#حکایت موشی در خانهٔ صاحب مزرعه، تله موش ديد و به سرعت خود را | به رسم یادگار♪
#حکایت
موشی در خانهٔ صاحب مزرعه، تله موش ديد و به سرعت خود را به مرغ و گوسفند و گاو رساند و خبر داد.
همه حیوانات با بی خیالی به او گفتند: تله موش؛ مشکل توست و به ما ربطی ندارد
از قضا پس از چندی ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد
و صاحب مزرعه به توصیه کدخدا مرغ را سر برید و برايش سوپ درست کرد و از او پرستاری کرد و در حین پرستاری گوسفند را برای پذیرایی از عيادت کنندگان زن، سر بريدند اما بهر حال زن مزرعه دار زنده نماند و مُرد و گاو را برای مراسم ترحيم او کشتند.
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه می کرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد.