Get Mystery Box with random crypto!

می دونم من تنها مادری نیستم که حین بارداری فرزند دومم نگران بو | بهترین مادر دنیا شادترین کودک




می دونم من تنها مادری نیستم که حین بارداری فرزند دومم نگران بودم چطور می تونم فرزند دیگه ای رو اندازه فرزند اولم دوست داشته باشم!
من تردید داشتم که آیا واقعاً جای کافی برای عشق یک فرزند دیگه توی قلب من وجود داره؟
و این تردید به محض این که نوزاد پسر تازه متولد شده روی سینه من گذاشته شد، از بین رفت. قلب من بزرگ شد و بیشتر از اونچه که فکر‌میکردم گسترش پیدا کرد.

اما با گذشت روزها و هفته ها ، متوجه چیزی شدم که قبلاً هیچکس به من نگفته بود. این بار چیزی متفاوت بود. عشقی که من نسبت به فرزند دومم داشتم همون عشقی نبود که برای فرزند اولم داشتم. منظورم از نظر کمیت نیست چون عشق من به هر دوی اونها به یک اندازه است و اصلا قابل اندازه گیری نیست.

وقتی پسر اولم رو باردار بودم تمام 9 ماه كاملاً خوشحال بودم. هر هفته از خودم عکس میگرفتم. ساعت ها در مورد اینکه چه برنامه هایی داریم با همسرم صحبت میکردم و در پایان هر روز پاهامو رو هم مینداختم و با اشتیاق انتظار ورود این موجود کوچک رو داشتم. وقتی فرزند اولم به دنیا اومد من کاملا آماده بودم و روز زایمان وقتی اون رو روی سینه ام گذاشتن با صدای بلندی گریه کرد و‌ قلبم سرشار از عشق شد و این تجربه هرگز به همین شکل و انقدر شگفت انگیز برای من تکرار نشد.

عشق من نسبت به فرزند اولم فوری و بزرگ بود. مثل عشق اول که مثل آتیش دلت رو روشن و گرم میکنه بزرگ و روشن بود. من برای اولین بار با اون مادر شدم و برای همیشه به خاطر هدیه ای که به من داد دوستش خواهم داشت.

عشق به فرزند دومم مثل فرزند اولم بود، همونقدر سریع اتفاق افتاد وقتی اون رو توی بغلم گذاشتند. فوری بود ، اما در درون من متفاوت ، ظریف تر و آرام تر بوجود اومد. من قبلاً مادر شده بودم ، اما این دفعه این یک روح جدید بود. روحی که شبیه برادرش نبود.

فرزند اولم جهان منو باز کرد و خیلی چیزها رو برام روشن کرد مثل اولویت ها و احساساتم، اما فرزند دومم ، مثل معلم من بود.، # به من یاد داد که عشق می تونه لایه های مختلفی داشته باشه ، می تونه پیچیده باشه. اون به من آموخت که صبر واقعی چیه.

اگر عشق به فرزند اولم مثل یک آتیش بازی بزرگ بود ، عشق به فرزند دومم مثل یک آتیش سوزی آرام و باشکوه بود ، مثل دنج ترین و شگفت انگیزترین شومینه ای که لذت نشستن رو کنار اون تجربه کرده بودم. عشق اون با من بود و فقط زمان لازم بود تا شکل بگیره ، منو احاطه کنه و قلبم رو پر کنه.
من همونقدر اما به طور‌ متفاوتی عاشق فرزند دومم هستم. چون فرزندانم روح های متفاوتی هستند و این شگفتی مادریه

#مهرنوش_ذبیحی


@BehtarinMadareDonya