Get Mystery Box with random crypto!

~ فیلم «نفرین» بلا تار، کارگردان مجارستانی، داستان ساده‌ای است | تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ فیلم «نفرین» بلا تار، کارگردان مجارستانی، داستان ساده‌ای است درباره عشقِ نفرین شده‌ی یک مرد در دوره‌ای فلاکت‌بار برای همگان.
١.در فیلم بلا تار، دوربین و تصاویر همواره از داستان عقب می‌افتند. او با نگه‌داشتن و کندی دوربین‌اش، زمانِ کش‌آمده برای عاشق را تصویر می‌کند. در واقع بلا تار تغییر مفهوم و چیستی «زمان» را در حالات روحی و عینی متفاوت نشان می‌دهد؛ نکته‌ای که هنری برگسون، فیلسوف فرانسوی، پیشتر در کتاب «زمان و اراده آزاد» در باب معنای حقیقی زمان و درک فیزیکی رایج از آن گفته بود. برای فرد افسرده و ملال‌زده، زمانِ حقیقی از زمان فیزیکی مدام عقب می‌افتد و کار بدان‌جا بالا می‌گیرد که گاهی سعی می‌شود با قرص‌ و درمان، این شکاف جبران شود. برگسون، بلا تار و ملال به ما نشان می‌دهند که زمانْ پدیداری وجودی است که در ارتباط با حالات سوژه بوده و بسیار وابسته به موقعیت‌های اجتماعی و روانی اوست.
٢. مرد عاشق در تمام فیلم با انگشتانش بازی می‌کند. او مدام در حال کاری است که کاری نیست. دست وقتی به خود بر می‌گردد، یعنی نه با شی‌ای دیگر که با خودش مشغول می‌شود، بیش از هر نشانه‌ای بازگشت شدید فرد به خود را نشان می‌دهد. چنین عملکردی از دست‌ها نشانه‌ای است از «اضطراب»؛ و غالباً اضطراب از کاری یا واقعه‌ای که پیش‌روست. برای فرد مضطرب چنان این احساس قوی است که خودِ زیستن را برای او تبدیل به موضوع اضطراب می‌کند. او از «بودن» مضطرب است؛ در واقع به تعبیر برگسونی از هرنوع «شدن» می‌اضطرابد. برای مردِ عاشق فیلم بلاتار، این اضطراب هم به شدنِ خودش مربوط است، هم به بودن دختر؛ دختری که در نهایت با دوستِ مرد هم‌بستر می‌شود و اضطراب عاشق‌اش را به خشم و رفتن به دفتر پلیس و زیستِ سگی می‌کشاند.
٣. پیرزنی در فیلم مدام با مرد عاشق وارد گفت‌وگو می‌شود. او نماینده اخلاق، دین و در مجموع سوپراگوی فرد است. پیرزن کاری از پیش نمی‌برد. فرد و جامعه‌ی بحران‌زده نسبت به اخلاق عمومی هیستریا پیدا می‌کند و مدام آن را پس می‌زند، چون احساس می‌کند که با این کار از وضعیت انتقام گرفته و می‌تواند همه چیز را نابود کند.
۴. امیل زولا در رمان La Joie de Vivre این سؤال مهم را می‌پرسد: «آیا ممکن است کسی چیزی را که به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد و دیگر به آن علاقه‌ای نشان ندهد؟» بلا تار در نفرین به دنبال پاسخ به این سؤال زولا است. او یک «شکست» را تصویر می‌کند. شکست فرد از محیط، زمان، دیگری و خود؛ شکستی ناشی از ناتوانی در فراموش کردن، فردی نفرین‌شده.
@AminBozorgiyan