Get Mystery Box with random crypto!

چاغداش قشقایی

لوگوی کانال تلگرام chaghdash_q — چاغداش قشقایی چ
لوگوی کانال تلگرام chaghdash_q — چاغداش قشقایی
آدرس کانال: @chaghdash_q
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.15K
توضیحات از کانال

بورادا بیر اوجاق آلیشیق‌دیر

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-05 23:28:33 او عزیمت خسروخان به فارس را از بعد از جریان دستگیری او در تهران مثبت نمی‌داند. معتقد است سران اردو با هیچ کشور خارجی بده بستان نداشته.اند. البته کمک‌هایی به نام قشقایی‌ها و به کام پاره‌ای اشخاص سیاسی فرصت‌طلب انجام می‌گرفته است. او می‌افزاید از پاریس پیغام‌های هشدارگونه به اردو فرستاده و یادآور شده است که دل به دغل دوستان خارج نشین نبندند.
باور دارد که خسروخان قربانی توطئه‌ی انگلیس و اشخاصی مثل حسین فردوست شده است. در واقع همان هنگام دستگیری در تهران قصد کشتن او را داشته‌اند.
واقعیت این است که محمدناصرخان و خسروخان قشقایی نوآموزان عرصه سیاست نبودند. آن‌ها که پشتوانه‌ی حمایتی آیت ا... خمینی و طیفی از ملیون را داشتند، خیلی بخردانه می.توانستند بر مشکلات فایق آیند. آن‌ها زمان مناسبی را برای تشکیل اردو انتخاب نکرده بودند. کشور در شرایط جنگی بود. در پرتو تبلیغات سوء مخالفین سیاسی شکل‌گیری اردو یادآور و تداعی کننده نوعی یاغیگری بود. فراتر از این‌ها افراد اردو به استثنای طیف قلیل، از کسانی تشکیل می‌شد که مشکلات فردی داشتند. برخی حتی خیلی نزد قشقایی‌ها خوشنام نبودند. مهم‌تر از همه پذیرفتن برخی از اعضای حزب رنجبران و سازمان مجاهدین خلق یک خبط اشکار سیاسی بوده است.
اگر فرض را بر این بگذاریم که خوانین با تحولات جامعه قشقایی کمتر آشنا بوده اند، در این صورت باید از مشاورین خبره و دارای دانش کافی سیاسی بهره می‌بردند. فزون بر این‌ها نحوه تامین هزینه‌ی مالی و تدارکاتی نگهداری اردو با جمعیت ثابت صد نفر نیز محل تامل است.
خوانین در فضای انقلابی حاکم، مخالفینی در میان طیف چپ و نیز انقلابیون مذهبی تندرو و دو آتشه داشته‌اند. با انگلستان هم از بعد از جریان ملی شدن نفت روابط شان خصمانه بوده است. این امر ضرورت هشیاری بیشتر و اتخاذ تدبیر هوشمندانه‌ای را می‌طلبیده است. فروکاستن فرایند برچیده شدن اردو و اعدام شخص خسرو قشقایی به توطئه‌ی انگلیس، ساده کردن صورت قضیه است. به نظر می‌رسد محاسبات سیاسی اشتباه خوانین در تکوین شرایط بعدی بیشتر موثر بوده است.
پیام نهایی ایشان مبنی بر حفظ همبستگی میان قشقایی ها و ساختن "قشقایی جدید"، به مفهوم عبور از گذشته‌گرایی‌ست و دلیل دیگری بر نگرش واقع بینانه‌ی ایشان است.
به عنوان حسن ختام به سهم خودم از اهتمام کامبیز نجفی مدیر مجله الکترونیکی "چاغداش" و نیز مصاحبهگر محترم داریوش معصومی تشکر می‌کنم.




