Get Mystery Box with random crypto!

آدم شدی، نشدی، نه بس کن ز هرزه دویدن تا آن بهشت خیالی، سگ دو ز | به رسم یادگار♪



آدم شدی، نشدی، نه
بس کن ز هرزه دویدن
تا آن بهشت خیالی،
سگ دو زدن، نرسیدن

هرجا که معرکه دیدی
رفتی و جامه دریدی
حاشا کرامت برگی
کوشای جامه دردیدن

تا آستانهٔ پیری
جان کنده ای که نمیری
یک دم بمیر که سخت است
زهر مدام چشیدن

رام ات نکرده سواری!
بر گُرده زخم که داری؟
ای اسب فاخر میدان
حیف از تو بار کشیدن

آدم شدم، نشدم، نه
چون گوسفند به مَرتع
خواندم ترانهٔ بع بع
کردم نشاط چریدن

از گله گرگ بسی خورد
وز مانده دزد بسی برد
من گرم دنبه تکانی
دیدم چنانکه ندیدن

قصاب می رسد از راه
در مشت تیغهٔ خونخوار
من سر نهاده به درگاه
آماده بهرِ بریدن

کو آن نماد دلیری؟
آن شیر در خور شیری
خورشید از پسِ پشتش
برکرده سر به دمیدن

شیطان شدن خوشم آید
آتش سرشت، که باید
بر خاک سجده نکردن
غیر از خدا نگزیدن

شعرخوانی زنده یاد #سیمین_بهبهانی


@BeRasme_Yadegar