2021-11-20 10:10:45
قسمت اول/ آبان 98
همهمیدانستند غیر از یک نفر
این عکس برای آبان نودوهشت هست. جلوی دانشگاه تهران. اعتراضهای از شهرهای کوچک و حاشیهای رسیده بود به تهران. دانشجویان هم آمده بودند پشت نردهها. معترض بودند. به کی؟ به دولت؟ دولت حسن روحانی که بعدش گفت من خودم هم صبح جمعه خبردار شدم. ما که خبرنگار فرهنگی بودیم از دو روز قبلش میدانستیم که بامدادجمعه خبرهایی هست و به دورواطرافمون گفتیم اخرین بنزین هزارتومانی را بزنند اما خب باور نکردند و شد انچه نباید میشد.
جمعه خبرهایی از درگیری از شهرهای کوچک رسید. گفتیم خب زود جمع میشود. ظهر رفتیم روزنامه. اخبار کمابیش همان بود. درگیریها همچنان کم بود. البته خبرها از شهرهایی میآمد که کسی انتظارش را نداشت مثلا سیرجان که بعدا فهمیدیم کلی انبار نفت اونجا هست. یا بعدا فهمیدیم ماهشهر هم از همان ساعت ابتدایی درگیر بوده. یا اسلامشهر و شهرقدس
القصه ماجرا که به شنبه رسید اوضاع هم حاد شد. خبرهای درگیری دیشب آمد. خیلی هم جدی. تعجببرانگیز نبود. بهت مردم از این اتفاق خشمی عجیب را رقم زده بود. عجیب این بود که اعتراضهای شهرهای حاشیه تهران خشونت بالایی داشت. هم مردم معترض هم نیروهای امنیتی. رسما مردم در مقابل مردم قرار گرفته بودند.
در همان صبحشنبه برفی تهران هم شلوغ شد. اتوبانهای بسته شد. از امامعلی تا ستاری و رسالت. ظریفی که داشت می رفت همشهری تا شب به محل کارش نرسیده بود و گزارش زنده از داخل ماشین پارک شدهاش در اتوبان مدرس می داد. خلاصه که بلبشویی شده بود. شب که رفتیم برای صفحهبندی با تدبیر فرشادمهدیپور جلد روزنامه طوری بسته شد که صدای مردم معترض شنیده شود. بیتدبیریهای دولت نتیجهای بس خونین داشت. سعید کوپ هم خطر کرده بود و دوربین به دست از وضعیت ایجاد شده عکس اختصاصی میگرفت. عکس راهبندان مصنوعی ایجاد شده در زیرگذر میدان امام حسین جلد روزنامه شد.
اوضاع اما بحرانی شد. اخوی از خ پیروزی خبر داد که میدان جنگ شده و از میدان شهدا تا خ پنجم نیروی هوایی کاملا در اختیار مردمی که معترض بودن و افراد شرور شده بود. دیگر این دو جمع با هم ادغام شده بودند و تفکیکش امکان نداشت. همان شب خبر آتشزدن پمپ بنزین شهید محلاتی هم آمد. صادق علیزاده که قاطیشون شده بود تعریف میکرد جمع نوجوان این کار را کردند. حالا این نوجوان هیجانی اون وسط چه ارتباطی به معترضین داشته بماند اما اینکه چطور میشود او را به اغتشاشگران وصل کرد هم روی دیگر ماجراست.
اتفاق مهمتر یکشنبه افتاد. رهبر انقلاب از تصمیم سران قوا دفاع کردند و خب این برای همه بهتاور بود. صبح همان روز نمایندگان مجلس خواسته بودند با طرحی سه فوریتی این افزایش را لغوکنند که ترمزشان کشیده شد. شوک بیشتر به حزباللهیها بود که انتظار نداشتند رهبر انقلاب این طور از دولت حسن روحانی حمایت کند
عصر همان روز شوک اصلی رخ داد. اینترنت در کشور قطع شد. اتفاقی که باورکردنی نبود. تدبیر عجیبی که تمام کشور را قفل کرد. هر چند اینترانت داخلی برخی خدمات مثل بانکها و اپهای داخلی را فعال نگاه داشت اما کار رسانهای را رسما با بحران مواجه کرد. تصور کن گوگل در دسترس نبود و نمونههای داخلیشان هم رسما مرخص بود. اپ بله امد بالا و گروهها منتقل شد اما رسما ناکارآمدبود. فقط اینترنتهای خبرنگاری بدون فیلترفعال بود. فرض کن در روزنامهباید با سه خط اینترنت دهها دستگاه را فعال میکردی و عملا کاری که هشت شب تمام میشد را با مشقت 11 شب تمام میکردیم.تازه بعدش خورشیدطلب باید موتور سوار می شد فایل روزنامه را ببرد دستی تحویل چاپخانه بدهد. رسما وارد دهه شده بودیم. ما هم که اینترنت داشتیم انگار نداشتیم. رسما گرد مرگ پاشیده بودند در مجازی.
همان روزهای قطعی اینترنت و شلوغی های تهران حامد رضوی ما را از هفته قبلش دعوت کرده بود نقد کتاب. آنهم کجا؟ فروشگاه بهنشر جلوی در اصلی دانشگاه تهران. شروع که کردیم صدای شعار میامد. با احسان رضایی بی توجه حرف میزدیم اما گوشمان بیرون بود که چه خبر است. القصه تمام که شد امدیم دم در. رسما درگیری شروع شده بود. وسط این شلوغیها نرگس از مالزی پیام داد که بابا به این خواهر ما بگو ما رسیدیم . اینترنت داخلی که قطع بود. رو زده بود به ما. خلاصه پیامش را گرفتیم و تلفنی منتقل کردیم.
@bi_hayaho
41 viewsمصطفی وثوق کیا, edited 07:10