@chaghdash_q
612 views20:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-05 23:28:33 با سلب مالکیت از ورثه‌ی صولت الدوله در سال ۱۳۳۷، خانم فرخ بی‌بی با وثیقه قراردادن خانه خود یکصدهزار تومان وام از رجبعلی صراف معروف می‌گیرد و مبالغی به خسروخان پرداخت می‌کند. با تقسیم زمین خدیجه بی‌بی ، به دستور شاه ماهانه ۳۰۰۰ مارک از طریق ساواک به وی تحویل می‌شد. ۱۰۰۰ فرانک نیز به ناصرخان از محل عواید زمین پرداخت می‌شد. مخالفین خسروخان این را دلیل بر همکاری او با ساواک می دانستند. البته پس از عزیمت خان به مصر برای انجام فعالیت‌های ضد حکومتی، از دولت مصر اجازه تجارت قالی اخذ می‌کند که بخشی از هزینه‌ی وی را پوشش می‌دهد.

فعالیت سیاسی خسرو خان در بعد از انقلاب: به درخواست جبهه ملی، خسروخان با همفکری و مشاوره با برخی از متعلقین به این نتیجه می‌رسند که خودش از شهرستان اقلید، و آقایان شاپورخان و منوچهرخان به ترتیب از شهرستان‌های فیروزآباد لارستان کاندیدای نمایندگی اولین دوره مجلس شوند. به گفته‌ی فریدون قشقایی از مرکز حکم می شود که این آقایان نباید وارد مجلس شوند. با این حال خسروخان از اقلید انتخاب می‌شود.
نکته جالب این‌جاست که گویا در شور و مشورت راجع به کاندیداتوری مجلس، از آقای محمدحسین خان قشقایی دعوت به عمل نمی‌آید که اسباب ناراحتی وی را فرا می‌آورد. به نظر می‌رسد عدم حضور وی در اردوی خوانین، ریشه در این امر داشته باشد.

اردوی خوانین و فرجام کار خسرو خان: تشکیل اردو پیوند وثیقی با دستگیری خسروخان در تهران، از سوی عناصر مشکوک دارد. گویا بعد از آزادی خسروخان ، آیت ا... خلخالی در دیدار با وی گوشزد می‌کند که بهتر است از نمایندگی مجلس استعفا دهد. البته خان روانه‌ی فارس می‌شود و اردو شکل می‌گیرد. وی رفتن خان به فارس را اشتباه می‌داند. به گفته‌ی وی از فرزندان سهراب‌خان بهادری قشقایی فقط داریوش خان در اردو شرکت می‌کند. گویا منوچهر‌خان چون مورد مشورت قرار نمی‌گیرد، در اردو حاضر نمی‌شود‌. خود فریدونخان نیز به پاریس عزیمت می‌کند.
ایشان اعتقاد دارند که خوانین اهل یاغیگری نبودند و پی برده بودند که مردم قشقایی دیگر مردم سابق نیستند. چرا که اقتصاد دامداری آن‌ها نابود و اکثر به زندگی حاشیه.نشینی در شهرها روی آورده بودند‌. خوانین تصور می‌کردند که مسئله‌ی اردو زود حل و فصل شود و لذا با مقامات محلی و مرکز نشین در تماس بودند. ایشان همچنین باور دارند که خوانین اردو با خارج ارتباطی نداشتند. این گروه‌های طرفدار سلطنت بودند که به نام قشقایی ها از کشورهای خارجی پول دریافت می‌کردند. وی مدعی‌ست که از پاریس به خوانین مستقر در اردو پیغام می‌فرستد که به دوستان خارج‌نشین خود دل نبندند.

