~ یادآوری مرگ خود در لحظات بیماری، ملال، از دستدادن و شنیدن خ | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ یادآوری مرگ خود در لحظات بیماری، ملال، از دستدادن و شنیدن خبر مرگ دیگران پدیدهای مرسوم است، اما یادآوری آن در هنگام رضایت، لذت و خوشی؛ در میانهی یک جشن یا موفقیت فردی موضوعی است که احتمالا ما را به این فکر میندازد که ممکن است افسرده باشیم. اما شاید این وضعیت خاص را بتوان نوعی «یادآوری بنیادین» نام نهاد. یادآوری مرگ خود در لحظات خوشی، محصول یک یادآوری مهمتر است که از تجربه زندگی عینی برخاسته است. اینکه هر شادی و خوشی و لذت و موفقیتی، موقتی و گذراست. یادآوری مرگ خود در لحظه خوشی در حقیقت یادآوری این گذرایی و در واقع یادآوری تجربیات زندگی است. مرگ من وقتی در جایی نامتوازن به یاد من آورده میشود و به میانجی «خوشی» از ناخودآگاه بیرون میپرد، میتواند گویای مصالحهای باشد: صلح (هر چند شکننده) بین دو نیروی متخاصم بنیادین روان یعنی غریزه مرگ و غریزه زندگی؛ تاناتوس و اروس، تجربه لحظهی رشک برانگیز سانچو پانزا، کسی که نیاز به فراموشی ندارد.