Get Mystery Box with random crypto!

بی ‌هیاهو|مصطفی وثوق‌کیا

لوگوی کانال تلگرام bi_hayaho — بی ‌هیاهو|مصطفی وثوق‌کیا ب
لوگوی کانال تلگرام bi_hayaho — بی ‌هیاهو|مصطفی وثوق‌کیا
آدرس کانال: @bi_hayaho
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 66
توضیحات از کانال

دغدغه‌هایی از جنس فرهنگ و کمی سایر چیزها
ارتباط با من @m_vosogh

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-12-08 14:16:56 چند روز از ماجرای پلیس و این ممنوعیت نامگذاری اسامی محلی بر اماکن تهران و تکذیب اون می‌گذره
اما برای من هنوز چند تا نکته مونده که میگم

اول: اگر رسانه در ایران قدرت داشت باید از پلیس به خاطر تکذیب اظهارات رسمی و ضبط‌شده توسط خبرنگار شکایت می‌کرد اما خب اینجا زور نظامی و لابی‌گری‌های تلفنی و پشت پرده به دیگر چیزا می‌چربه.

دوم: پلیس نیروی ضابط است. قانون مورد اشاره چند سالی است مصوب شده و خود پلیس باید جوابگوی عدم اجراش باشه نه اینکه با هیاهوی بیهوده بخواهد خود را مشغول کار نشان دهد.

سوم: آن اعلام رسمی و آن تکذیب عجولانه نتیجه اول و آخرش بی اعتباری رسانه‌های رسمی است که همین الان هم وضع خوبی ندارند و مجاری کسب اخبار مردم بسیار متنوع شده است. اما وقتی یک نیرویی که خودش را مأمور اجرای قانون می‌داند اینگونه راحت دروغ می گوید و تکذیب می کنه و برای آبروی خودش رسانه رسمی را بی اعتبار می‌کند دیگر جایی برای اظهار تأسف هم نمی‌ماند

چهارم: مسولان کشور نشان داده‌اند که چشم‌شان به فضای مجازی است و با یک فشار منفی در این محیط‌ها نظرشان را عوض می کنند. نمونه‌های بی‌شماری هست و مردم هم خوب فهمیده‌اند که با اعتراض درست یا نادرست می‌توانند نظر مسولان را درباره مسایل عوض کنم یا حداقل آنان را به عقب نشینی وادار کنند.
اگر این کار قانونی و درست بود تکذیب آن معنی نداشت و باید با قدرت کارش را درست انجام می‌داد و اگر نادرست بود که باید تاسف خورد به حال ضابطی که این قدر راحت زیربار کار نادرست می رود
@bi_hayaho
62 viewsمصطفی وثوق کیا, 11:16
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 09:55:31 سه عنوان کتاب شد ۴۲۰ هزار تومان وجه رایج مملکت
@bi_hayaho
60 viewsمصطفی وثوق کیا, 06:55
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 09:51:57 سالها بعد تاریخ‌نویسان خواهند نوشت جمهوری اسلامی توانست مبلغ 45هزار تومان #یارانه نقدی را سالها ثابت نگه دارد در حالیکه قیمت همه کالا سر به فلک گذاشته بود
@bi_hayaho
54 viewsمصطفی وثوق کیا, 06:51
باز کردن / نظر دهید
2021-11-20 10:10:45 قسمت اول/ آبان 98

9دی‌دولتی‌ها

اخبار درگیری‌ها زیاد بود و البته بهت‌اورتر حجم بالای کشته شده‌ها. فیلم‌های منتشرشده نشان داد که معترضین بی‌پروا به سوی نیروی مسلح می‌روند و آنها هم مستقیم شلیک کردند. یک قلمش را خانم فرماندار شهرقدس درمصاحبه با همشهری گفته بود که دستور داده هرکسی وارد ساختمان شد را بزنند. به همین راحتی و اب خوردن. رفیق نظامی‌ام تعریف می‌کرد که در هنگام بحران مسولان وزارت کشور رسما اعلام حکم تیر داده بود اما همین مسول بعد از ختم غائله از نیروهای عمل‌کننده میدانی شکایت قضایی کرده بود. دولت خود دستور داده و خود شاکی هم بوده.

