Get Mystery Box with random crypto!

بِشکَن

لوگوی کانال تلگرام beshkanha — بِشکَن ب
لوگوی کانال تلگرام beshkanha — بِشکَن
آدرس کانال: @beshkanha
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 177
توضیحات از کانال

بِشکَن بت جهل و بِدَران رخت غم از تن
پاکوب و برقصا و بزن بربط و بِشکَن
https://instagram.com/m_sharifalhoseini?igshid=ZGUzMzM3NWJiOQ==

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-21 19:32:55 اولین بار که مزرعه‌ی حیوانات را خواندم باورم نمی‌شد نویسنده‌اش جورج اورول‌نامی باشد. کتاب، فتوکپی بود و به عنوان کالای ممنوعه رسیده بود دست منِ دانشجو. آن همه شخصیت و ماجرا که در روزگار ما برای تک‌تک‌شان متناظر وجود داشت را یک نفر سال‌ها پیش آن‌ور دنیا نوشته بود؟ مگر می‌شود؟ مثلا ناپلئون -یکی از دو خوک پرنفوذ مزرعه- که مخفیانه کلی سگ وحشی تربیت کرده بود برای روز مبادا و ساکت کردن مخالف‌ها؛ حتی اِسنوبال -آن یکی خوک پرنفوذ- را با همین‌‌ها فراری داد و شد رهبر بلامنازع مزرعه.

پارسال که سریال قصه‌ی ندیمه را دیدم قضیه فرق داشت، دیگر تعجبی در کار نبود. قصه‌ی پرغصه‌ی زندگی زیر سلطه‌ی حکومت ایدئولوژیک و تمامیت‌خواهی به نام گیلیاد که از هیچ جنایتی علیه آدم‌ها مخصوصا زنان فروگذار نمی‌‌کرد، از ممنوعیت‌های بیشمار منتسب به دین برای عوام تا کثافت‌کاری سران و باقی عناصر داستان؛ مثل خودروهای مخوف گشت گیلیاد که توی شهر می‌چرخیدند و مخالف‌ها و متفاوت‌ها را به طرفه العینی می‌بردند سمت ناکجا.

حالا دیگر به آن جمله‌ی تولستوی یا نیچه (تردید از من است) باور دارم که داستان‌های دنیا تمام شده، مدت‌هاست همه چیز تکرار می‌شود. یک روز فرعون است یک روز یزید یک روز استالین، هیتلر، پینوشه، صدام، ... اما از یک چیز متعجبم و آن اینکه ما این گوشه‌ی دنیا همه‌ی داستان‌ها را یکجا دیدیم.

#گشت_گیلیاد
691 views16:32
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:20:05 از سال‌ها قبل‌تر هیجان خاصی داشتم برای دو ماه آموزش نظامی در خدمت سربازی و تجربه‌ی متفاوتش، برای زندگی در شرایط اردویی، بالاوپایین پریدن از موانع میدان مشق، رزم شبانه، حتی کوتاه کردن موی سر از بیخ. اما اتفاقی که در آن ارگانِ سراسر بی‌نظم و پرفساد افتاد با خیالات من خیلی فاصله داشت، هم آن دوماه هم باقی‌اش تماما پوچ بود و تلف‌کننده‌ی زندگی؛ نمونه‌اش کلاس‌های کسالت‌بار و پرتعداد عقیدتی. یادم هست در یکی از آخرین جلسات، مربی از باطل بودن نمازهایی گفت که حروف‌شان به عربی فصیح ادا نشوند. اکثر هم‌دوره‌ای‌های ما اصلا نماز نمی‌خواندند چه رسد به اینکه مخرج و قواعد برای‌شان اهمیتی داشته باشد. اما یکی از مذهبی‌ترها که از قضا آذری بود داوطلب شد همان‌جا حمد و سوره‌اش را بخواند. به «گل هوالله احد» که رسید کلاس ترکید. مربیِ عصبانی کم مانده بود بیچاره را مستقیم بفرستد بازداشتگاه. سروصدا که آرام‌تر شد افسر وظیفه با آن نجابت و سادگی ذاتی‌اش قسم خورد خودش و جد اندر جدش «قاف» را همین‌جور تلفظ می‌کنند، و بعد حکم قطعیِ مربی که هم خودت هم هفت جدت کل نمازهاتان باطل است.

