° اگر کشتگان تشییع جنازه قاسم سلیمانی در کرمان «حامد اسماعیلی | تجربه زیسته l امین بزرگیان
° اگر کشتگان تشییع جنازه قاسم سلیمانی در کرمان «حامد اسماعیلیون» ندارند، «محسن اسدی لاری و زهرا مجدِ» آنها را باید پیدا کرد. دو کاراکتر در بازماندگان هواپیما داریم: کاراکتر مخالف نظام پیش از واقعه و کاراکتر موافق نظام پیش از واقعه: «اسماعیلیون» و «لاری». اگر چنانچه کاراکتر اول را در کشتگان کرمان نداریم، صدای کاراکتر دوم را پیدا کنیم: دادخواهی از واقعه کرمان و مقابله با حذف کامل کشتگان آن.
شرمآور نیست که به جز افکار عمومی حداقل سپاه، خانواده قاسم سلیمانی و حزباللهیها هیچ شمعی برای ۶۲ جانباخته در کرمان روشن نکردند؟ هیچ فیلمی و تصویری از آنها ندیدهایم. گویا خانواده آنها هیچ خشمی از بیکفایتی مسوولان ندارند. این میزان از حذفشدن عجیب است.
آسیبدیدگان از حکومت یا برخوردار از زبان، رسانه و معنا هستند و «معترض» میشوند؛ یا فاقد اینها هستند که به خود حکومت میچسبند. این چسبندگی متفاوت است با چسبندگی طبقهی متوسط حامی حکومت که از امکانات آن بهره میبرند. کافی است لیست کشتههای کرمان را نگاه کنیم. آنها غالباً از روستاها و شهرستانهای جنوب کشور بودند. عکسهای باقی مانده از کفش و لباس آنها نیز نشان میدهد از چه طبقهای بودند؛ افرادی همطبقه با کشتگان آبان ۹۸. جیمز سی اسکات در کتاب سلطه و هنر مقاومت نشان داده، نباید فراموش کنیم که پناه گرفتن به دولت یک نوع مقاومت در برابر سلطه برای طبقهی فرودست به هدف زندهمانی است. فرودستان بخاطر وضعیت عینی و شکنندهی اقتصادی و جایگاه اجتماعیشان صورتبندیهایی از مقاومت را دارند که یکی از رایجترین آنها چسبیدن به سلطهگر برای در امان ماندن است. تأکید میکنم که این چسبیدگی را نباید با حامیان طبقه متوسطیِ حکومت یکی پنداشت. اینها دو صورتبندی بهکل متفاوتاند. حذف کردن مجدد کسانی که پیش از مرگ، زندگی پرمشقتی داشتهاند، همدستی ناخواسته با حکومت است. باید دامنههای دادخواهی را به تمام ستمدیدگان گسترش داد.
معنای سیاست رهاییبخش در وهله اول ایستادن جانب حذفشدگان و سخنگویی دربارهی مکانیزمهای حذف شدن و حاشیهای شدن است.