Get Mystery Box with random crypto!

علیرضا کاردار

لوگوی کانال تلگرام akardar — علیرضا کاردار ع
لوگوی کانال تلگرام akardar — علیرضا کاردار
آدرس کانال: @akardar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 210
توضیحات از کانال

طنزها، عکسها، داستانکها، ایده‌های کارتون و یاداشت‌های
علیرضا کاردار
به همراه هرچیز جالبی که از هرکسی در هرجا ببینم!
اگه امر مهمی داشتین درخدمتم:
@AlirezaKar
.
.
.

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

3

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-05-19 19:37:03
اجرای خاطره‌انگیز نوایی توسط مرحوم استاد عثمان محمدپرست
زمانی که تلویزیون هنوز قابل دیدن بود
@aKardar
782 views16:37
باز کردن / نظر دهید
2021-03-28 14:19:21
وضعیت اونایی که یهو می‌فهمن ماه رمضون شده!
@aKardar
366 views11:19
باز کردن / نظر دهید
2021-01-12 20:51:16 کتاب الکترونیک «ویروس کرونا و پرسش‌ها و نگرانی‌های من»
اثر «الیزابت جِنِر، کِیت ویلسون، نیا رابرتس» با تصویرگری «اَکسِل شِفلِر»
برای برطرف کردن دغدغه‌های ذهنی کودکان به کمکِ والدین آمده است.
@aKardar
706 viewsedited  17:51
باز کردن / نظر دهید
2020-11-09 20:02:35 آهنگ بت‌ها، خواننده: علیرضا عصار، ترانه‌سرا: روزبه بمانی
.
با سختی بت‌ها چه بايد کرد
با اين تشتت‌ها چه بايد کرد
گيرم تفاوت‌ها نمايان شد
با بی‌تفاوت‌ها چه بايد کرد
با مردمی که سيل را هر سال
بر گردن قسمت می‌اندازند
دنيايشان را می‌دهند اما
قبل از دعا يک سد نمی‌سازند
ما مردمانی عاشق کوروش
ما قوم در تاريخ جا مانده
جداً کدام از ما فقط يک بار
يک خط از آن تاريخ را خوانده
تا فخرمان فرهنگ ديروز است
انکار هر يک درد تسکين است
بايد پذيرفت اين حقيقت را
امروز ما فرهنگمان اين است
تا زخم را گردن نمی‌گيريم
اين دردهای کهنه پابرجاست
ما بيشتر دنبال توجيهيم
اين فرق ما با مردم دنياست
جداً اگر ما فخر دنياييم
از مردم دنيا چه بايد گفت
من می‌پذيرم سخت بدبينم
تو جای من از ما چه بايد گفت
@aKardar
486 viewsedited  17:02
باز کردن / نظر دهید
2020-10-15 20:37:04
دل تنگ شجریان
سالها‌ بود تصنیف «دل تنگ» استاد رو نشنیده بودم که امروز جایی شنیدم و دلم پرکشید. چند تا عکس گذاشتم روی این آهنگ و پستش می‌کنم تا حال و هوامون شجریانی بشه. جاش خالیه...
@aKardar
403 views17:37
باز کردن / نظر دهید
2020-10-08 16:26:40
ببار ای بارون ببار...
آواز محلی، مقام درنه(درنا)
شعر: علی معلم دامغانی