اتفاقات آن روزها با راهپیمایی در محکومیت مثلا اغتشاشات خاتمه پیدا کرد. راهپیمایی که همگان به دفاع از دولت روحانی تعبیرش کردند و بسیاری از حزب‌اللهی‌ها و مذهبی در آن شرکت نکردند. فردای آن راهپیمایی دولتی در محل کارم از رییس‌مان که امده بود بازدید درباره آن راهپیمای پرسیدم که با خنده گفت «نه‌دی دولتی‌ها» بود. کنایه‌ای جالب.

آبان نودوهشت در آن یک هفته تمام شد یا جمع‌ش کردنداما اخبار تاسف‌بار حوادث ماهشهر پشت‌بندش آمد و زخم‌ را تازه کرد. بعد از یک هفته بی‌خبری اینترنت کشور وصل بود اما آشکارا همه خشمگین بودند از این همه بی‌تدبیری و سونیت. آبان نودوهشت زخم‌ی شد بر پیکر نظام. نظامی که مردم را نادیده گرفت با نامحرم دانستن آنها. مردم را نادیده گرفت با کشته شدن دویست و بیست نفر. مردم را نادیده گرفت با حمایت ویژه از دولت حسن روحانی و مردم را نادیده گرفت با محاکمه نکردن عوامل آبان خونین
@bi_hayaho
58 viewsمصطفی وثوق کیا, edited  07:10
باز کردن / نظر دهید
2021-11-20 10:10:45 قسمت اول/ آبان 98
همه‌می‌دانستند غیر از یک نفر

این عکس برای آبان نودوهشت هست. جلوی دانشگاه تهران. اعتراض‌های از شهرهای کوچک و حاشیه‌ای رسیده بود به تهران. دانشجویان هم آمده بودند پشت نرده‌ها. معترض بودند. به کی؟ به دولت؟ دولت حسن روحانی که بعدش گفت من خودم هم صبح جمعه خبردار شدم. ما که خبرنگار فرهنگی بودیم از دو روز قبلش می‌دانستیم که بامدادجمعه خبرهایی هست و به دورواطراف‌مون گفتیم اخرین بنزین هزارتومانی را بزنند اما خب باور نکردند و شد انچه نباید می‌شد.

جمعه خبرهایی از درگیری از شهرهای کوچک رسید. گفتیم خب زود جمع می‌شود. ظهر رفتیم روزنامه. اخبار کمابیش همان بود. درگیری‌ها همچنان کم بود. البته خبرها از شهرهایی می‌آمد که کسی انتظارش را نداشت مثلا سیرجان که بعدا فهمیدیم کلی انبار نفت اونجا هست. یا بعدا فهمیدیم ماهشهر هم از همان ساعت ابتدایی درگیر بوده. یا اسلامشهر و شهرقدس

القصه ماجرا که به شنبه رسید اوضاع هم حاد شد. خبرهای درگیری‌ دیشب آمد. خیلی هم جدی. تعجب‌برانگیز نبود. بهت مردم از این اتفاق خشمی عجیب را رقم زده بود. عجیب این بود که اعتراض‌های شهرهای حاشیه تهران خشونت بالایی داشت. هم مردم معترض هم نیروهای امنیتی. رسما مردم در مقابل مردم قرار گرفته بودند.
در همان صبح‌شنبه برفی تهران هم شلوغ شد. اتوبان‌های بسته شد. از امام‌علی تا ستاری و رسالت. ظریفی که داشت می رفت همشهری تا شب به محل کارش نرسیده بود و گزارش زنده از داخل ماشین پارک شده‌اش در اتوبان مدرس می داد. خلاصه که بلبشویی شده بود. شب که رفتیم برای صفحه‌بندی با تدبیر فرشادمهدی‌پور جلد روزنامه طوری بسته شد که صدای مردم معترض شنیده شود. بی‌تدبیری‌های دولت نتیجه‌ای بس خونین داشت. سعید کوپ هم خطر کرده بود و دوربین به دست از وضعیت ایجاد شده عکس اختصاصی می‌گرفت. عکس راه‌بندان مصنوعی ایجاد شده در زیرگذر میدان امام حسین جلد روزنامه شد.

