Get Mystery Box with random crypto!

بیداری ایرانی

لوگوی کانال تلگرام bidarieirani — بیداری ایرانی ب
لوگوی کانال تلگرام bidarieirani — بیداری ایرانی
آدرس کانال: @bidarieirani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 416
توضیحات از کانال

اگر ایرانی خدمتی به جامعه ی بشری کرده باشد در زمینه ی فرهنگ و ادب و معنویت بوده است.
https://telegram.me/bidarieirani

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-28 19:51:14 ‍ تفاوت ‌نگاه- از «قرنطینه بیماران» تا «سامان مملکت»- در دوره صدراعظمی امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری

سهند ایرانمهر

میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا آقا خان نوری ، به ترتیب و هردو وزیر ناصرالدین شاه بودند. اگر میرزا تقی مصلح بود و تاوان آن را در حمام فین داد میرزا آقا خان که سعایت او در قتل امیر هم بی تاثیر نبود و بعد از او صدراعظم شد (جالب اینکه جنازه میرزا آقاخان به کربلا انتقال و در صحن مسجدی که از ثلث اموال امیرکبیر ساخته شده بود دفن گردید) نه تنها بویی از اصلاح نبرده بود که وطن پرستی امیر را نیز نداشت چرا که پیش از قبول صدارت اعظمی تبعه انگلیس بود و با نوشتن نامه به وزیر مختار انگلیس در ایران، از تابعیت این کشور خارج شد.

دوران صدارت میرزا آقاخان نوری برای انگلستان دورهٔ پیشرفت و تحکیم نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی و اقتصادی بود و آنچه عمال این دولت خواستند انجام شد و مسئله جدایی هرات بزرگترین ضربتی بود که در این دوران به ایران وارد شد( رائین، اسماعیل؛ حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ۲۵۸)

یکی از نکاتی که به وضوح تفاوت میان این و صدراعظم را نشان می دهد مقایسه میان نامه او و امیرکبیر به ناصرالدین شاه است:

میرزاتقی خان فراهانی امیرکبیر می نویسد:

«به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران به این هرزگی حکما نمی توان سلطنت کرد. گیرم من ناخوشم یا مردم، فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ …هر روز از حال شهر چرا خبردار نمی شوید که چه واقع می شود و بعد از استحضار چه حکم می فرمایید؟ از درخانه و مردم و اوضاع ولایات چه خبر می شود و چه حکم می فرمایید؟»

اما میرزا آقاخان نوری می نویسد:

» هوا سرد است ممکن است به وجود مبارک صدمه ای برسد. دو تا خانم بردارید ببرید به ارغونیه عیش کنید. آنجا پشت کوه قاف است. سه شب متوالی عیش بفرمایید.»(۱)

در موضوع ‌«وبا » هم‌ میان نگاه و رویکرد امیرکبیر و‌میرزا آقاخان‌نوری تفاوتهای جالبی وجود دارد.

اول اینکه روزنامه وقایع اتفاقیه که به دستور امیرکبیر تاسیس شده است برای رفع خرافات و‌افزایش آگاهی مردم اینچنین می‌نویسد:

«در باب ناخوشی‌های مسری از قبیل طاعون و وبا و غیره اطبای روی زمین معالجات مختلف کرده اند... اما يك علت را در این باب مسلم گرفته اند که
کثافت و عفونت این ناخوشی ها را زیاد می‌کند و با اینکه امنای دولت افرادی را به پاکیزه کردن شهر گماشته‌اند بطوریکه می‌باید هنوز در این کار و نظم داده نشده و سربازخانه های دورشهر را چنان کثیف و متعفن نگاه داشته‌اندکه مردم از عبور از آنجاها نفرت دارند. امید است که بعد از این در این باب دقت شود که رفع کثافت از آنجاها بشود که امراض مزبوره روی ندهد».

به جز این، جزوه «قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلو گیری از سرایت آن منتشر و‌ میان‌وعاظ و افراد باسواد توزیع شد تا به مردم اطلاع‌رسانی کنند.

اقدام بعدی امیر دستور فوری برای قرنطینه بود. او‌ به‌ حاکم‌ کرمانشاه نوشت:

«برای محافظت ممالك محروسه از آلودگی ناخوشی مزبوره در مرزها قاعده( گراختین) یعنی قرنتین ( قرنطینه)برقرار شود مخصوصا چون از قرار یکه کارپرداز اول دولت عليه مقيم دار السلام بغداد نوشته است ناخوشی وبا همه عربستان را فراگرفته و از اول خانقين الي نجف
طغیان تمام دارد، اهالی بغداد کاملا متفرق شده اند... چون آنجا معبر عام است و هر روزه زوار عتبات و سایرین به همه مما لك محروسه تردد دارند، بسیار لازم است که برای محافظت مما لك محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور و نشر و سرایت آن بنای گراختين ( قرنطینه)که منفعت آن بكرات به تجربه رسیده است گذاشته شود».

