میخواهم دست خودم را بگیرم و بروم سر قرارشان، رو به روی آدم جدی | •○تـــرانــهـ ےِ عشــقـــ○•
میخواهم دست خودم را بگیرم و بروم سر قرارشان، رو به روی آدم جدید زندگیش بایستم و بگویم: خوب به من نگاه کن، چندتار موی سفید لابه لای موهایم می بینی!؟ انگشتش را روی خط اخم پیشانیم بکشم و بگویم: می خورد چند سالم باشد!؟ میخواهم بروم و بگویم: حواسش را جمع کند... دلش را به یک آسمان ابری و زمین بارانی نبازد قرار های زیر پنجرهی اتاقش را باور نکند و دلش برای مکالمه های آخرشب غنج نرود میخواهم بگویم: بعضی آدم ها عادت کرده اند، که رسالتشان چند تار موی سفید از زندگی هر آدمی باشد... میخواهم آرام در گوشش زمزمه کنم: دلت را گرم نکن، او اگر عاشق موی مشکی بود، دلش به همان نفر اول گرم می شد...