آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
1.98K
توضیحات از کانال
یادداشتهایی دربارهی همه چیز و هیچ چیز
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2022-07-25 20:38:38
برای این روزگار که در آن مرگ از زندگی سخاوتمندتر است...
676 viewsedited 17:38
2022-07-13 20:10:28
آقای بورخس مینویسد که خاستگاه تانگو، روسپیخانههای آرژانتین است و توضیح میدهد که نخستین ترانههای تانگو پر از الفاظ جنسی بودهاند با تاکیدی بر نرینگی و چیرگی چنان که زنان "آبرومند" تن به رقصیدن تانگو نمیدادند.
به زنان تنفروش غمگینی فکر میکنم که فقدان عشق را با رقصیدن تانگو تاب آوردند؛ به مردان فقیر خشمگینی فکر میکنم که فقدان عشق را با رقصیدن تانگو تاب آوردند و به تانگو که در طول تاریخ دگرگونی خود چگونه غرور زخمی حذفشدگان را نوازش کرد و سرانجام آنان را همراه خویش بالا کشید، شبیه همین موسیقی درخشان آستور پیاتزولا
#امیرحسین_کامیار
1.5K viewsedited 17:10
2022-07-08 20:43:34
"موسا بیدار شد. دید دلبر شده، شمع مرده، ساقی خفته"...از گفتههای شمس تبریزی است در مقالات شمس. بعد از خودم پرسیدم از این خلاصهتر میشد برخاستن از کابوس فقدان را شرح داد؟
#امیرحسین_کامیار
1.9K viewsedited 17:43
2022-06-26 20:01:42
داشتم داستان ضحاک و فریدون شاهنامه را سر کلاس برای بچهها تفسیر روانشناختی میکردم. رسیدم به جایی که ضحاک از مغز سر جوانان ایرانزمین خوراک برای مارهایش میساخت و مردمان ناگزیر یا تن به مرگ میدادند یا دل به گریز میسپردند، بعد بغض کردم، دو بار. و سخت گرفتم به خودم که اشک نریزم در رثای این همه جوان که در این سالها در خاک رفتند و این همه جوان که در این سالها از این خاک رفتند.
دیروز داشتم برای عزیزی میگفتم ذره ذره جان و تنم گویی محتاج است به دلداری.
#امیرحسین_کامیار
2.5K views17:01
2022-06-05 19:56:32
گاهی چشم باز میکنی و میبینی زندگی بوی مرگ میدهد، همه چیز و همه کس در اطراف تو مرگآلودند انگار...بعد درست که نگاه میکنی میفهمی این خود تو هستی که مرگ به جانت نشسته، عطر مرگ روحت را شسته و با عینک مرگ به جهان خیره شدهای.
شبیه همان روایت مولوی در فیهمافیه:"پیلی را آوردند بر سر چشمهای تا آب خورد، خود را در آب میدید و میرمید. او میپنداشت که از دیگری میرمد، نمیدانست که از خود میرمد".
همه دنیا را اگر زشتی گرفت، همه زندگی اگر بوی مرگ میداد، اول آدم باید نگاه کند به خودش، به بود و روشش...آدم اما همین کار ساده را سخت انجام میدهد، آدم آخر نگاه میکند به خودش، با این امید لابد که کاش آخر دیر نباشد.
#امیرحسین_کامیار
3.1K views16:56
2022-03-20 19:58:10
نوروز درباره بازگشت است، درباره فرصت دوباره.ايرانِ کهن دو جشن بزرگ داشت: اول جشن پاييزي.شهادت داوطلبانه ايزدي پاك و جوان و باروري زمين به بركت خون روشن او. سپس جشن بهاري: تولد دوباره ايزد شهيد که نويدبخش امكان نوزايي زندگي است.
نوروز تجلی جشن دوم است، جشن اميدواري. آدميان و ايزدان سرشتي يكسان دارند. ما شهداي تجربههاي فقدان خويشيم.
نوروز درباره اميد به بازگشت چيزي است
كه گمان ميكرديم تا ابد از دستش دادهايم؛چيزهايي شبيه عشق، ايمان و شادي... نوروز شادباش نوزايي اميد در آدمي است.