سال‌ها گذشته. دقیقا نمی‌دانم چرا، ولی سنبه‌ی آن جماعت جاهل و متنسک روزبه‌روز پرزورتر شده، نماینده‌های خدا که هر حرف و نگاه غیر از تفسیر تنگ‌نظرانه و حماقت‌بارشان از زندگی را مساوی هرزه‌گی می‌دانند و مستوجب عقاب و برخورد قهری، ابن‌ملجم‌های حیدرگو که رسما می‌گویند لااکراه فی‌الدین مال قبل از انتخاب آیین است، بعدش به زور باتوم و شلاق و گشت و رعب و بگیروببند هم که باشد تا خود بهشت، راه برگشتی در کار نیست!
512 views09:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 16:44:19 هربار تیم ملی والیبال، خارج بازی داره کار ما درمی‌آد. سخته، ولی چاره‌ای نیس. حاجی می‌گه «کار شما یه جور جهاده، مث باز کردن معبر تو میدون مین». خدایی‌شم حق می‌گه. بچه‌های فنی، پخش زنده رو هف‌هش ثانیه دیرتر می‌فرستن رو آنتن. مام همین چند ثانیه فرصت داریم تصویرو ممیزی کنیم. بولله هدف اون بی‌ناموسا بازی و ورزش نیس، از راه به‌در کردن نسل جوونه، وگرنه چه دلیلی داره بعدِ هر امتیاز بچرخن تو تماشاچیا زوم کنن رو هرچی زن و دخترِ استغفرالله خوشگله که مثلا دارن تیمو تشویق می‌کنن. دیشب شیفت میثم بود. بنده‌خدا یه چن‌بار قاطی کرد، جای اینکه صحنه‌های قبلی رو پخش کنه عدل دستش خورد رو صحنه‌ای که باید حذف می‌شد، یه زنیکه‌ای که لباس تیم‌شونو، اونم دوسه سایز کوچیک‌تر پوشیده بود و کنار شوهر بی‌غیرتش هی بالاپایین می‌پرید. واقعا عین میدون مین، حساسه این کار ما. خود منم چندبار گرفتار شدم،‌ هم‌ این‌جوری گاف دادم هم عوارض بعدش. بالاخره آدمیم دیگه، یه چیزایی می‌مونه تو ذهن، می‌آد به خواب. ولی حاجی می‌گه «توبه و توسل واسه همین چیزاس، واسه همین روزا، واسه تطهیر نفس. مهم اینه که سیمت وصل بمونه. وختی هنوز با صدای حاج‌محمود دلت هوایی می‌شه یعنی اینجاهات درست کار می‌کنه»، بعدم با انگشت می‌زنه رو سینه و سرش. اصن مقایسه‌ی ما با داعش و طالبان که به زور تکلیف می‌کنن خلق‌الله چی بخورن چی بخونن چی بپوشن خداییش خیلی ناحقه. هرچند حاجی درباره‌ی اونام می‌گه: «اُنظر اِلی ماقال، ببین حرف و کار درست چیه، زود گول شانتاژ این کافرا رو نخورید». مخلص کلام، من و مقداد و باقی بروبچ شاید تازه ریش درآورده باشیم ولی این‌جور نیس که از روی هوای نفس دُم درآورده باشیم واسه ارشاد و آزار مردم. ملت شاید به خاطر سانسور یه‌کم اعصاب‌شون خرد بشه، ولی اقلا چشم‌شون آلوده نمی‌شه به گناه، که هرچی بدبختیه اثر همین گناهه. حالا هزارم که فحش بدن باکی نیس، به قول حاجی، ما با اون بالایی معامله کردیم.

