لب بر لبت چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى كه درخت شوى كه رفتن | انتشارات چارلز بوکُفسکی
لب بر لبت چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى كه درخت شوى كه رفتن اگر بخواهى نتوانى كه بمانى وگر سخن از رفتن كنى بر اسبت بنشانم پيشاروى خويش در شبِ مهتاب موى تو با يالِ اسب هر دو در باد موى تو از يالِ اسب تشخيص نتوان داد رويت از ماه به سمت خويش بگردانم چنان ببوسمت به دلتنگى كه ماه آه بتابد