نقطه مقابل امیرکبیر، وریر منفعت‌جو‌‌ و‌ خرافاتی یعنی میرزاآقاخان نوری است. او‌در واکنش به اقدام عثمانی در قرنطینه مرزی بخاطر وبای عمومی ۱۲۷۳ خطاب به عثمانی نوشت:

«از حالت قرانتین دولت عثمانی بستوه آمده‌ایم. نزديك است که عنقریت حکم عمومی قطعي بكل اهالی ایران صادر شود که دیگر تردد خودشان را از خاک عثمانی، خاصه از عراق عرب موقوف دارند. نزديك است این حکم از قوه به فعل درآید. دولت عثمانی حق ندارد قرانتین بگذارد و. خلاف قانون دول منحابه است و می توانید بالمره وضع قرانتین را موقوف سازید» .

پاسخ دولت عثمانی هم‌ به این‌ صدراعظم نادان کوتاه بود: «در این‌کار، حفظ صحت عمومی موضوع شده است و چون درحق تبعه سایردول مرعي الاجر است ایرانیان نیز باید تبعیت کنند»(۲).
منابع:

۱-قبله عالم نوشته عباس امانت از انتشارات کارنامه، ترجمه حسن کامشاد
۲-اسناد فرخ‌خان امین‌‌الملک‌ج سوم
#تاملات #کرونا #تاریخ
@sahandiranmehr
57 views16:51
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 19:51:14
این داستان گریه امیرکبیر بر کودکی که بواسطه نزدن #واکسن آبله فوت کرد،سالهاست بدون منبع در اینترنت همرسانی شده است. منبع این حکایت "منسوب" به امیرکبیر کتاب «آگهی شهان از کار جهان» میرزا حسن جابری اصفهانی از علمای اواخر دوران قاجار است که اول بار استاد اقبال در مقاله ای به آن اشاره کرد.
توضیحات بیشتر:
http://azsarnevesht.ir/post/401/%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%A8%D9%84%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85
@sahandiranmehr
49 views16:51
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 19:50:53 آبله کوبی، خلافِ مشیت الهی...!
علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
«آبله» یکی از مرگ ‌آورترین بیماریها بوده بقول دکتر پولاک پزشک ناصرالدین شاه «آبله یا جدری باعث مرگ ‌و میر فراوان کودکان و در نتیجه در تقلیل جمعیت سهم اصلی و اساسی دارد».

کشف ادوارد جنر یعنی مقابله با آبله، وقتی به ایران آمد مدت زیادی، جهل و خرافات مانع پیشرفت آن شد.
مقابله با آبله را ابتدا پزشکان انگلیسی از استانبول آورده در تهران در سفارت انگلیس شروع کردند و در عرض یک ماه، سیصد طفل را آبله کوبی کردند، زنان با کودکان خود در سفارت صف کشیده بودند.
اما مخالفین در شهر شایعه کردند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود!
مخالفان، فراشان شاهی را به درِ سفارت فرستادند و آنان هر زنی را که برای آبله کوبی می آمدند جلوگیری میکردند، بهانه اشان این بود که پدران باید اطفال را بیاورند نه مادران. همین باعث کاهش مراجعین شد.
(مجله یادگار - سال چهارم - شماره 3 - آبان 1326.ص69)

