2022-08-31 04:46:05
#با هم مهربان باشیم و حقوق یکدیگر را رعایت کنیم
دلنوشته
《دلی که شکست ، دیگه شکسته》
با هم مدتها بود در مورد اینکه چگونه آدمها با نوع و سبک سخن گفتن و شیوه نگارش خودشان موجب اثرگذاری مثبت و یا منفی در ذهن دیگران می شوند گفتگو می کردیم .
اصل ماجرا که ما وارد این گفتگو شدیم به روزی برمیگردد که هر دو در مجادله بین یک ارباب رجوع با جثه ضعیف و تنی رنجور که از رفتارهای مبتنی بر کج رفتاری یک کارمند به رییس او گلایه میکرد و رییس که در ظاهر انسانی قلدر و چشم بسته مدافع کارمند زیر دستش حسب رویه نادرست حاکم بر بوروکراسی پوسیده سازمان اداری مرسوم بنظر میرسید وی را به نشستن و آرامش جهت رسیدگی به کارش دعوت کرد و ...
هر دو ما آن صحنه و برخورد صحیح مبتنی بر رفتار درست فردی و سازمانی و تاثیرات آنرا در چند ثانیه در یک محیط سازمانی را دیدیم و ...
ناخودآگاه بیاد : پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک افتادیم . و با هم در مورد اینکه نیکی ها چه انرژیهای مثبت که برای فرد و جامعه و چه برکاتی که برای انسانها می تواند بهمراه آورد به گفتگو پرداختیم ...
دوستم تعریف میکرد : یکروز سالیان پیش برای دفن یکی از بستگانش به بهشت زهرا رفته بوده. شخص متوفی ثروتمند و دارای سه فرزند پسر و دو دختر بود و بزرگ خاندان محسوب می شد . تعداد زیادی از بستگان ، فامیل و آشنایان برای مراسم دفنش آمده بودند و شلوغ بود .
میگفت، نوه ها و نتیجه های او آمده بودند ، من که کناری ایستاده بودم ناگهان دیدم که آقای دکتر ... ، نوه بزرگ دختری آن مرحوم اندکی دورتر زیر سایه درختی بهمراه خانواده اش نشسته و در سکوت به جمعیت و مراسم دفن نگاه می کند . وی ادامه داد ، آن مرد یک پزشک ،یک انسان متواضع و بسیار خوش برخورد و باسواد است و خیلی از افراد فامیل برای معالجه بیماری خودشان به نزد وی میرفتند .در وجود او چیزی بجز انسانیت و پزشکی مسلط در رشته علمی خودش و رفتارهای والای اجتماعی دیده نمیشد !!!
میگفت : پیش ایشان رفتم و بعد از سلام و علیک کنارش نشستم و پرسیدم ، چرا با فاصله !!! چرا مثل غریبه ها نشسته ای !!! شما که آخر مرام و صفا هستی !!!
پاسخش جالب بود : به حکم وظیفه فامیلی و عنوان نوه متوفی آمده ام تا آخرین لحظات رفتن پدر بزرگی که رفتار تبعیض آمیز ،نگاه طبقاتی داشت را بدرقه کنم . پدر بزرگی که دیر هنگام اثرات منفی دریغ کردن عاطفه انسانی را متوجه شد .
دکتر برای دوستم تعریف کرده بود : شما که میدانید ، ایشان پدر مادرم بود . در بین فرزندانش علاقه خاصی به پسرهایش و بالطبع نوه های پسریش داشت . در بین نوه های دختری چون من از همه بزرگتر بودم و پدرم یک کارمند ساده بود ، زیاد ما را دوست نداشت و هر موقع در کوچکی به خانه اش در اعیاد و به اجبار مادرم میرفتیم با تندی و بی توجهی با من و نوه های دختری جلوی نوه های پسری و دایی ها و وابستگان برخورد می کرد . رفتارهایش همیشه تحقیر آمیز بود ، با اینکه آدم ثروتمندی بود به نوه های پسری هر میزان عیدی میداد به ما و پسر و دختر خاله هایم بسیار کمتر عیدی میداد ،با ما تحکم آمیز حرف میزد و رفتارهایش زیبا نبود و ... میگفت از وقتی دبیرستان رفتم دیگر نه خودم و نه پدرم به خانه وی هرگز نرفتیم تا از رفتارهایش کمتر آسیب روحی ببینیم و البته او هم به خانه ما نمی آمد .!!! پدرم کارمندی پاک دست و مقید به خدمت به مردم بود . چون پسر دایی مادرم هست ، همیشه در مقابل نگاه و رویه طبقاتی پدر بزرگم و دایی هایم فقط با صبوری ، سکوت گذر میکرد .!!! امروز برای بدرقه پدر بزرگی که این اواخر گاهی برای معالجه و البته عذرخواهی به مطب من می آمد ، به اتفاق مادر ، پدر و خواهر ،برادرم و خانواده ام اینجا آمدیم . پدر بزرگم بارها پیغام داد ، اشتباه کردم و میدانم که حرفها و رفتارهای تبعیض آمیز اشتباهم ، همه نوه های دختریم را زجر داده و تو را که بزرگ تر از همه بودی ،بیشتر !!! می گفت امروز در غیابت در نزد دوست و آشنا ها به وجود تو وخواهر ،برادرت که هر سه تحصیلکرده و شاخص ترین هستید افتخار می کنم اما از دیدنتان خجالت می کشم ، حلالم کنید .دکتر گفت : من سالها بود حلالش کرده ام و در ته قلبم دوستش میداشتم !!!
میگفت : پدر بزرگ پدریم رفتاری با عطوفت و مهرجویانه داشت ،همه ما را غرق در مهربانی و محبت میکرد . امروز به بدرقه پدر بزرگی آمدم که دیر هنگام فهمید که ثروت ، مدرک ، پست و مقام دنیوی بقول حضرت مولانا امانتی موقتی بیش در دستان آدمیان نیستند و داشتن عاطفه ،انسانیت ، مهربانی ارزشمند ترین خصلت ، ثروت و میراث همه آدمیان می تواند باشد !!!
اینها را که دوستم برایم می گفت،یاد آن آهنگی که خانم حمیرا می خواند افتادم :
- دلی که شکست،دیگه شکسته !!!
ای کاش همه آدمها بفهمند که چرا ، چند صباحی فرصت زندگی بر روی خاک بدانها داده می شود و سرانجام نیز باز به خاک تبدیل می شوند ...
حمید رضا حاجی اشرفی
344 viewsH H.Ashrafi, 01:46