یاحق
یاسر
440 views13:44
باز کردن / نظر دهید
2022-06-28 16:07:07 خواب دیدم
آفتاب نبود اما تاریک هم نبود
رنگ آسمان، نیم سرخ، نیم اُخرایی
ترکیب ناجور خون و خاک بود
و از سیاهی ترسناک‌تر
چه اینکه در ظلمت چیزی پیدا نیست،
دست‌کم چشم‌ها معاف‌اند از لمس مصیبت
اما اینجا همه‌چیز و همه‌کس هویدا بود
به هول‌انگیزترین حالت ممکن
از آشفتگی و ویرانی و آوار
تا صورت‌های هیولاوار
حتی زنده‌ها، همسایه‌ها، خودی‌ها

از خواب پریدم
دهانم چوب بود از خشکی
نفسم که برگشت ذهنم رفت، سمت تعبیر
به دفن معکوس آسمان، زیر غبار اندوه
به دریغِ عنقریب نگاه خورشید، از مُلکی مفلوک
به کابوس ِصادقه!
مگر می‌شود این حجم از هجمه و تاراج و هرزگی، دودمان‌برانداز نباشد؟
سر می‌گوید: دور نیست
دل می‌گوید: دور باد
477 views13:07
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 20:42:02 موتوری‌ها* اشبه‌الناس‌اند به دیکتاتورها خُلقاً و خَلقاً و منطقاً. برای زود گذشتن و راحت رسیدن تمکین به قاعده و قانون نمی‌کنند، می‌گازند و می‌آزارند. معترض هم شوی اخم‌ودندان نشان می‌دهند و هتاکی می‌کنند، شاید حتی خط‌وخشی نثارت!

تجربه نشان می‌دهد هرزمان هرکه «سوار» شود و حصار و مدار نبیند مهارگسیخته می‌تازد.

به گواه تمام تاریخ «افسار» برای راکب واجب‌تر است تا مَرکب.

(*جسارت به موتورسوارهای قانون‌مدار نباشد.)
321 views17:42
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 21:11:05
می‌گویند ضرب پتکِ اول و پتک آخر یکی‌ست اما همیشه آن آخری‌ست که در ذهن می‌ماند، چون فروریختن، بیشتر به چشم می‌آید. مثل موریانه که می‌خورد و می‌خورد، اما کسی ناله‌های ریزریز درخت را نمی‌شنود تا زمانی که بر خاک می‌افتد.

به گواه تاریخ، اولین پتکِ «ویرانیِ» «آبادان» شبی فرود آمد که رکس در آتش سوخت. بعد هم آن جنگ پوچ و چند دهه چپاول. حالا بنیان پوک‌شده‌ی متروپل فروریخته و کشوری را در بهت و اندوه و خشم فروبرده.

همیشه همین بوده! چه بسیار که صدای اولین پتک در همهمه‌ی هوچی‌گران گم شده، و بعدی‌ها در هلهله‌ی سفله‌گان و نشستن‌شان بر صدر. بعد هم که با هر پتک، سَرها بیشتر سِر شده‌اند و گوش‌ها بیشتر کَر. اما ریختن، قابل کتمان نیست، عیان است و دردناک.
369 views18:11
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 14:17:42 دهه‌ی شصت می‌گفتند زور بزنید و گریه کنید! آن‌روزها گریه ارزش بود، نشانی از اتصال سیم نفسِ همیشه‌گناهکار ما به آن بالابالاها. حتی می‌گفتند اگر اشک‌تان درنمی‌آید تظاهر کنید به گریه، اصطلاحا تریپ غم بردارید.

حالا چند سالی‌ست می‌گویند زور بزنید و بخندید! اصلا قهقهه بزنید. مثلا هرشب آن مجری دوگانه‌سوز را می‌آورند تلویزیون در جایگاه یک استاد روانشناسی، ورجه‌ورجه کنان برای ما از تاثیر خنده‌های الکی و زورکی بر مغز افاضه کند.