در سال1234محمدعلی میرزا دولتشاه، والی کرمانشاه نیز شخصی ارامنه بنام آوانس مرادیان را مامور تلقیح آبله به مردم کرمانشاه کرد. وی مردمِ شهرهای همدان، تهران، کاشان، اصفهان و جلفا را مایه‌کوبی کرد اما خرافات مردم، همواره سد راه او بود مخالفان می گفتند:
«تلقیح یک نوع مبارزه با خواست خدواند و تقدیر الهی است»!
در روزنامه وقایع اتفاقیه این خبر آمده:
«در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض میشود و اکثری را هلاک میکند یا کور و معیوب می شوند اشخاصی که در کودکی این آبله را بیرون نمی آورند در بزرگسالی بیرون می آورند و بهلاکت می رسند...اطبا، چاره این ناخوشی را اینطور یافته اند که در طفولیت از گاو آبله برمیدارند و به طفل می کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می آورد و بی زحمت خوب میشود اولیای دولت کسانی برای یاد گرفتن این شریف گماشته اند که بعد از آموختن بجمیع ممالک محروسه مامور نمایند که هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله شان را بکوبند و از تشویش و هلاکت و عیب آسوده کردند»
(وقایع اتفاقیه شماره سوم مورخه جمعه19ربیع الثانی1267)
کار خوب پیش نمی رفت، مردم وحشت داشتند بطوریکه در عرض 28 روز از ماه ربیع الاول سال1267فقط 330نفر زیر آبله کوبی رفتند.
(همان، شماره 4 مورخه جمعه2 ربیع الاول سال1267)
به امیرکبیر خبر دادند مردم نمی خواهند واکسن بزنند، امیر فرمان داد هر فردی که حاضر نشود، آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه دهد. طفلکی فکر می کرد با ضرب و زور می توان حریف خرافات شد! روزنامه وقایع اتفاقیه مینویسد:
«چون که منظور امنای دولت علیه در تعیین نمودن اطبا و غیره به جهت آبله کوبی در کل شهرهای ایران این بود که ناخوشی آبله در این ولایت کم کرده و بلکه از تفضلات الهی این بلیه در این دولت علیه به سبب مواظبت صاحبان اطفال و اطبای آبله کوب، به طور آسان و خوب بالمره رفع شود و قرار گذاشته‌اند که اگر کسی بچه خود را آبله نکوبد، مورد مواخذه دیوانیان بشود...»
و عجیب اینکه برخی که پول داشتند، حاضر شدند پنج تومان جریمه را بدهند اما از آبله کوبی نکنند!. و بسیاری دیگر در هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند...
جهل مردم باعث شد در کل تهران و روستاهای پیرامون آن تنها ۳۳۰ تن آبله کوبی گردند!

روایت کتاب آگهی شهان در این مورد بسیار تلخ و باورنکردنی است:
«روزی پاره دوزی را که طفلش به آبله مرده بودند آوردند. امیر گفت ما که آبله کوب مجانی فرستاده ایم. گفت ندانستم.فرمود پنج تومان جرم دهد گفت ندارم دست در جیب کرد پول باو داد و فرمود بصندوق جریمه بده حکم برنمیگردد، چنان کرد، چند دقیقه بقالی را آوردند که طفلش مرده بود با او نیز همین مقاوله و همان معامله شد پس از رفتن آن دو فقیر، امیر مانند زن جوان مرده زار زار گریست، در آن حال میرزا آقاخان رسیده سبب گریه پرسید امیر گفت: خبر مرگ دو اولادم را آورده اند، میرزا آقاخان متوحش شد که میرزا احمدخان پسر امیر مرده، ملازمان به او گفتند: دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از آبله مرده ...
میرزا آقاخان جسورانه گفت: این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟!.
امیر گفت: تمام ایرانی ها اولاد حقیقی منند و من می خواهم نسل ایرانی چندان شود که زمین را فرا گیرد چرا باید جاهل باشند که بر اثر آبله نکوبیدن بمیرند؟»
(بنگرید به: کتاب آگهی شهان...صص50-51)
https://s6.uupload.ir/files/1_uqg5.jpg
49 views16:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 12:41:22 ترس ناصرالدین شاه از اصلاحات به روایت میرزا علی خان امین الدوله
فاطمه قاضیها