#امیرحسین_کامیار
3.9K viewsedited 16:58
2022-03-14 20:36:27
مهمترین چیزی که اگر در زندگی خوششانس باشیم آن را میفهمیم، درک فضیلت معمولی بودن است. معمولی بودن یعنی با در نظر گرفتن تمام قوتها و ضعفها ما هنوز ارزشمندیم؛ معمولی بودن یعنی برای مقبولبودن لازم نیست مدام کارهای شگفتانگیز کنیم، لازم نیست خودمان را به خاطر شگفتانگیز نبودن ملامت کنیم؛ لازم نیست که بترسیم.
معمولی بودن میانمایگی نیست. میانمایگی وقتی رخ میدهد که معمولیبودن جان انسان تسخیر میکند و بعد تو دیگر جرات نداری که معمولی نباشی. در واقعیت به گمانم فقط کسی که صداقت و شجاعت معمولی بودن را در خود داشته باشد میتواند که میانمایه نباشد.
معمولی بودن شگفتانگیز است چون عمیقا انسانی است و انسان ذاتا کهکشانی عمیق و وسیع است اگر که با دست خود، خویش را تباه نکند و در حسرت عبور از مرز معمول زندگی را به سیاهچاله تبدیل نسازد. اگر آدمی بتواند بر این وسوسه چیره شود، زندگی را شبیه مادری خواهد یافت با مهربانی معمولی که عمدتا از ما دریغ شده است.
#امیرحسین_کامیار
4.4K viewsedited 17:36
2022-03-05 21:02:42
نوشته بود: تماشای اینکه چطور دانسته یا نادانسته داشت خودش را ویران میکرد غمگینترین چیزی بود که در این ایام دیدم. از تماشای ویرانی کسی که جان زلالی دارد، غمگینتر هم چیزی هست؟
جواب دادم: غمگینترش شاید تماشای عجزِ خودت است که به رغم تمام تلاشت برای کمک به او، مکرر و مداوم شکست خوردهای؛ سختترش شاید همین دیدن ناتوانیت باشد در نگهبانی از آن خردک شعله نور جایی در حوالی قلب او.
#امیرحسین_کامیار
3.6K views18:02
2022-02-14 22:34:11
اول- چون این درباره امید است و امید زیباترین چیزی است که در دنیایی آشفتهاحوال و سنگدل، در دست آدمی باقی است. عاشقی تلاش انسان است برای دوست داشتن زندگی به طور عام از طریق دوست داشتن یکنفر به طور خاص. اینطور اگر نگاهش کنی آن اغراق غریب ترانههای عاشقانه دیگر دور از واقعیت نیستند بلکه صرفا سطح متفاوتی از واقعیتند.
هر بار که ما عاشق میشویم، مستقریم در مرکز زمین و بسیار دوست داشتن دیگری که بسیار دوست داشتن زندگی است در واقع ما را به مرکز ثقل حیات تبدیل میکند، مرکز تعادل زندگی در تمام اشکالش. دقیقا در همین احوال است که میشود پذیرفت:"هر چی که جاده است رو زمین/به سینه من می رسه".
3.7K viewsedited 19:34
2022-02-14 22:04:36
دوم- اگر زمانی بتوانم چیزی به زیبایی این بنویسم، چیزی به زیبایی این ترانه و صدا و آهنگ، گمان میکنم که رستگار شدهام. هر آنچیزی که آدم لازم دارد درباره عشق بداند، درباره اشتیاقی که انسان را به صلیب میکشد، درباره درد دوری که سنگسارت میکند، درباره حسرت و هوس، امید و نومیدی، دوری و نزدیکی؛ همه و همه آنجا هست.
میدانی کی به گمانم آدم میتواند بفهمد که عاشق شده است؟ آن زمان که کسی در زندگیش ظهور کند که از اینکه شنیدی زیباتر باشد، زیباتر از "حدس گر گرفتنت، در تنور هر نفس، غم نه اما کم که نیست/ همشب تازه تو، ترکش پر تیر عشق، سنگ سنگر هم که نیست".
2.8K viewsedited 19:04