خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است | به رسم یادگار♪
خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هرچه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و رهِ دیرین است خرم آن کس که در این محنتگاه خاطری را سبب تسکین است