اگر چه سید جمال الدین اسد آبادی را پایه و مایه علمی چندانی نبود، اما در ایران که معارف و معلومات و فضایل و علوم به آموختن لغات والفاظ عر بی منحصر است و دانستن اشعار و امثال و قدری تاریخ غلط و ناقص را برای مجلس آرایی کافی می دانند، چراغ دانش سید جمال الدین که از خرمنهای عالم خوشه ها برچیده بود جلوه خورشیدی داشت، علی الخصوص که استیلای دونانِ بداصل و غفلت پادشاه از حال رعیت همه را در عین بی خبری و مدهوشی خسته کرده بود. کلمات سیدجمال اندکی به خاطر تجار و کسبه و ارباب عمائم ثبت شد و به مطالعه روزنامه های فارسی و عربی که در خارج ایران طبع و منتشر می شد رغبت یافتند. چنانکه به تکلیف وزیر مختار انگلیس گشتیرانی در رود کارون آغاز و شاه تسهیل و اصلاح راههای جنو بی ایران را وعده کرد. این رویداد را ولف وزیر مختار انگلیس بیش از آنچه در خور بود بزرگ و برای هنر نمایی و اثبات کفایت خود در روزنامه های انگلیسی به تبلیغ و بزرگ کردن ماجرا پرداخت.متعاقب ان روسها که مثل همیشه نمی خواستند از رقیب خود در کسب امتیاز عقب بمانند ، سفیرخود (دالگورکی) را نزد ناصرالدین شاه فرستادند و وی نارضامندی و یأس دولت متبوعه خود را به زبان آورده شاه را به تغییر نیات دوستانه دولت روس تهدید کرد. تلطيف خاطر وزیر مختار روس و تسکین غضب دربار آن دولت را به وعده ساختن راههای تجارتی شمال ایران و اصلاح بنادر بحر خزر و افتتاح عموم رودخانه ها و مردا بها که به دریای مزبور می ریزد مقرر داشته سند مؤکد دادند. اما روزنامه های مسکو و پطرزبورغ ساکت ننشستند و اوضاع امور ایران را به قبیح ترین وجهی یاد کردند. در اسلامبول حاج محسن خان معین الملك درروز نامه اختر که به زبان فارسی نشر می شد جوابی به روزنامه های پطرزبورغ داد. زبان گشودن اختر پرده حجاب را یکبارگی برداشت. حقایق احوال ایران و ایرانیان را به فضاحت و رکاکتی هر چه تمامتر روی دایره ریختند. ظهور این حالات طبع شاه را که بیشتر از قبل نسبت به معاملات و معلومات فرنگستان نفرت داده بود و بارها در خلوت به ز بان می راند که نوکر۔ های من و مردم این مملکت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته باشند و بالمثل اگراسم پاریس یا بروکسل نزد آنها برده شود ندانند این دو خوردنی است یا پوشیدنی. و خودمشغول راحت طلبی و اشتغال به عیش و بازیچه کودکانه و از کارهای فرنگی به کلی گریزان باشد. اما درین زمان که روزنامه ها در خارج از کشور زبان گشودند، و به اقتضای زمان، ناصرالدین شاه که از دادن امتیاز بانك به انگلیسیها سابقا به فرسخها گریزان بود و احداث بانك را در ایران به مثابه سم قاتل می شمرد ،بی مقدمه و بلاتامل و قوع یافت.چناچه طامسن نام انگلیسی وکیل بانک شرقی لندن به طهران آمد و خواست شعبه ای از بانك مزبور در طهران و بعض بلاد ایران برقرار نماید، از جانب شاه امتناع شد لیکن مفید نیفتاد و سفیر انگلیس به مدلول معاهدة بين الدولتين حمایت کرد که صنعت و عمل صرافی در عداد امور تجارت است و نمی توان مانع شد و بدین وسیله وحشت شاه را از اسم و رسم بانك تخفیف داد....
منبع: منبع: خاطرات سیاسی میرزا علی خان امین الدوله، به کوشش حافظ فرما فرما ئیان ، تهران ، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۰ ،تلخیص صص۱۲۲ -۱۲۴

https://ghaziha.kateban.com/post/4971

@Kateban
429 views09:41
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 20:56:40 ‍ در ارزشِ کتابِ زین العابدین مراغه ای
علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie

تاثیر سياحتنامۀ ابراهيم بيگ بر انقلاب مشروطیت بی همتاست، هم از نظر نفوذ اجتماعى و هم تأثير ادبى اش.برخی، از نظر نفوذ اجتماعى، ارزش این سياحتنامه در انقلاب مشروطۀ را، همسنگِ قرارداد اجتماعى ژان ژاك روسو در انقلاب فرانسه دانسته اند.
کسانیکه دوره قبل از مشروطه را یوتوپیا و بهشت گونه میدانند و به اشتباه، معتقدند که انقلاب مشروطیت آن دوران خوب را خراب کرد! به نظر من، این منبع دست اول یعنی سياحتنامۀ ابراهيم بيگ را حتی ورق هم نزده اند!
امروزه، فرزندان دیار سهندآباد در تداراک سومین همایش خود هستند، امیدوارم خواندن این کتاب را فریضه بدانند.

زین العابدین مراغه ای از زادگاه خود خارج شده، سالها بلاد مختلف قفقاز، عثمانی و روسیه را گشته و سپس به کشور تیره روز خودش بازگشته و آنوقت در کتابش با مقایسه اوضاع شوربخت ایران با دنیای جدید، انگشت بر بزرگترین دردهای وطن گذاشته، بطوریکه در آن زمان، خوانندگان کتاب تکان میخوردند و در زمان خواندن، گريه كردن کرده حتی از شدت اندوه از خود بیخود می شدند...
این یک واقعیت است که خود درد، هر چقدر هم بزرگ باشد هرگز آدم را تکان نمیدهد چه بسا یک آدم جاهل، دعاگوی آن بدبختی نیز میگردد! اما تنها احساس آن درد و آگاهی به آن، انسان را تکان میدهد و به چاره جویی وامیدارد و کتاب سیاحتنامه چنین میکرده.