از آلبوم شب، سکوت، کویر

اثر ماندگاری از استاد #محمدرضا_شجریان و استاد #کیهان_کلهر

تنبک تصویری: امیررضا کاردار طهران
@PercussionAcademy
355 views13:26
باز کردن / نظر دهید
2020-10-03 09:30:00 آق کمال نان می خرد
مردهای فامیل ما خانوادگی یَگ خصلتی درن که زن‌های فامیل ازش به عذابن. یعنی فقط ما مردها جنتیکی ای‌جورِم. اویم ای که همه‌مان دچار فوبیای «خود نون کم‌بینی» هستِم! یعنی دایم از ای مِترسِم که شاید نون کم بیارِم. جوریه که اگه یَگ کشوی فریزر خانه‌مان تا خِرتناق پر از نون نِبشه، شب خواب‌مان نِمبره.
مثلا شب درُم برمگردُم خانه، سر راه می‌بینُم نونوایی که هر روز غلغله بوده، الان خلوته. اصلا ناخودآگاه خود ماشین جلوی نونوایی وایمسته و مرُم پنج تا نون مخرُم! حالا ممکنه دیروز نیم ساعت تو صف واستاده بودُم و 10تا نون خریده باشُم ها، ولی نونوایی خلوت ما ره وسوسه مکنه. یا مثلا عیال گفته سر راه بری شام یَگ دانه نون بخرُم، بعد مرُم تو صف و چون 10دقیقه وایمستُم، حیفُم میه یکی بخرُم. پنج تا مخرُم و چهارتاشه مبرُم خانه آقای دکتر اینا، خُسرُم که طبقه پایین هستن و یواشکی تحویل مدُم که عیال نفهمه! آقام یَگ مرحله از مو بالاتره، ای‌جوریه که هروقت بری خودشان نون مخره، بری بقیه هم مِخره. نشستِم تو خانه مبینِم زنگ در مخوره و آقام از پشت آیفون مِگه بیا نوناته بیگیر. حالا از ای‌بر عیال روش نِمشه چیزی بگه و با خوشحالی مِگه «به‌به نون تازه، مرسی آقاجون» از اوبر اخماش بری مویه که اینا ره خودت باید جا بدی تو فریزر. ای که چیزی نیست، آقاجانُم، یعنی بابای بابام یَگ مرحله بالاتره. به ای صورت که حرص مِزنه مبادا یَگ وقتی نون کم بیاد و از گشنگی بمیرِم! مثلا او زمانا که کرونا نبود و قیمت‌ها هم ای‌جوری نبود، مرفتِم رستوران‌های طرقبه شاندیز چلوکباب سفارش مدادم. بعد مثلا یَگ پلاستیک نون میاورد، آقاجانُم لب به غذا نِمزد و نمذاشت ماها هم شروع کنِم تا گارسون یَگ سینی نون برامان بیاره و خیالش راحت بره که نون به اندازه کافی هست و بعد غذا بخورِم! بعدش هم وقتی نونای اضافی ره حساب مکردم به هرکی یَگ بسته مداد که ببره خانه‌اش که یَگ وقتی نون کم نیاره!
الان جوری شده که عیال از بس به حروم شدن نون حساسه، خودش وظیفه خرید نون ره به عهده گیریفته و اگر یَگ زمانی نتِنست، به مو ای‌جوری پیام میده: «لطفا سر راه یک عدد نان، یک دانه، فقط یکی، به انگلیسی وان برد، انگشتم رو نگاه کن، یک دونه، نون بخر»! ایم از ای.
@aKardar
303 views06:30
باز کردن / نظر دهید
2020-10-02 12:17:24
اگه میتونی بیا بگیر... ها... نه پات از خط قرمز ما نباید رد بشه... یک کم دیگه...
قاه‌قاه‌قاه
249 views09:17
باز کردن / نظر دهید
2020-10-02 11:51:08 داستان فصل بعدی «دل» لو رفت!
علیرضا کاردار
مدتی است بازار سریال‌های شبکه نمایش خانگی داغ است، به‌حدی که هر از گاهی یک چیزی را می‌سوزاند. یا تهیه‌کننده و کارگردان را، یا بازیگران را و در بیشتر مواقع بینندگان را. البته سوختن بینندگان از نوع دیگری است، این طوری که چرا راضی شده‌اند برای خریدن این سریال پول‌شان را دور بریزند! همان‌طور که دیدیم آقای سعید راد بازیگر سریال دل، در مصاحبه‌ای از خجالت آقای منوچهر هادی درآمد و دل را شست و روی بند پهن کرد. آقای هادی هم در صفحه‌اش از او دلجویی کرد و خانم یکتا ناصر هم در کامنت‌ها سعی کرد دل همسرش را به دست بیاورد. به هرحال این سریال تمام شد و دل‌ ما هم که خنک شده بود، تصمیم گرفتیم طرح فیلم نامه فصل‌های بعدی این سریال را بنویسیم تا مبادا داغ این اثر فاخر به به دل‌مان بماند.
