Get Mystery Box with random crypto!

#شهوت_صـورتی #پارت_2 _ لـخـت شو _ چی.....چیکار کنم؟؟ ب | بی خوابی‌ و‌‌ عاشقی...!

#شهوت_صـورتی
#پارت_2


_ لـخـت شو

_ چی.....چیکار کنم؟؟

با پوزخندی تکرار کردم

_ لباسات رو دربیار

با تته پته گفت

_ اما اخه اقا....

_ گفتی به خاطرش هرکاری انجام میدی
اگر نمیخای که به سلامت....

خواستم قفل در باز کنم که گفت

_ صبر کنید

با لبخند پیروزمندانه ای سمتش برگشتم
از جاش بلند شد و مقنعه اش از سرش بیرون کشید

موهای طلایی رنگ بلند بافته شده اش و چتری های کوتاهش الان جلوه بیشتری پیدا کرده بود

دستش سمت دکمه های مانتوش برد و دونه دونه بازشون کرد

مانتوش دراورد و روی مبل انداخت
تنها تاپ مشکی زیر مانتوش تنش بود که به خاطر نبستن سوتین نوک سینه هاش از زیر تاپ هم مشخص بود

لبش به دندون گرفت و با خجالت گفت

_ نمیشه شلوارم درنیارم؟؟

_ من حوصله بچه بازی و خجالت کشیدناتو ندارم

خواستم حرفم ادامه بدم که شلوارش از ترس اینکه بگم بره بیرون سریع پایین کشید

شورت قرمز توری پاش بود

بهشتش کمی مشخص بود

دست به سینه و منتظر نگاهش کردم

_ فکر کنم وقتی گفتم لخت متوجه منظورم شدی!!

تاپش از بالای سرش بیرون کشید و شورتش دراورد

بدون اینکه نگاهم کنه برهنه جلوم ایستاد

نگاهم روی بدن سفید و بدون موش گردوندم

بهشت صورتی لای پاش وسوسه ام میکرد همین الان کارش یه سره کنم

اما میخاستم از یه چیزی مطمئن بشم
سمتش میزم رفتم و روشو خالی کردم
بهش اشاره کردم جلو بیاد

_ بیا اینجا ببینم....

با قدم های چسبیده و اهسته سمتم اومد
با کمی فاصله ازم ایستاد

سرش به سینه اش چسبونده بود و نگاهم نمیکرد

_ روی میز دراز بکش

نگاهش بالا اورد و با چشمای گرد شده نگاهم کرد

کمی طول کشید تا حرفم تجزیه و تحلیل کنه

بدون اینکه سوال بپرسه روی میز نشست
آروم روی میز سرد دراز کشید که لرزی به بدنش نشست

بالاخره فهمیده بود نباید هیچ دلیل ازم بپرسه و فقط باید کاری رو که میگم انجام بده

به رون پاش چنگ زدم و دو طرف میز گذاشتم تا پاهاش از هم باز بمونه

دستم لای چاک بهشتش کشید

که پاهاش بهم چفت کرد

دستوری و با اخم ریزی بین ابروهام گفتم

_ ازهم بازشون کن

به حرفم گوش کرد و سریع پاهاش از هم باز کرد

با انگشتام پره های بهشتش از هم فاصله دادم

سرم‌کمی خم کردم تا بتونم داخل سوراخش ببینم

با دیدن پرده اش لبخندی زدم

سیلی آرومی به بهشتم زدم و گفتم

_ میتونی بلند شی

از جاش بلند شد و روی میز نشست
دستم از بالای سینه اش سمت پهلوهاش کشیدم

_ از این به بعد هرموقع من گفتم و هرجا که بودیم باید در اختیارم باشی

منم در عوض حقوق خوبی بهت میدم تا بتونی هزینه دانشگاهتو بدی خوبه؟؟

سری یه نشونه تایید تکون داد و گفت

_ بله اقا

https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx
https://t.me/+_g-hp5P_rBAyZmIx


ملکا دختر کیوت و خوشگلی که به خاطر مخارج دانشگاه قبول می‌کنه که صیغه رئیس شرکت جذاب و خشن اش بشه و هر شب .....