~ حملات به هوشنگ ابتهاج (سایه) آنهم بعد از مرگ وی، همچون ناسزا | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ حملات به هوشنگ ابتهاج (سایه) آنهم بعد از مرگ وی، همچون ناسزا به براهنی و در آینده احتمالاً هر روشنفکری که بمیرد، علاوه بر آنکه تجدید میثاق با ایده «ضدیت با روشنفکر» جلال آلاحمد است، راوی نوعی استیصال عمیق از وضعیت است. آدمهای مستأصل که نمیتوانند شرایطشان را بهبود ببخشند و در خود توانی برای تغییر عینی وضعیت نمییابند، اسبهای خویش را به سوی آسیاب خاموش روشنفکران روان میکنند. حالا چرا روشنفکران؟ چون مستأصلشدگان خود را بدانها شبیهتر از هرکسی مییابند. آنها در حقیقت به خودشان، به ضعفها و استیصالشان حمله میکنند؛ که البته هیچ زحمت و عقوبتی هم ندارد. از جلال آلاحمد گرفته تا مخالفانِ معاصر روشنفکران، همگی این واقعیت را پنهان کردهاند که لازمه مخالفت با روشنفکری، روشنفکر بودن است. شما نمیتوانید از مارکس و شریعتی و براهنی و شاملو و فوکو و سایه متنفر باشید بدون اینکه خودتان روشنفکر باشید. آنچه بر طارم این حملات دیده میشود، احساس گناه شدید است.