Get Mystery Box with random crypto!

‍ سوز هجران فوت پدر از غم انگیزترین و تلخ ترین حوادث زندگی اس | آستانه مرکزی⚘

‍ سوز هجران

فوت پدر از غم انگیزترین و تلخ ترین حوادث زندگی است. یک سال پیش در چنین ایامی غروبی غمگین بر وجودمان سایه سیاهی انداخت و غم های ما طلوع دوباره ای یافت. شادروان حاج قدرت اله عباسی از میان ما رخت بربست.

پدرجان!
یک سال از رفتن ناباورانه ات و هم آغوشی ما با غم فراق و همنشینی با خاطرات فراموش ناشدنی تو گذشت. در سالروز عروجت بر سر آرامگاهت گردهم خواهیم آمد. این بهار نیز بدون حضور گرمت برای ما همانند پاییز خزان است. دومین بهاری است که رنگ سیاه گرفته است.
اولین بهار سیاه، حادثه شهادت نوجوان دلاور و رزمنده، فرزندت احمدرضا در سرحدات میهن در فروردین 1362 بود. عروج ملکوتی او کمرت را شکست، بیماری های رنگارنگ در وجودت لانه کردند و غم فراقش تا روز وداع سایه به سایه ات تنهایت نگذاشت.

پدر گرامی!
امروز دلم برای چهره ات بسیار تنگ شده؛ چهره ای که درآغوش خاک آرام گرفته است. چهره ای که بعد از شهادت فرزندت در دفاع از سرزمین در سرحدات، خاک غم بر آن پاشیده شد و نشاط از آن رخ بربست. چقدر دشوار بود دیدن لحظه هایی که با شنیدن یاد و نام احمدرضا، قطرات اشک از گوشه چشمانت روان می شد.

پدر ارجمندم!
همین که می دانم هیچ کس و هیچ چیز جای خالیت را برای من پر نمی کند دلهره آور است. حسرت هایی هست که هیچ گاه از دل فرد بیرون نمی روند و مثل سایه همراه آدم می آیند. مثل حسرت نداشتن پدر. نبودن هایی هست که با هیچ بودنی جایشان پر نمی شوند، مثل جای خالی پدر.

پدر جان!
ای تکیه گاه روزهای تنهایی من! ای که نزد تو، پشتکار، تلاش، اعتماد به نفس، کسب موفقیت، راستگویی و درستکاری را فرا گرفتم. دلتنگ روزهایی هستم که می دانم دیگر باز نخواهند گشت.
ای اولین معلمی که به من وجدان کاری، اخلاق انسانی، انجام امور خیر، همدلی و حسن سلوک با مردم را نشان دادی. نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست.

پدرگرامی!
با اینکه نیستی نامت باعث اعتبار و سربلندی من است. کارهای خیر و نیک تو سرمایه گرانبهایی برای خاندان ماست. اجازه بده به گوشه ای از آنها اشاره کنم. حالا دیگر نیستی که بگویی ریا می شود!
- اهداء 500 مترمربع زمین به مسجد فاطمیه محله آهنگران شهر آستانه،
- دادن شام عزای سالار شهیدان حسین بن علی(ع) در شب عاشورا به مدت 60 سال پی در پی در این مسجد
- ذبح گوسفند در روز عید قربان و توزیع گوشت آن بین نیازمندان به مدت 60 سال، تنها گوشه ای از کارهای نیک توست.

پدر جان!
نیک می دانم صدها کار خیر ریز و درشت دیگری نیز در سکوت انجام دادی، ولی عادت نداشتی برای کسی آنها را بازگو کنی. کمک به نیازمندان، پرداخت قرض الحسنه و کارگشایی، ضمانت وام های بانکی. اجازه بده خاطره ای را به نقل از رئیس محترم شعب بانک صادرات در استان مرکزی و مربوط به سال 1374 در اینجا بیان کنم.
او یکروزی به من گفت: در سطح استان مرکزی شما تنها فردی بودی که بدون تزلزل و با قبول ریسک، ضمانت پرداخت وام نوسازی مسکن روستایی به یک صد نفر در بخش هندودر وآنهم بطورهمزمان در یک روز را بدون هیچ چشمداشتی قبول کردی. روستائیان عزیزی که به علت فقدان سند ثبتی ملکی، وثیقه ای برای اخذ وام نداشتند.

پدرجان!
روزهای دلتنگی مان را به یاد خوبی ها، مهربانی هایت و کارهای نیکویت سپری می کنیم و سالگرد درگذشتت را با نثار فاتحه ای به روح پاکت گرامی می داریم. روحت شاد ای نیکمرد دوست داشتنی!

به قلم: دکتر حجت اله عباسی