی احمدی کارشناس علوم ارتباطات و دین پژوه در این صوت کوتاه از زبان رند شیراز، خواجه محمد حافظ شیرازی پاسخ این سوالات را داده و بر دعای ابتدا و افتتاح سال، تفسیری شیرین و متفاوت ارائه کرده است

@yaser_arab57
849 views19:32
باز کردن / نظر دهید
2022-03-05 05:38:29 مناجات شعبانیه
حاج علی قربانی
929 viewsedited  02:38
باز کردن / نظر دهید