2021-04-22 19:44:42
✿✵ <❈﷽❈> ✵✿
هـر شــ ــب
داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
مدرسهسازی كه مدرسه ساخته بود
و در اختيار بچههای استثنائی گذاشته بود
یک روز وارد دفتر مدیر شد
گفت: آمدم در دفتر بنشينم
اول كسی كه میآید مهمانش كنم برای كربلا
گفتم: خبری شده؟
گفت: حالا ديگر من ...
نشستیم ببینیم چه كسی در دفتر رئیس را
باز میكند یک مدتی كه نشستیم
یک خانم معلمی در را باز كرد
خودش هم گفت: خب همین
به خانم گفتند: اين آقا صاحب مدرسه است
یعنی بانی مدرسه است آمده شما را
مجانی كربلا ببرد
مهمانت كند كه خودت كربلا بروی
اين خانم منقلب شد كلافه شد
گفت: من دیروز یکی از این بچههای
حالا ديروز یعنی چند وقت قبل
حالا یا دیروز یا روز قبلش یا روزهای قبلش
یكی از این بچهها نیازی داشت
آخه بعضی از اين بچههای استثنائی بندگان
خدا آب دهانشان را هم نمیتوانند نگه دارند
اشكشان، آب دهانشان
خیلی نیاز به محبت دارند
میگفت: یکی از این بچهها كه نیاز به
محبت داشت، من معلم نشستم این را
تمیزش كردم
این بچه یک نگاهی كرد و گفت:
«إِنْ شاءَ الله» كربلا بروی
و آن دعا مستجاب شد
اين اتصالات است ارتباطات خیلی قوی
بنابراین یک وقت اگر كسی یک كسی را
میبیند ضعف دارد فكر نكند از ...
شاید دعای این مستجاب شود.
✧✾════✾✰✾════✾✧
کـانـال آرامـش بـا خــدا☟
کلیک کنیـد ⇩⇩⇩
➯ @Arameeshbakhoda
95 views16:44