ببینید زین العابدین مراغه ای پس از سالها دوری از وطن، وقتی برمیگردد، عشق خود را به وطن چگونه بیان میکند:
«وطنى كه به حب آن مأموريم همانا خاك پاكى است كه در آن به عرصۀ وجود آمده‌ايم كه مسكن عيال و اولاد و ناموس ما و مدفن نياكان ما و محل نشو و نماى ما است...»
جالب اینکه، قهرمان کتاب که خودِ زین العابدین مراغه ای است در پایان کتاب، مریض احوال به بستر افتاده و هر موقع خبری خوب از اصلاحات و پیشرفت ایران می شنود احوالش بتدریج خوب میشود و هر موقع خبرهای بد از ایران میرسد مریضی اش بدتر گشته و سرانجام وقتی ایران رو به خرابی و ویرانی می نهد، قهرمان کتاب نیز می میرد یعنی دق‌ مرگ میگردد و کتاب پایان می یابد...

نگاهی می اندازم به خاطرات کسانی که در آستانه مشروطیت این کتاب را خوانده اند:
شیخ ابراهیم زنجانی نماینده زنجان در مجلس در خاطراتش می نویسد:
«میرزاعلی اصغرخان مشیرالممالک، محرمانه یک جلد کتاب به من داد که سیاحتنامه ابراهیم بیگ بود و گفت: «احدی مطلع نشود. این را یک نفر از حجاج در میان اشیای سفر در وسط لحاف از مصر آورده و محرمانه به من هدیه داده. این کتاب قاچاق و ممنوع است...» میگوید وقت کتاب خواندن ترس و لرز وجود مرا گرفت».
(خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی، ص156.)
كسروى در تاريخ مشروطۀ ايران، تأثير آن بر ايرانيان مى‌نويسد:
«ارج آن را كسانى مى‌دانند كه آن روزها خوانده‌اند و تكانى را كه در خواننده پديد مى‌آورد به ياد مى‌دارند. انبوه ايرانيان كه در آن روز خو به اين آلودگى‌ها و بدى‌ها گرفته بودند از خواندن اين كتاب تو گفتى از خواب بيدار میشدند و تكان سخت میخوردند. بسيار كسان كه از خواندن اين كتاب بيدار شده و براى كوشيدن به نيكى كشور آماده گرديده و به كوشندگان ديگر پيوسته‌اند».

کتاب در ابتدا قاچاق بوده و چون خطر جانی برای نویسنده اش داشته در نتیجه، اسم نویسنده در کتاب نیامده، اما پس از استقرار مشروطيت، كه ديگر خطر حبس و مرگ براى نويسندۀ نداشت، بلافاصله، فرصت طلبانی وارد میدان شده و مدعى شده بودند كه نويسندۀ آن هستند...!
دهخدا که پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه از ایران فرار کرده بود مینویسد در مهاجرت در استانبول بودم، يك روز پيرمردى به ديدن من آمد و گفت: «من حاجى زين العابدين مراغه‌اى هستم»
و دهخدا می نویسد که بشدت ناراحت و گله مند بود که چرا برخی در ایران خود را نویسنده کتب معرفی میکنند و حرمت نویسنده اصلی را پاس نمیدارند؟!
و دهخدا، پیرمرد را دلداری داده میگوید که اینها زودگذر بودند چون در نهایت، در همه جای ایران اکنون شما را نویسنده واقعی کتاب میدانند.

یادِ دیالوگ ماندگار پایان فیلم Conquest of Paradise افتادم که کریستف کلمب، پریشانحال به زندان افتاده و پادشاه اسپانیا میخواهد کشف او را بنام خود کرده و او را خیالپرداز می نامند!
کریستف کلمب از او میخواهد که از پنجره زندان بیرون را نگاه کرده و بگوید چه می بیند؟
یارو، از پنجره زندان، بیرون را نگاه کرده میگوید: معماریهای عالی، بناها مرتفع و یک تمدن درخشان می بینم.
کریستف کلمب پاسخ میدهد که تمامی آن تمدن را ما آدمهای خیالپرداز بوجود آورده ایم.
و امروزه ما می بینیم که اگر نامی از آن پادشاه اسپانیا مانده تنها به طفیلیِ نام این خیالپردازِ کاشف بوده است...

دانلود سیاحتنامه
498 views17:56
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 15:05:34 فقر آموزشی در ایران

گزارش «فقر آموزشی در ایران» از مجموعه گزارش‌های فقر چندبعدی است که در تابستان ۱۴۰۰ در دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار، و رفاه اجتماعی منتشر شده است.

در بخش اول گزارش وضعیت فقر آموزشی در ایران براساس شاخص‌هایی نظیر نرخ بازماندگی از تحصیل، نرخ عدم برخورداری از مدرک ابتدایی در گروه سنی ۱۷-۱۲ سال، نرخ عدم برخورداری از مدرک متوسطه برای گروه سنی ۲۴-۱۸ سال، میانگین نمرات آزمون نهایی، و وضعیت دانش‌آموزان در آزمون‌های تیمز و پرلز بررسی شده است.

در این گزارش مجموعه‌ای از عوامل مستقیم مربوط به خانوار (نرخ فقر پولی کودکان، سطح تحصیلی والدین، کمبود منابع یادگیری در خانه، دوزبانه‌بودن کودک، نرخ پوشش پیش‌دبستانی، و وضعیت فقر در خانوار) و عوامل مستقیم مربوط به مدرسه (نرخ دسترسی به یارانه و شبکۀ اینترنت، تراکم کلاس، تراکم فقر، نسبت دانش‌آموز به معلم، سطح تحصیلات معلمان، وضعیت عوامل مؤثر بر فقر در محیط مدرسه) بررسی شده است.

برخی از یافته‌های گزارش به شرح زیر است:

در سال ۱۳۹۸ نزدیک به ۳۰ درصد جمعیت ۲۴-۱۸ سال فاقد مدرک تحصیلی متوسطۀ دوم بوده‌اند.

میانگین نمرات آزمون‌های نهایی پایۀ دوازدهم در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ حدود ۱۲.۶ بوده است: میانگین علوم انسانی ۱۰.۷۵ (بالاترین استان ۱۳.۶ و پایین‌ترین استان ۸.۷)، میانگین علوم تجربی ۱۳.۷۷ (بالاترین استان ۱۵.۵ و پایین‌ترین استان ۱۲.۷)، میانگین ریاضی-فیزیک ۱۳.۲۸ (بالاترین استان ۱۵.۰۵ و پایین‌ترین استان ۹.۵۳)، میانگین معارف ۱۲.۸۵ (بالاترین استان ۱۶.۲ و پایین‌ترین استان ۸.۵۷).

براساس برآوردهای مختلف بین ۲۵ (براساس اطلاعات پایگاه رفاه ایرانیان) تا ۳۸ درصد (براساس داده‌های هزینه-درآمد خانوار مرکز آمار ایران) کودکان زیر ۱۸ سال در خانوارهای زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند.

براساس داده‌های ۲۰۱۹ آزمون تیمز، ۲۵ درصد دانش‌آموزان پایۀ چهارم و ۳۱ درصد دانش‌آموزان پایۀ هشتم منابع کمی برای یادگیری در خانه (اینترنت، کتاب، تحصیلات والدین) دارند. متوسط بین‌المللی این شاخص در بین ۵۴ کشور آزمون حدود ۸ درصد بوده است.

دانلود متن کامل گزارش
@omidi_reza
509 views12:05
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 06:39:40
انجمن اسلامی دانشکدگان فنی روز معلم و حلول ماه شوال و عید سعید فطر را تبریک و تهنیت عرض می‌کند.

نماز عيد فطر سال ١٣٣٧ انجمن اسلامی دانشگاه تهران
مهندس بازرگان، آيت الله طالقاني، استاد مطهری، دكتر شريعتی، دكتر يزدی، دكتر توسلی، محمد علي رجايی، مهندس والی و مهندس بدیع زادگان