اعدام خسرو خان: وی حذف خسروخان را یک پروژه می‌داند که در پشت صحنه‌ی آن دولت انگلیس و حسین فردوست قرار داشتند. در واقع از همان زمان دستگیری در تهران، قصد کشتن او را داشته‌اند. با اعدام خان، نابودی قشقایی قطعی شد. چرا که اگر راس هرم حذف شود، قاعده نابود می‌شود. زندگی عشایری محکوم به نابودی بود. گسترش سوادآموزی و بعدا فناوری زندگی قشقایی را نیز متحول کرده است. لذا امکان بازگشت به گذشته نیست.
در نهایت او برای مردم ایران و قشقایی آرزوی موفقیت می کند. پیام او ضرورت همبستگی میان قشقایی هاست. ایشان بر ساختن "قشقایی جدید" تاکید دارند.

نقد و بررسی: در این مصاحبه جناب فریدون خان بهادری قشقایی در قامت یک فرد تحصیلکرده و آکادمیک، منطقی و عقلانی جلوه می کنند. به عنوان یک فرد غیر سیاسی تحلیل به نسبت بیطرفانه‌ای از رویدادهای تاریخی دارند. البته با توجه به عقبه‌ی خاندانی بارقه ای از روحیات خانی در کلامش متجلی می شود. آنجا که در مورد بهمن بیگی می گوید: "... هزار سوراخ رفت، هیچی نشد، این‌ها آوردند گذاشتند اصل ۴...."
هر چند در فرازی دیگر از مصاحبه می‌پذیرد که "باسوادی از خانی بهتر است"
فریدون خان پدرش سهراب خان را از محاق تاریخی بیرون می کشد و به عنوان شخصیتی واقع‌بین معرفی می‌کند. او از عقلانیت پدر، حسن تدبیر و کیاست خدیجه بی‌بی و ایثار فرخ بی‌بی و آزادگی بهمن.خان جوان می‌گوید.
آن‌قدر واقع‌بین است که حرکت بهمن به عنوان یک جوان فاقد ایدئولوژی را از قبل شکست خورده بداند. اصلاحات ارضی شاه را به شرط اجرای درست، مطلوب ارزیابی کند. فریدون خان آن‌قدر بصیرت دارد که که بهمن ‌بیگی را دخیل در ماجرای اعدام بهمن‌خان معرفی نکند. همچنین با وجود انتقاد، توفیق آموزش عشایر تحت مدیریت بهمن‌بیگی را انکار نمی‌کند.
بالاخره در ذکر مسائل پسا انقلاب نکات ناشنیده و نانوشته پیرامون کاندیداتوری خسرو خان و خان‌های جوان‌تر و فرجام کار آن‌ها دارد.
516 views20:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-05 23:28:32 نهضت جنوب: در تحرکات ایلات جنوب موسوم به "نهضت جنوب" با محوریت برادران قشقایی (که نزد برخی نویسندگان غیر قشقایی تعبیر به به غائله‌ی جنوب می‌شود)، که در اعتراض به حضور توده‌ای‌ها در کابینه‌ی قوام.السلطنه و نیز اشغال آذربایجان توسط "فرقه دموکرات آذربایجان" و دار و دسته جعفر پیشه‌وری صورت می‌گیرد، وی صراحتا به حمایت شخص قوام از این تحرکات اشاره دارد. هر چند قرائن و شواهد نیز بر این امر صراحت دارد، اما اظهارات آقای فریدون قشقایی از جایگاه یک فرد مطلع، شایسته‌ی اعتناست.
از دیگر نکات جالب و بدیع، اشاره‌ی آقای فریدون قشقایی به استرداد املاک صولت‌ها از سوی نخست وزیر وقت (تیمسار رزم آرا) بدون اطلاع شخص شاه بوده است.

