در حالی که گلوم داشت از بغض میترکید و از سر درد داشتم میمردم و انگار یه چیز سنگین رو سینم بود که نمیتونستم نفس بکشم... یه لبخند میزدمو میگفتم خوبم و رد میشدم! 39 views, 08:16