اوضاع اما بحرانی شد. اخوی از خ پیروزی خبر داد که میدان جنگ شده و از میدان شهدا تا خ پنجم نیروی هوایی کاملا در اختیار مردمی که معترض بودن و افراد شرور شده بود. دیگر این دو جمع با هم ادغام شده بودند و تفکیکش‌ امکان نداشت. همان شب خبر آتش‌زدن پمپ بنزین شهید محلاتی هم آمد. صادق علیزاده که قاطی‌شون شده بود تعریف می‌کرد جمع نوجوان این کار را کردند. حالا این نوجوان هیجانی اون وسط چه ارتباطی به معترضین داشته بماند اما اینکه چطور می‌شود او را به اغتشاش‌گران وصل کرد هم روی دیگر ماجراست.

اتفاق مهم‌تر یکشنبه افتاد. رهبر انقلاب از تصمیم سران قوا دفاع کردند و خب این برای همه بهت‌اور بود. صبح همان روز نمایندگان مجلس خواسته بودند با طرحی سه فوریتی این افزایش را لغوکنند که ترمزشان کشیده شد. شوک بیشتر به حزب‌اللهی‌ها بود که انتظار نداشتند رهبر انقلاب این طور از دولت حسن روحانی حمایت کند
عصر همان روز شوک اصلی رخ داد. اینترنت در کشور قطع شد. اتفاقی که باورکردنی نبود. تدبیر عجیبی که تمام کشور را قفل کرد. هر چند اینترانت داخلی برخی خدمات مثل بانک‌ها و اپ‌های داخلی را فعال نگاه داشت اما کار رسانه‌ای را رسما با بحران مواجه کرد. تصور کن گوگل در دسترس نبود و نمونه‌های داخلی‌شان هم رسما مرخص بود. اپ بله امد بالا و گروه‌ها منتقل شد اما رسما ناکارآمدبود. فقط اینترنت‌های خبرنگاری بدون فیلترفعال بود. فرض کن در روزنامه‌باید با سه خط اینترنت ده‌ها دستگاه را فعال می‌کردی و عملا کاری که هشت شب تمام می‌شد را با مشقت 11 شب تمام می‌کردیم.تازه بعدش خورشیدطلب باید موتور سوار می شد فایل روزنامه را ببرد دستی تحویل چاپخانه بدهد. رسما وارد دهه شده بودیم. ما هم که اینترنت داشتیم انگار نداشتیم. رسما گرد مرگ پاشیده بودند در مجازی.

همان روزهای قطعی اینترنت و شلوغی های تهران حامد رضوی ما را از هفته قبل‌ش دعوت کرده بود نقد کتاب. آنهم کجا؟ فروشگاه به‌نشر جلوی در اصلی دانشگاه تهران. شروع که کردیم صدای شعار می‌امد. با احسان رضایی بی توجه حرف می‌زدیم اما گوش‌مان بیرون بود که چه خبر است. القصه تمام که شد امدیم دم در. رسما درگیری شروع شده بود. وسط این شلوغی‌ها نرگس از مالزی پیام داد که بابا به این خواهر ما بگو ما رسیدیم . اینترنت داخلی که قطع بود. رو زده بود به ما. خلاصه پیام‌ش را گرفتیم و تلفنی منتقل کردیم.
@bi_hayaho
41 viewsمصطفی وثوق کیا, edited  07:10
باز کردن / نظر دهید
2021-11-20 10:10:17
دانشگاه تهران. روزهای آخر آبان98
روایتی از آن چند روز نوشتم که به علت مسدودشدن اینستاگرام اینجا گذاشتم
@bi_hayaho
35 viewsمصطفی وثوق کیا, edited  07:10
باز کردن / نظر دهید
2021-09-19 10:48:34
دارم فکر می‌کنم زندگی انسان باید ثمر داشته والا طول زندگی که مهم نیست. خیلی‌ها بودند که با طول زندگی کم چنان کاری کردندکه تا نسل‌ها بعد به یادش هستند و اسم‌ش و ثمرات کارهاش همیشه جلو چشم مردم هست.