محمد بهمن بیگی: در طول مصاحبه اشتیاق مصاحبه.گر برای دست یافتن به اطلاعاتی جدید راجع به سابقه‌ی سیاسی بهمن‌بیگی به چشم می‌خورد، اما اطلاعات فریدون قشقایی محدود به همان اطلاعات از قبل موجود، یعنی هواداری محمد جوان از مسلک چپ در کنار منوچهرخان(برادر فریدون) و امثال جعفر ابطحی و نیز درج مقالاتی از سوی وی در مجلات چپ است.
تنها نکته‌ی شایسته‌ی اعتنا، اشاره به جاه‌طلبی و حسادت بهمن بیگی‌ست. به باور فریدون قشقایی، بهمن‌بیگی ادعای خانی داشته است. وی با یادآوری پیشکاری محمودخان (پدر محمد) در نزد صولت‌الدوله، اشتغال محمد در بانک ملی و بعدا در اصل ۴ را ناشی از مساعی برادران قشقایی می.داند. "... هزار سوراخ رفت هیچی نشد، این‌ها آوردند گذاشتند اصل ۴ ..."
البته ایشان به میزان و نحوه‌ی ارتباط احتمالی برادران قشقایی با دست اندرکاران اصل ۴ اشاره ای نمی‌کنند. با این وجود او به رابطه‌ی خوب بهمن‌بیگی با سهرابخان اشاره دارد. او بر خلاف برخی گمانه‌زنی‌های جهت‌دار، با قاطعیت می‌گوید ، بهمن‌بیگی هیچ دخالت و مساعدتی در مرگ "بهمن خان" نداشته است. ایشان در نهایت، واقع‌بینانه به این حقیقت اعتراف می‌کنند که آموزش عشایر با وجود بهمن.بیگی عملکرد موفقی داشته است و "با سوادی" از "خان" بودن بهتر است.

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: اطلاعات او از بعد از وقوع کودتا نیز شایسته‌ی اعتناست. به روایت ایشان، خدیجه بی‌بی هنگام وقوع کودتا در سوئیس و نزد ملکی بی‌بی زندگی می‌کرده است. بعد از کودتا حساسیت حکومت بیشتر روی خسروخان جوان متمرکز و کمتر نیز متوجه شخص ناصرخان بوده است. چرا که خسروخان نسبت به شاه گردنکشی می‌کرد و ناصرخان خیلی تهاجمی نبود. ملک منصورخان به علت پای درد به سوئیس می‌رود. محمدحسین خان نیز با اجازه‌ی دولت به آمریکا رفته و سال ۱۳۳۶ بر می‌گردد. در نهایت خسرو خان یک سال بعد از کودتا، با نظارت سرلشگر عزیزی و زاهدی بسیار محترمانه از شیراز به تهران عزیمت و از آن‌جا نیز روانه‌ی تبعید به خارج از ایران می.شود.
فریدون قشقایی به انتصاب امیرقلی‌خان از سوی حکومت کودتا به عنوان ایلخان قشقایی اشاره می‌کند. به روایت وی، ایلخان جدید به تحریک اشخاصی چون محمودخان ( پدر بهمن بیگی) و بهمن بهمنی، خانه‌ی ملک منصورخان در حوالی قیر را غارت می‌کند.

بهمن‌خان: وی در ارزیابی برادرش بهمن، او را جوانی آرمانگرا و فاقد ایدئولوژی و البته طرفدار آزادی توصیف می‌کند. اشاره به همکاری ناگزیر بهمن با یاغی‌هایی چون دشتی و مسیح، اعتراف تلویحی به عدم استقبال از حرکت بهمن است. تلاش اعضای خانواده برای پایین آوردن بهمن از فراز کوه نیز شاهدی بر این مدعاست. البته گویا مرحوم خسروخان قشقایی نیز با عزیمت بهمن به ایران مخالف بوده.اند‌. راجع به نحوه‌ی تسلیم بهمن او روایت متفاوتی از روایت ایرج کشکولی عرضه می.کند. کشکولی در خاطرات خود مدعی است عطاء کشکولی برای ممانعت از تسلیم بهمن حتی دست به اسلحه می‌برد، اما به قول فریدونخان عطا و ایرج خودشان عزیمت و یادداشتی برای بهمن باقی می‌گذارند.
او نتیجه‌ی نهایی حرکت بهمن را نابودی خانواده سهراب خان ارزیابی می‌کند.

