دوران دانشجویی یه تالار سر کوچه خوابگاه بود هر سری عروسی بود میرفتیم اونجا نهار، سری آخر همین که خواستیم بشینیم یه آقایی با ابهت محمدعلیکلی اومد گفت چیکارهاین شما ؟! گفتیم فامیل دامادیم مولایی گفت گمشید بیرون کصکشا جلسهی کادریهای سپاهه @bgakade 905 viewsErfan, 18:33