2023-07-18 19:26:01
علی صاحبالحواشی باید رگوریشه و تیرهوتبارِ فکر آقای عبدالکریمی را شناخت تا دانست چرا چنین داوری میکند:
۱) عبدالکریمی اندیشندهای "ضدمدرنیته" است.
۲) او متفکری با گرایشات عمده پستمدرنیستی است.
۳) عبدالکریمی یک متفکر "هویتاندیش" است.
۴) ایشان به لحاظ سیاسی در طیف چپ هستند (که با ایستار فلسفی پستمدرنشان نیز همخوان است).
۵) عبدالکریمی به ژرفا متاثر از احمد فردید و دشمنی لجامگسیخته او با پدیده تاریخیتمدنی "غرب" است.
۶) و سرانجام عبدالکریمی یک هایدگریِ اساسی است.
همه این مولفهها چون رشتههای درهمتنیده، بافتارِ "فکر" عبدالکریمی را میسازند تا او:
۱) سپهرانسانی را روبه "انحطاط" ببیند.
۲) "تجددها" را مصداق تباهی بگیرد.
۳) "غرب" را مصداقِ تامِّ "شرِ مجسم" بینگارد.
۴) "نوستالژیایِ هویتِ" روبه زوال را داشتهباشد.
۵) "سنتگرایی" را ارج نهند.
۶) دشمن "لیبرالیسم فلسفی" باشد.
۸) در میدان سیاست یک سانترالیستِ چپگرا باشد.
با آن بافتارفکری و این نتایجِ ناگزیرِ حاصل از رویکرد به سپهرانسانی، عجب نیست که ایشان در مجموع "نظامولایتفقیه" را بپسندند که در تلاش برای برپایی "سنت" است، "غربستیز" است، دشمن مدرنیته است، و "اقتدارگرا و ضددمکراسی" است.
این هم عجیب نیست که ایشان نتوانند نسلجوان منکوبشده رمیده از "سنت" را بفهمند و آنها را به پرتوپلا بودن متهم سازند و کمیتاقسمتی متنفر از آنها باشند.
تکلیف داوری ایشان درحق اپوزیسیون هم که روشن است، اپوزیسیونی که سنتگرا و دشمنِ غرب نیست، آزادیخواه و اقتدارستیز است.
البته برازنده شان فیلسوفیِ ایشان نبود که اپوزیسیون را به "سلبریتیهای ناراضی" فروکاهند و استوانههای معقولش را نبینند.
https://t.me/IRANINtellectuals/35559
2.6K views16:26