اصلاحات ارضی: ایشان نفس اصلاحات ارضی را بد نمی‌داند، اما با نحوه‌ی اجرای آن مخالف است. او قتل مهندس ملک عابدی را معلول ناشیگری او می‌داند. به باور وی علیرغم همکاری منوچهرخان در امر یافتن قاتلان ملک عابدی، حکومت این اتفاق را دستمایه‌ای برای قلع و قمع قشقایی‌ها قرار می‌دهد.
در ادامه، فریدون قشقایی میگوید نه تنها شورش‌های دهه‌ی چهل (ماجرای دشتی و مسیح و نیز حیدر و بستان) فاقد هیچ دستاوردی نبود، بلکه برخی از کلانتران نیز از آن به نفع خود بهره.برداری کردند.

خسروخان: فرازهایی از مصاحبه به وضعیت خان جوان در تبعید، منابع مالی او، فعالیت‌های سیاسی ، عزیمت به مصر (به دعوت جمال عبدالناصر) و نیز آلمان شرقی به دعوت سران حزب توده، اختصاص دارد. ایشان جزئیات بیشتری از منابع مالی خان را برای گذران زندگی بیان می‌کنند. بر این اساس خسروخان هنگام عزیمت از ایران با وثیقه قرار دادن ملک خود یک وام کلان از بانک کشاورزی اخذ می‌کند.
444 views20:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-05 23:28:32
#روزنامه_چاغداش ۴۰۱/۵/۱۵
#پروژه_تاریخ_شفاهی_چاغداش




□ *نگاهی به مصاحبه داریوش معصومی با دکتر فریدون بهادری قشقایی*
#دکتر_بابک_نادرپور