@anjoman_eslami_fanni
673 views03:39
باز کردن / نظر دهید
2022-04-29 07:26:00 #دین_عقلانی
#معرفی_کانال
ـ
سلام بر دوستان گرامی
1. این کانال به قرائتی خاص از دین اختصاص دارد که از آن به دین عقلانی تعبیر کرده ام. منظورم از دین عقلانی آن دینی است که عقل من می فهمد.
2. به موجب این تعریف من هرگز متعرض موضوعاتی که عقلم نمی فهمد نمی شوم و فقط به موضوعاتی می پردازم که عقلم درستی آن را می فهمد.
3. به نظر می رسد، دینی که مبتنی بر عقل باشد، هم برای خود شخص جاذبه دارد و هم برای دیگران، و مردم از دینی می گریزند که درستی آن را درک نمی کنند.
4. این دینی که من از آن سخن می گویم، هرکسی با هر دینی می تواند درستی اش را درک کند و به واقع، این دین باطن تمام ادیان است و تمام ادیان هر کدام می تواند قالبی برای این دین باشد.
5. به سخن دیگر، هرکسی با هر دینی می تواند از دین عقلانی برخوردار باشد. این سخن من قریب این تعبیر است که «الطرق الی الله علی عدد انفاس الخلائق».
6. تعریفی که من از خدا به دست می دهم، همان خدای عرفانی یا خدای نامتشخص است که به تعبیر دیگر عین هستی و هستی مطلق نامیده می شود.
7. گوهر این دین عبارت از فانی در هستی مطلق شدن است؛ بسان قطره ای که به دریا می افتد و خودیت و منیت او فانی و عین دریا می گردد.
8. من اگرچه از میراث دینی خود برای بیان تعریف خود از دین عقلانی استفاده می کنم، اما ماهیت آن هرگز بر یک دین خاص منطبق نیست. به سخن دیگر، ما می توانیم از میراث دینی قرائت های متفاوتی داشته باشیم و من ترجیح می دهم، از میراث دینی خود، قرائتی تکثرگرا و غیرانحصاری به دست بدهم و از میراث دینی برای قرائتی دینی عقلانی بهره برداری نمایم.
9. در دین عقلانی می توان از خدا و نبوت و آخرت و امامت و دیگر مقولات دین اسلام، تعریفی به دست داد که مورد قبول تمام انسان ها با هر دینی باشد. در یادداشت های بعدی توضیحات بیش تری را عرضه خواهم کرد.
چنانچه مطالب کانال را مفید می یابید، لینک کانال را به افراد و گروه ها معرفی فرمایید:
https://t.me/dineaqlani
630 views04:26
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 17:55:56 در افسانه‌ها آمده‌ است‌ كه‌ قُقنُس‌ مرغی است‌ خوشرنگ‌ و خوش‌ آواز كه‌ منقار او سيصد و شصت‌ سوراخ‌ دارد و بر كوه‌ بلندی‌ در مقابل‌ باد نشيند و صداهای عجيب‌ از منقار او برآيد. گفته‌اند كه‌ هزارسال‌ عمر كند و چون‌ سال‌ هزارم‌ به‌ سرآيد، و عمرش‌ به‌ آخر رسد، هيزم‌ فراوانی‌ گرد آورد و بر بالای آن‌ نشيمن‌ گيرد و سرودن‌ آغاز كند و مست‌ گردد و بال‌ بر هم‌ زند، بدانگونه‌ كه‌ آتشی‌ از بال‌ او بجهد و در هيزم‌ افتد و او در آتش‌ خود بسوزد و از خاكسترش‌ تخمی‌ حادث‌ گردد و از آن‌ قُقنُسی ديگر پديد آيد. گفته‌اند كه‌ او را جفت‌ نيست‌ و موسيقی را از آواز او دريافته‌اند.
بين‌ افسانه ققنس‌ و سرگذشت‌ ايران‌ تشابهی‌ می توان‌ ديد. ايران‌ نيز چون‌ آن‌ مرغ‌ شگفت‌ بی‌ همتا، بارها در آتش‌ خود سوخته‌ است‌ و باز از خاكستر خويش‌ زایيده‌ شده‌.

ایران را از یاد نبریم!
محمدعلی اسلامی ندوشن

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نویسنده و پژوهشگر نامدار درگذشت- روحش شاد و نامش جاودان باد!

@golhaymarefat
473 views14:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-16 17:24:15 شکستهایی که از آنها عبرت نگرفته ایم...!
علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie

شکستها فاجعه بار هستند اما عبرت نگرفتن از آنها فاجعه بارتر. هنگامیکه تعصبات دُگم، جایگزین عقلانیت و نقد میگردد، روزنه عبرت بسته میشود و اشتباه از نو تکرار میگردد.
افتادن ها مهم است اما خوب بلند شدن مهمتر. شکستها مهم هستند اما فهم عقلانیِ علل شکست که به بلوغ می انجامد مهمتر و ارزشمندترست.
ما دوبار در تاریخ معاصر شکست سهمگینی خورده ایم:
اولی از همسایه عثمانی در چالدران و دومی از همسایه روسی که به ترکمانچای انجامید.
شکست اولی(چالدران) ما را از خواب قرون بیدار نساخت و در شکست دومی نیز معدود افرادی چون عباس میرزا بیدار شد اما با مرگ نابهنگامش، و با بقدرت رسیدن پسر خیالبافش، دوباره خوابیدیم....

