2023-04-23 10:30:32
هر کس چیزی را بخاطر خداوند متعال رها کند بهتر از آن را به او میدهد.
ابوالفاء ابن عقیل حنبلی رحمه الله گفته است:
"به حج رفتم و گردنبندی مروارید با نخ قرمز پیدا کردم، سپس دیدم که پیرمرد نابینایی به دنبال آن میگردد و برای یابندهاش صد دینار میداد، او را صدا زدم و گردنبند را به وی دادم، گفت: صد دینار را بگیر اما من نگرفتم.
سپس به سمت شام و از آنجا به قدس رفتم و بعد از آن تصمیم گرفتم به بغداد بروم، در راه و در حالی که سردم بود و گرسنه بودم به مسجدی در حلب سوریه پناه بردم،
مردم مرا جلو انداختند و امام قرار دادند، من هم نماز را برایشان امامت کردم، سپس به من غذا دادند و آن وقت، اول رمضان بود.
گفتند: امام مسجد ما وفات نموده است پس این رمضان برایمان امامت کن، من هم چنین کردم.
گفتند: امام مسجد ما دختری دارد، لذا آن را به ازدواج من درآوردند و یک سال را با آن زن آنجا ماندم و خداوند متعال پسری از او به من بخشید اما همسرم بعد از مدتی بیمار شد،
روزی به همسرم نگاه کردم و متوجه شدم که همان گردنبند با نخ قرمز در گردنش است! پس به او گفتم: این گردنبند، داستانی دارد و آن را برایش حکایت کردم، او به گریه افتاد و گفت: به خدا قسم که تو همان هستی چونکه پدرم گریه میکرد و میگفت: خدایا کسی مانند آن مردی که گردنبند را به من بازگرداند روزی دخترم گردان و معلوم شد که خداوند متعال دعایش را استجابت نموده است، سپس همسرم وفات کرد، من نیز پس از مدتی، گردنبند و ارثِ به جا مانده از او را گرفتم و به بغداد بازگشتم".
منبع: سیر أعلام النبلاء از امام ذهبی رحمه الله
@berkeh27 ••• ⃟꯭░꯭𓂃 ִֶָ
420 views07:30