گاهی میان تکه پارههای کارتنهای خالی و خیس در آن پایینِ شهر د | بهشت حسن
گاهی میان تکه پارههای کارتنهای خالی و خیس در آن پایینِ شهر در آن سکوت و ظلمات و فقر گویا فانوسی میدرخشد و چهرههای سیاهشان را رنگ میدهد و دلهای بی فروغشان را نور گاهی فانوس همان لقمه غذاییست که در دستهای پینه بستهشان مینشیند همان چهرهی گشادهای است که لبخند بر لبان خشکشان مهمان میکند و یا همان مهریست که در قلبی جمع میشود و طعامی که خلق را سیر میکند شاید این فانوس در قلب همه ی ما خاک میخورد... تنها روشنش باید کرد تا نور مهرش چراغانی کند شبهای بی فروغ خلق الله را پس فانوس قلبت را بیافروز...
پ.ن: لینک درگاه پرداخت آنلاین، برای واریز کمک های مردمی