نمونه‌اش همین آقا سعیدکاظمی آشتیانی که احتمالا معرف حضورتون هستند. بنیان‌گذار موسسه رویان. حالا اگه بخواهید بگید رویان چیه خلاصه‌اش اینه که رویان شروع کارش برای درمان ناباروری زوج‌های جوان بود ولی خب این آقا سعید اینقدر اهل تلاش و همت بود که آرزوهای علمی‌اش سقف نداشت.

پس بعد رویان با به خط کردندکتر بهاروند سلول‌های بنیادی در ایران را راه‌اندازی کرد و بعدش هم که می دونید چی شد. نمی‌دونید هم با یه سرچ ساده همه چیز دست‌تون میاد.

القصه که تو زندگی‌ آقا سعید اون‌چه جذاب بود برای من همت عجیبش برای به دست آوردن و پیشرفت کردن اون‌هم نه بخاطر مسایل شخصی که اتفاقا این مسایل در اولویت‌های بعدی ‌اش بود.
خلاصه که طول زندگی مهم نیست
بعدش هم این کتاب #داستان_رویان کتاب خوب و جذابی است که به صورت کپسولی به شما می گه در ماجرای سلول های بنیادی چه اتفاقاتی تو ایران افتاده
@bi_hayaho
48 viewsمصطفی وثوق کیا, edited  07:48
باز کردن / نظر دهید
2021-09-18 08:30:37
40 viewsمصطفی وثوق کیا, 05:30
باز کردن / نظر دهید
2021-09-18 08:30:33 «ساجی» روایت زندگی است زندگی که اساس و مبناش امید به زندگی بوده آنهم در زمان جنگ. جنگی که تحمیل شد و شرایط آن را بر زنان این سرزمین تحمیل کرد.

ساجی یک روایت صادقانه از یک زندگی است. زندگی نسرین باقرزاده که درد بی‌پدری را در دوران نوجوانی چشیده است و وقتی ازدواج می‌کند دیگر نمی‌خواهد این رنج تکرار شود هر چند که سرنوشت او چی دیگری است.

ساجی کتابی است که با مخاطبش صادق است و او را فریب نمی‌دهد. خلاف کلیشه برخی روایت‌های زندگی خانواده شهدا باقرزاده ابایی ندارد که از گذشته خود بگوید. او وقتی پذیرفته روایت زندگی اش را بگوید با او روراست است. می‌گوید در دوران قبل از ازدواج مذهبی نبوده و این همسرش بوده که او را به خط مذهب آورده است. حتی چنان صادق است که وقتی شوهرش می نویسد هوای نفس را کنترل‌ کن می‌گوید معنی این کلمه را نمی‌دانستم.

جنگ زندگی‌ها را ویران می‌کند. راوی ساجی اینجا هم با مخاطبش صادقانه رفتار می‌کند. با این که همسرش را از جنگ مقابل بعثی نهی نمی‌کند و حتی او را همراهی می‌کند تا دغدغه نداشته باشد اما ترس‌هایش را روایت می‌کند تا مخاطب فقط شاهد یک جنگ بزک شده نباشد. او مخاطب را شریک تنهایی‌هایش می‌کند تا بداند که درآبادان محاصره شده و تحت بمباران بدون همسرش چه کشیده است.

او روایت مرگ دخترش را هم تعریف می‌کند اما نه به قصد همدردی‌گرفتن مخاطب بلکه این روایت را برای بیان سختی‌ زندگی در جنگ بیان می‌کند و اینجاست که می‌گویم راوی ساجی با مخاطب صادق است چنانکه بعد از مرگ دخترش صادقانه تنفر از جنگ و شوهرش را بیان می کند هر چند که دل نازکش طاقت نمی‌آورد و خود اوست که شوهرش را بعد از مرگ دخترش به اصطلاح جمع‌وجور می‌کند.

ساجی کتاب منحصر به فردی است از آن جهت که در کلیشه خانواده شهدا دیده‌ ایم که زنان را چگونه تصویر می‌کند اما نسرین باقرزاده در ساجی چون روایت زندگی است به مخاطبش نشان می دهد که بعد از تشییع نمادن همسرش بچه‌هایش را به بستنی خوری‌ می‌برد چون او عشق به همسرش را در زندگی کردن می‌داند.