مجله‌ی چاغداش گویا دامنه‌ی فعالیت خود را تا ینگه دنیا گسترانیده است. این‌بار داریوش معصومی از ایالت کارولینای شمالی در ایالات متحده آمریکا به استمفورد نیویورک رفته است، تا با فریدون‌خان بهادری قشقایی مصاحبه کند. آقای قشقایی در این مصاحبه، خاطرات و نقطه نظرات خود را نسبت به برخی مسائل مرتبط با جریانات تاریخی و اشخاص، در قبل و بعد از انقلاب بیان کرده اند. در این نوشته ما ضمن اشاره به اهمیت مصاحبه و نکات بدیع موجود در آن، نقد احتمالی حود را نیز عرضه خواهیم کرد.
تاریخ قشقایی‌ها به ویژه از بعد از مشروطیت، بیشتر با نام خاندان صولت‌الدوله قشقایی گره خورده است. حتی زمانی هم که از بهمن قشقایی، فرزند سهراب‌خان قشقایی (خواهرزاده و داماد صولت الدوله) سخن به میان می‌آید، در نزد اغیار بیشتر به عنوان نوه‌ی دختری صولت‌الدوله و خواهرزاده‌ی محمدناصرخان و خسروخان قشقایی شناخته می‌شود. حال آنکه در ذکر افتخارات تاریخی قشقایی‌ها، "برق قلیچِ جان ستانِ سهراب خان" (جد فریدون و نیای سهراب‌خان پدر) نیز جایگاه خاص خود را دارد.
فریدون قشقایی یکی از شش پسر سهراب خان، تحصیلکرده‌ی پاریس و به روایت خودش فردی غیرسیاسی‌ست که به تناوب در سازمان‌های مختلف کشوری خدمت کرده است. آخرین مسئولیت وی سرپرست مدرسه عالی کشاورزی در دانشگاه همدان (قبل از انقلاب) بوده است. البته خود وی و خانواده پدری اش نیز به خاطر خویشاوندی با صولت‌ها و نیز جریان بهمن قشقایی (برادر فریدون) متحمل هزینه‌های گزافی می‌شوند.
در نگاه اول چنین می‌نماید که بیانات مصاحبه شونده از انسجام لازم برخوردار نیست، چرا که تقدم و تاخر تاریخی در ذکر رخدادها رعایت نمی‌شود. اما در ادامه و به تدریج تا حدودی انسجام نسبی خود را باز می‌یابد.
همه‌ی ما با روایت‌های مختلف تاریخ قشقایی تا حدودی آشنایی داریم، و در مواردی این روایت‌های مرسوم در بیان فریدون قشقایی نیز بازتاب می‌یابد. در این‌جا تلاش ما بر این است که در اشاره به یک جریان تاریخی و یا یک شخصیت، نکات جدید مستور در مصاحبه را از لابلای آن استخراج کنیم.
فریدون قشقایی در مصاحبه، نقبی به زمان گذشته می‌زند و با یادآوری اختلاف میان صولت.الدوله و سردار احتشام (برادر ناتنی صولت) در نحوه‌ی مواجهه با حکومت وقت و دولت انگلستان به دستگیری سردار توسط قبادخان (از سران یکی از ایلات بویراحمد) اشاره می‌کند. قبادخان با تایید ضمنی صولت‌الدوله، سردار احتشام را آزاد و او به ایل بختیاری پناهنده می‌شود.
یک موضوع دیگر، عدم حمایت صولت‌الدوله از انتقال سلطنت از احمد شاه به رضاخان در مجلس پنجم است. حال آنکه صولت‌الدوله از بعد از کودتای ۱۲۹۹ همواره از رضاخان حمایت می‌کرده است. چه بسا یک دلیل خشم و غصب رضاشاه نسبت به صولت‌الدوله که منجر به زندانی شدن و مرگ وی می‌گردد، ریشه در این امر داشته است. موضوع آجودانی ناصرخان در نزد رضاشاه نیز کمتر در تاریخ قشقایی بازتاب داشته است. به نظر می‌رسد این نوعی گروگانگیری محترمانه به سبک و سیاق حاکمان ایالتی زمان قاجار بوده باشد.
وی همچنین با اشاره به تبعید ناصرخان به دره‌گز و علت بازگشت وی به تهران و خرید ملک از آدران در نزدیکی شهریار، به نکته‌ی جدیدی اشاره می‌کند. این عزیمت ناشی از اختلاف با پاکروان (بعدا تیمسار ) صاحب منصب خراسان با وی بوده است. گویا پاکروان مایل به وصلت پسرش با دختر خان بوده که با مخالفت خان مواجه شده بوده است.

سهراب خان قشقایی (پدر) : فریدون قشقایی در مصاحبه، یک شخصیت عقلانی از پدرش ترسیم می‌کند. سهراب‌خان هم به جرم اینکه داماد صولت‌الدوله است، وادار به ترک فارس و روانه‌ی تبعید می‌شود. وی بنا به اجبار دولت، زمین‌های خود را به دولت می‌فروشد و البته زمین معوض در کلات نادری به وی واگذار می‌شود. پس از شهریور ۱۳۲۰، سهراب‌خان بر خلاف صولت.ها رغبتی به جنگ با حکومت جدید در شرایط اشغال کشور، نشان نمی‌دهد و آن را به زیان قشقایی‌ها ارزیابی می‌کند. شاید به واسطه‌ی همین روحیه‌ی بیطرفی‌ست که با اصرار و اجبار حکومتی‌ها به تناوب از سوی آن.ها، واسطه‌ی صلح میان حکومت و برادران قشقایی می‌گردد. در مواردی این وساطت مفید فایده می‌افتد و آرامش به خطه فارس بر می‌گردد و امتیازاتی نظیر انتصاب خسروخان به فرمانداری فیروزآباد و انتخاب محمدحسینخان به نمایندگی دوره چهاردهم شورای ملی نصیب قشقایی‌ها می‌گردد.
یک نکته‌ی ظریف دیگر، آینده‌نگری خدیجه بی‌بی، بانوی سیاستمدار و زیرک، دایر بر دفن دو خمره‌ی طلا در خانه‌ی فیروز آباد است، که در ایام دربه‌دری ناشی از زد و خورد با حکومت مورد استفاده قرار می‌گرفته است.
441 views20:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 19:22:09
#رادیو_ چاغداش ۴۰۱/۵/۱۲
#،پروژه_تاریخ_شفاهی_چاغداش

