Get Mystery Box with random crypto!

از شعرهای خورشید بانو فرشته مرگ یادم باشد این بار که فرشته مرگ | بوم گرافیک

از شعرهای خورشید بانو
فرشته مرگ
یادم باشد
این بار که فرشته مرگ را دیدم
دیگر بهانه نیاورم
که روی زمین کاری دارم

شاید او همراه بهتری باشد

یادم باشد
این بار بی بهانه
با او بروم

پنج سال پیش:

چند روز است که خواب به چشمانم نمی آید از زمانی که باز دیدمت ای فرشته مرگ.
اینبار دیگر بهانه نمی آورم، هر چند که هنوز نمی‌خواهم مادر "س" را تنها بگذارم.
دمی پیش به مادربزرگم سپردم هوای مادرم را داشته باشد.
زهرا: مادر "س"؟ خوابم می آید ولی اگر چشمانم را ببندم و بخوابم میمیرم.
مادر "س": سرت را بر روی پایم بگذار و بخواب زهرا جان، من چشم ازت بر نمی دارم و بیدارت می کنم.

و نمی دانست که نمی تواند.

چشمانم را بستم و با تو همراه شدم

مادر "س": مامان؟ مامان؟ زهرا نفس نمی‌کشه!
زهرا: بی تابی نکن مادر "س" دیگر وقتش بود که با فرشته مرگ همراه شوم.

بر اساس واقعیت
@bum_grahic