یک هفته گذشت و من لباس خانه را که شبیه لباس مکانیکها بود روز | BOOK
یک هفته گذشت و من لباس خانه را که شبیه لباس مکانیکها بود روز و شب در نیاوردم. حمام نمیگرفتم، ریشهایم را نمیتراشیدم و دندانهایم را مسواک نمیزدم، چون عشق خیلی دیر به من آموخت که آدم خودش را برای کسی مرتب میکند،برای کسی لباس میپوشد و برای کسی عطر میزند و من هیچوقت کسی را نداشتم.