@asharparsi نیمه جانی بر کف کوله باری بر دوش مقصدی بیپایان قرن ها پشت افق سحری سرگردان که در آن آتش کم نور نگاهی تنها سینهٔ ساکت صحرای سحرگاهی را مثل یک آینه رو به برهوت پی سوسوی نگاهی دیگر بی ثمر میکاود وحشتی بیگانه در سراپای وجود لذتی پرآشوب پای محراب سجود در دل ویرانی آخرین دلخوشیم چشم ویرانگر توست خسته از جنگیدن آخرین فرصت صلح عشق عصیانگر توست کاش غیر از من و تو هیچ کس با خبر از ما نشود نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز نوبت بازی دنیا نشود #افشین_یداللهی 362 views06:13