رستا و آرش به همدیگر رسیده‌اند ولی تا ازدواج کنند حدود 120 قسمت فرصت داریم که آرش با کراوات و بنزش در شهر بگردد و هی «رستا رستا» کند و رستا هم بغض کند، زیرلبی چیزی بگوید و زور بزند اشکش دربیاید، در حالی که صندلی کناری آرش نشسته. در فصل قبل دیدیم آن بلا سر آوا آمد ولی چون بازیگرش همسر کارگردان است، به این راحتی‌ها از سریال حذف نمی‌شود. پس می‌بینیم به علت اختلالات عصبی در بیمارستان روانی بستری شده و باید 35 دقیقه از هر قسمت او را ببینیم که با سر و وضع آراسته در تیمارستان نشسته و ناخنش را می‌جود. نکیسا هم که به دلیل پرتاب غیرموفقیت‌آمیزش حالش بد شده، می‌بینیم زیر خروارها دستگاه درحال تنفس مصنوعی است و هی یک چشمی اخم می‌کند و پلکش می‌پرد و صدای بوق دستگاهش کم و زیاد می‌شود. از آن طرف خسروخان برای حفظ آمادگی جسمانی در باشگاه رزمی ثبت‌نام کرده و اتابک سپنتا هم مشغول منت‌کشی از همسرش و پدر همسرش است. در این بین ناهیدخانم که از یک طرف دخترش خل شده و از طرف دیگر دختر شوهرش دارد ازدواج می‌کند، نمی‌داند ناراحت باشد یا خوشحال و چون به‌خاطر بوتاکس صورتش نمی‌شود حالتش را فهمید، در هر قسمت یک ربع آه می‌کشد تا خودمان حالش را حدس بزنیم. از طرف دیگر، فاراب شوهر سابق مرسده که به قید وثیقه از زندان آزاد شده، طی یک عملیات محیرالعقول شامل شکستن در زندان، فرار می‌کند و به سراغ همسر سابقش می‌رود که در این هنگام می‌بیند رابی از آلمان برگشته...
لطفا ادامه این سریال جذاب را در فصل سیزدهم به بعد دنبال کنید.
@aKardar
214 views08:51
باز کردن / نظر دهید
2020-09-22 12:15:42 شخصیت‌شناسی بر اساس ماسک زدن
روزنامه خراسان | علیرضا کاردار
حتما شما هم با افرادی که درست ماسک نمی‌زنند برخورد دارید و از دست‌شان حرص می‌خورید. شاید هم خدای‌نکرده خودتان از همان دسته افراد هستید. امروز شخصیت افراد جامعه را براساس نوع ماسک زدن‌شان تحلیل می‌کنیم:
دماغ بیرون| بسیار مثبت‌اندیش؛ چون معتقدند ویروس کرونا بزرگ‌تر از سوراخ بینی است و از آن‌جا وارد بدن نمی‌شود!
دهان بیرون| خیلی اجتماعی؛چون با ماسک نمی‌توانند دایم صحبت کنند و مجبورند ماسک را بالا بدهند تا مبادا دیگران فکر کنند این‌ها اهل تعامل اجتماعی نیستند!
زیر گردن| مقداری حواس‌پرت؛ چون کرونا را با بیماری اوریون اشتباه گرفته و فکر می‌کنند این ویروس روی گلو تاثیر می‌گذارد!
چشم درون| خیلی حساس؛ از ترس این که ویروس علاوه بر دهان و بینی، از چشم‌هایشان وارد بدن نشود، چشم‌ها را هم توی ماسک می‌گذارند. اگر ماسک بزرگ‌تر داشته باشند، شاید گوش‌هایشان را هم داخل آن ببرند!
گوش آویزون| کمی فراموشکار؛یادشان می‌رود دوتا کش ماسک را پشت گوش بیندازند و فقط یکی را پشت گوش می‌اندازند!
آینه آویزون| تا حدودی تجملاتی؛ می‌خواهند به همه نشان دهند که ماسک دارند برای همین آن را از آینه ماشین یا دسته موتورشان آویزان می‌کنند تا پز بدهند!
توی جیب یا خانه| بسیار محتاط؛ چون نمی‌خواهند به هیچ قیمتی ماسک‌شان کثیف شود و اصلا ازش استفاده نمی‌کنند!
@aKardar
214 views09:15
باز کردن / نظر دهید