خوب که دقت کنی می‌بینی اینجا نه گریه اصل است نه خنده. وجه مشترک همه‌ی این سال‌ها یک فرمان بوده و هست: زور بزنید!
603 viewsedited  11:17
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 13:00:04
ماجرای تلف شدن پلنگ مفلوک قائمشهر و خردشدن استخوان‌های خرس بینوا زیر چرخ تراکتور در اردبیل نشان می‌دهد جبر جغرافیا و فلاکتش فقط مال آدم‌ها نیست.

به‌یقین اگر حیوانات و نباتات، حتی جمادات امکان مهاجرت داشتند از مدت‌ها پیش پشت در سفارت‌ها پر بود از بلوط‌های زاگرس و گرازهای گلستان و قوچ‌های کویر و ستون‌های تخت‌جمشید که تذکره به‌دست منتظر مصاحبه بودند، یا در اخبار کم نبود خبر غرق شدن چند قلاده فلان و چند اصله بهمان توی طوفان کانال مانش، همین‌طور پناهنده‌گی پرنده‌ها و اسب‌های میانکاله.

به‌یقین برای نابودی یک مملکت -آن هم با این سرعت و شتاب- بی‌کفایتی محض، کافی نبوده و نیست.
1.1K views10:00
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 21:34:48
بین همه‌شان تماشای این یکی عذاب‌آورتر است وقتی می‌بینی جان هزار هزار جوان این مملکت سال‌ها بازیچه‌ی دست یک چنین متوهم بی‌کفایتی بوده. لابد آن روزها هم موقع گزارش اوضاع جنگ به بالادستی‌ها همین‌قدر نابخردانه لاف می‌زده که تا چندماه دیگر کل عراق در چنگ ماست و بعد قدس را می‌گیریم و تا اندلس پیش می‌رویم و آن‌وقت خود عموسام هم ابوسفیان‌وار می‌آید شهادتین می‌خواند!

کلیپ، نمونه‌ایست از گزافه‌گویی‌های او و امثال او پیش از انتخابات ۱۴۰۰.
1.8K views18:34
باز کردن / نظر دهید
2022-04-01 10:34:37 آخرین شب سال۱۳۸۱ آمریکا و متحدانش برای حذف صدام به عراق حمله کردند. همان زمان در رسانه‌های داخلی -شوخی و جدی- اعلام می‌شد که تلفات تصادفات جاده‌ای ما در تعطیلات نوروز پابه‌پای آمار کشته‌های جنگی که نصف جهان درگیرش هستند بالا می‌رود.

حالا بیست سالی گذشته و این‌بار مرگ‌ومیر تصادفات نوروزی با جنگ همه‌جانبه‌ی روسیه ضد اوکراین مقایسه می‌شود، روزی ده‌ها کشته در جاده‌ها.

امسال و پارسال و این جناح و آن جناح ندارد، در بر یک پاشنه می‌چرخد، بی‌کفایتی محض! نه خودروساز، نه راه‌ساز، نه راهور، نه نهادهای فرهنگ‌ساز، هیچ‌کدام دغدغه‌ی کافی و برنامه‌ی مشخصی برای جلوگیری از این کشتار اسفناک و حماقت‌بار ندارند. تنها چیزی که سال‌به‌سال عوض می‌شود رنگ‌وآب و شکل‌وشمایل نمودارهای این رسوایی بزرگ است که حضرات می‌آورند جلوی دوربین با آب‌وتاب نشان می‌دهند تا بدانیم هرچند دقیقه یک پدر، یک مادر، یک فرزند، و یک آدم با هزار امید و آرزو لت‌وپار می‌شود، بین آهن‌قراضه‌هایی که اسم‌شان ماشین است و قیمت‌شان معادل بهترین خودروهای روز دنیا. گاهی هم جنگ زرگری راه می‌اندازند و برای هم شاخ‌وشانه می‌کشند و همدیگر را به منفعت‌طلبی و کم‌کاری متهم می‌کنند. این وسط اما گوشت قربانی همان است که همیشه هست.
510 views07:34
باز کردن / نظر دهید