@bi_hayaho
41 viewsمصطفی وثوق کیا, 05:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-10 21:24:42 شما ای گروهی که به آدم‌های خوب مشهوريد و عالمان دين خوانده می‌شويد، به خاطر خداست که در نزد مردم هيبت داريد و بزرگان و ضعفا از شما حساب می‌برند. مردم به نام دين از شما حساب می‌‌برند و احترام می‌گذارند و شما را بر خودشان ترجيح می‌دهند؛ در حالی که هيچ فضيلتی بر آنها نداريد و هيچ خدمتی به اين مردم نکرده‌ايد و مردم، مفت و رایگان برای شما احترام قائل‌اند و شفاعت شما را می‌پذيرند. شما به نام دين است که اعتبار و نفوذ کلمه داريد. در خيابان‌ها مثل شاهان راه می‌روید و با هيبت و کبکبه رفتار می‌کنيد. به راستی چگونه به اين احترام و اعتبار اجتماعی رسيده‌ايد؟ فقط به اين علت که مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قيام کنيد. اما شما در اغلب موارد از انجام وظيفه و احقاق حق الهی کوتاهی کرده‌ايد و حق رهبران الهی را کوچک شمرده‌ايد.

حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضييع کرده‌ايد. شما نسبت به حق ضعفا و محرومين کوتاه آمدید. اين حقوق را ناديده گرفتید و سکوت کرديد اما هر چيز که فکر می‌کرديد حق خودتان است مطالبه کرديد. هرجا حق ضعفا و مستضعفين بود کوتاه آمديد و گفتيد ان‌شاءالله خدا در آخرت جبران می‌کند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کرديد و محکم ايستاديد. شما نه مالی در راه خدا بذل کرديد و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختيد و نه حاضر شديد با قوم و خويش‌ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگير بشويد. با همه‌ی اين کوتاهی‌ها از خدا بهشت را هم می‌خواهيد؟ پس از همه‌ی اين عافيت‌طلبی‌ها و دنياپرستی‌ها منتظريد که در بهشت همسايه‌ی پيامبران او باشيد؟! در حالی که من می‌ترسم خداوند در همين روزها از شما انتقام بگيرد.

خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. مقام شما از کرامات خداست، دستاورد خودتان نيست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالت‌خواهان را اکرام و احترام نمی‌کنيد و تکليف‌شناسان را قدر نمی‌دهيد. حال آنکه به نام خدا در ميان مردم محترميد. می‌بينيد که پيمانهای خدا در اين جامعه نقض می‌شود و آرام نشسته‌ايد و فرياد نمی‌زنيد اما همين که به يکي از ميثاقهای پدرانتان بی‌حرمتی شود داد و بيداد به راه می‌اندازيد. ميثاق خدا و پيامبر خدا زير پا گذاشته شده، شما آراميد، سکوت کرده و آن را توجيه می‌کنيد. حال ميثاق پيامبر در اين جامعه تحقير شده است؛ ضعفا و زمينگيران، نابینایان و ناشنوایان و فقرا و بيچاره‌ها در سرزمین‌های اسلامی بر روی زمين رها شده‌اند و بی‌پناهند و کسی به اينها رحم نمی‌کند.

شما به اين وظيفه دينی و الهی‌تان عمل نمی‌کنيد و کسی مثل من هم که ميخواهد عمل کند، کمکش نمی‌کنيد. ميثاق خدا اين است که بيچاره‌ها و زمينگيرها نبايد در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد. اين ميثاق خداست و شما خيانت کرده‌ايد. شما مدام به دنبال ماستمالی کردن و مسامحه؛ يعني سازش با حاکميت هستيد تا خودتان امنيت داشته باشيد، ولی امنيت و حقوق مردم برايتان مهم نيست. فقط امنيت و منافع خودتان برايتان مهم است. همه اينها محرّمات الهی بود که می‌بايست ترک می‌کرديد و نکرديد.

متن بالا، بخش‌هایی از خطبه‌ی امام حسین(ع) در برابر علمای اسلام و صحابی معروف پیامبر(ص) در سرزمین منا است ( سه سال قبل از واقعه عاشورا ) ترجمه‌ی آزاد آقای رحیم‌پور ازغدی

@ahestan_ir
50 viewsمصطفی وثوق کیا, 18:24
باز کردن / نظر دهید