هرشب ساعت ۱۱، قطاری از ایستگاه نفرینشده «فال وول» میگذرد که | اشعار و سخنان ناب
هرشب ساعت ۱۱، قطاری از ایستگاه نفرینشده «فال وول» میگذرد که سالها پیش به خاطر مرگ سوزنبان از ریل خارج شده و همه سرنشینانش کشته شدهاند.
در یک شب بارانی «تدی» سرش را از پنجره قطار بیرون میآورد و باد کلاهش را میبرد و او مجبور میشود که ترمز قطار را بکشد. این کار او باعث میشود که بقیه مسافرها به قطار بعدی نرسند و به ایستگاه «فال وول» که همان نزدیکی است، بروند. مدیر ایستگاه مردی است به نام «سائول هاتکینز»، که به مسافرها توصیه می کند هرچه زودتر ایستگاه را ترک کنند، چون هر شب سر ساعت ۱۱ قطار ارواح از آنجا رد میشود؛ اما هیچ یک از مسافرها راضی نیستند که در هوای بارانی چند مایل پیاده تا جای اقامت بعدی بروند. سائول ایستگاه را ترک میکند و تدی هم شربت خوابآوری به یکی از مسافرهای پیر که از تاریکی و ایستگاه میترسد، میخوراند در ایران در سال ۱۳۷۶ تله تئاتر زیبا و به یادماندنی "قطار ارواح "کاری از رضا کرم رضائی پخش شد،که با هم به آن گوش میدهیم