اینجا فقط به چالدران میپردازم:
وقتی در تابستان 1514م. قشون چهل هزار نفری قزلباشان صفوی در دشت چالدران با قشون صدهزار نفری سلطان سليم عثمانی روبرو شد، این اولین جنگ ایرانِ کهنه با دنیای مدرن بود، دنیای مدرنی که با توپ و سلاحهای گرم چون شبحی تا آستانهِ در آمده بود اما ایرانیان آنرا ندیدند پس، شکست سختی خوردند.
عجیب اینکه شاه صفوی اصلا استفاده از سلاح گرم را نامردی میدانست! و عجیبتر اینکه در شب نبرد، همگی به افراط نوشیده و عقل از سرشان پریده...!

در چالدران، در یک طرف قشونِ عثمانی مجهز به ارابه و توپخانه آتشین و در طرفی دیگر، قزلباشان صفوی مجهز به نيزه، شمشیر، گرز و خنجر و شور و غیرت...!
صف آرایی دو لشکر، دقیقا شبیه صف آرایی ژاپن نو و سنتی در فیلم آخرین سامورایی به کارگردانی ادوارد زوئیک بود.

عجیب اینکه، وقتی قشون سلطان سلیم شروع به آرایش جنگی میکند و ارّابه‌ ها و توپها، قشون ایرانی را به صورت نیم دایره احاطه میکنند برخی پیشنهاد میکنند که بر آنان بتازیم و مانع آرایش جنگی شان شویم، اما چون شاه اسماعیل خود را دارای رسالت غیبی و شکست ناپذیر میدانست میگوید «ما مكث میكنيم تا آنچه مقدر الهی است از قوّت به فعل آورند...»! (تاریخ عالم آرای صفوی...ج1ص42).
در نتیجه، سلطان سليم كه در طرّاحى جنگ استاد بود(انقلاب الإسلام بین الخواص و العوام...ص ۱۶۳) به راحتی به آرایش جنگی پرداخت که بقول حسن بيگ روملو، عثمانی ها در استفاده از توپخانه، چنان ماهر بودند كه از يك فرسنگ مسافت، هدف را میزدند(احسن التواریخ...ص ۱۴۴).

سرانجام، تعصبات وهم آلود، سرنوشت جنگ را رقم زد و دشت چالدران مشحون از اجساد قزلباشان گشت، آنان با تمام توان جنگیدند خود شاه نیز جانفشانیها کرد و از دوش و از پا زخمى شده بیحال در زمين گل و لاى افتاد(انقلاب الإسلام بین...ص۱۱۰) چیزی نمانده بود دستگیر شود که قزلباشی خود را شاه معرفى كرد تا شاه نجات یابد! به جز 85 نفر، تمامی قزلباشان طعمه توپها شدند. آنان، شاه زخمی را نجات دادند.
اما زخمِ کاری وقتی بر قلبِ شاه 27ساله نشست که شنید زنش بهروزه خانم اسیر دشمن شده و سلطان سلیم برای اینکه «قلب اردبيل‌ اوغلى را بیشتر بسوزاند» زن او را به یکی از سردارانش پیشکش نمود و داستان اسارت بهروزه خانم یکی داستانیست پر آب چشم و موضوع رمانهاى تاريخى ...

افسانه شکست ناپذیری «مرشد کامل» نقش بر آب گشت، شاه دیگر از این شکست و تحقیر، کمر راست نکرد، مخصوصا وقتی بعدا شنید که بهروزه خانم باردار شده و پسری زاییده. شاه ماتم گرفت، غرق الکل شد، بر كاسه سر دشمنش(شيبك خان) مدام شراب مینوشید(اسماعیل نامه...ص ۱۲۷) و همین، باعث مرگ زودرس اش شد...

اما به نظر من، از همه اینها فاجعه بارتر، تاریخنگاری پریشانگوی صفوی بود، که بجای اینکه، شکست چالدران را تحلیل خردمندانه کند تا چراغ راه آیندگان گردد، جفنگیاتی بافته و علت شکست را حکمت بالغه الهی دانسته که «چون اگر شاه در این جنگ هم پیروز میشد ارادت قزلباشان به او به چنان درجه میرسید که از دین گمراه میشدند»!(جهانگشای خاقان...ص506)
او نمیداند که در دنیای جدید، سرنوشت جنگ را دیگر نه زور و بازو، بلکه فکر نو و تکنیک رقم میزند.
و این تاریخنگاری، در واقع خاک پاشیدن بر چشمان نسلهای بعدی بود تا از آن شکست، عبرت نگیرند و در نتیجه، آن فاجعه را به مراتب بدتر و تکان دهنده تر در جنگ با روسیه تکرار کنند و برسند به ترکمنچای...

گورهای قزلباشان چالدران.
http://www.upsara.com/images/g173126_.jpg
488 views14:24
باز کردن / نظر دهید