□گفت‌وگوی داریوش‌ معصومی با دکتر فریدون بهادری قشقایی

*بخش هفدهم(پایانی):
_پیام همبستگی،
_قشقایی جدید بسازید،
_و ...

*بخش تکمیلی و چند پرسش در روزهای آینده منتشر می‌شود.
چنانچه نقدی بر این گفت‌وگو و یا پرسشی از آقای دکتر فریدون بهادری دارید، با ما در میان بگذارید.

@chaghdash_q

‌‏
489 viewsedited  16:22
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 20:38:51
609 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 20:38:33 اورگیم بیستون اولدو
جیگریم غرق خون اولدو 
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
گندم یک‌من دو تومانا
بیرینج یک من سه تومانا
هدچکس رحم ائیله‌مز منه
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
ذوغال اولدو بئش قیرانی 
اودون اولدو دؤرد قیرانی 
رحم و مورووتلر هانی؟
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
مخلوق چوخو گدا اولدو
عئیش ائدنلر عازا اولدو 
اؤز مرگینه ریضا اولدو 
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
خودا رحم ائت بو ایرانا 
وطن اولوبدور ویرانا
به پا اولدو گداخانا
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
خلایق بی‌هواس اولدو
گاهی فکر لباس اولدو 
تمامن بی‌اساس اولدو 
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
ایرانینگ بؤیوگ‌تری اؤلدو
گون به گون بتر اولدو 
بو دونیا پرخطر اولدو
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
میللت ایشی فغان اولدو 
فغان و الامان اولدو 
چاهی یازده تومان اولدو
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان


@chaghdash_q
559 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 20:38:33 در آن ایام که امکانات آموزشی محدود به مکتبخانه‌ها بود و تحصیل زنان قدغن بود, وی به اتفاق دختر قوام از آموزش معلم‌ خصوصی و سرخانه برخوردار بوده‌اند.
بلقیس‌خانم که خاندان پدری‌اش از طبق‌ی تجار بودند, در کودکی در رفاه و آسایش تمام بزرگ می‌شود, چنانچه پدرش برای او آموزگاران سر خانه استخدام کرده بوده است. بعد از ازدواج با مهدی‌خان در فصول بهار و تابستان به حسن‌آباد سرحد چهاردانگه می‌رفته‌اند که این مسافرت‌ها در شعر او متجلی شده و گاهی به تلخی و گزندگی از این روزگار یاد می‌کند. بلقیس‌خانم به زبان‌های فارسی و ترکی سخن می‌گفت و می‌نوشت. هیچ‌گاه لباس شهری نپوشید و همیشه رخت قشقایی به تن داشت. 
وی حافظه‌ای قوی در شعر داشت و در برنامه‌های مشاعره هیچ کس حریف او نبود. با این‌که از خاندان ثروتمندی بود, اما زنی درویش مسلک بود. در ایام کهولت, اسبابی مختصر مثل یک پنکه, رادیو, چراغ سه شعله, کتاب و قلم و دوات, یکی دو قالی و پشتی ملزومات اتاق مختصر او بود. زنی متدین و اهل طاعات و عبادات بود و با قرآن خیلی مونس بود. عشق عمیقی هم به حافظ داشت و دیوانش را از بر بود. 
یک دفتر شعر با خط خودشان از ایشان باقی مانده است. در این دفتر علاوه بر شعرهای تعلیمی, موضوع جوانی و پیری, فقر مردم و گرانی و پریشانی ملت, به موضوع‌های تاریخی نیز اشاره می‌کند زبانی تند و تیز و تلخ دارد و از نقد زمانه و مردم روزگار ابایی ندارد. به نظر می‌آید نسبت به پهلوی‌ها یک سمپاتی داشته و نسبت به حوادث ایلی نگاهی منتقدانه دارد. به گفته‌ی کارشناسان ادبیات, شعر خانم بلقیس از منظر فوت و فن شاعری چندان قوی نیست, ولی می‌تواند به عنوان یک منبع برای شناخت وضعیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زمانه و حوادثی مثل حجاب, تبعید رضاشاه, بهائیّت, حوادث قشقایی و غیره باشد. 
در زیر به عنوان برخی از شعرها با موضوع‌های تاریخی و اجتماعی اشاره می‌کنم: 
_از جهت ملت در سال ۱۳۲۲ از ناراحتی ملت که چگونه روزگار آن‌ها به سختی می‌گذشت.
_ایضا در سال ۱۳۲۲ از جهت ملت بیچاره که آن‌ها را چگونه جیره‌بندی نمودند.
_چند کلمه از بابت اشخاصیکه خودشانرا گرفتار تریاک کشیدن می‌کنند گفته شده.
_۴۰/۹/۲۲ چند کلمه بیت جهت سینما رفتن مردم گفته شده. 
_در سال ۱۳۳۳ در حسن‌آباد چهاردانگه سم‌پاشی نمودند، موشهای‌ دُم کُل فراوان شد و بی اندازه خسارت به دهات رسانید. 
_در سنه ۲۳ شمسی در شهرآشوب سرحد چهاردانگه دزد بویراحمدی یک دسته به ده هجوم آوردند و خوشبختانه شکست دادند اهل شهر آشوب. 
در سال ۱۳۲۱ از خرابی ملت که چگونه به مردم روزگار سخت گذشت و چند کلمه به زبان ترکی گفته شده است. 
_چند کلمه از بی‌وفایی دنیا به زبان ترکی.
_در سال ۱۳۳۰ در حسن آباد جر و دعوا نمودند, میرزا آقا پسر حاجی‌ امرالله با آقای مهدیخان.
_ایضا از جهت ملت بیچاره چند کلمه بیت گفته شده در تاریخ ۱۳۲۳ شمسی البته همان سالی‌که شاه را خارجی‌ها برده بودند و چند صفحه از جهت ملت گفته که چگونه مردم در مذلت و پریشانی بودند:
واحسرتا هر روزه بدتر هستیم 
زار و پریشان, بی‌بزرگ‌تر هستیم
در بند خوک و گرگ و عنتر هستیم
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
از یک طرف قحطی نان, از یک طرف کوپون شد
فقیر و زار و بی‌نوا از گشنگی بی‌جون شد
از فکر و از خیال دل ما خون شد 
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
گاهی اسیر روس و آلمان گشتیم
گاهی به فکر لقمه‌ی نان گشتیم
ز اوضاع این دوره پریشان گشتیم 
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
ارزانی از قند و نبات ما کو 
روزه, نماز, خمس و زکات ما کو؟
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
ای ملت ایرانی بیچاره!
از ظلمِ ناکس گشته آواره
گشتی اسیر گرگ, شدی صد پاره
‌از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
از بین رفت این ملت ایرانی 
کارها بگردید ذلت و ویرانی 
ای اهل ملت تا به کی گریانی؟ 
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست
این دوره هیچ دوره‌ی مسلمانی نیست.
خانه خراب گشتیم و سامانی نیست 
قوّت برفت و در بدن جانی نیست
از هیچ طرف راه نجات ما نیست 
امیدی از بهر حیات ما نیست.»

در پایان چند بند از یک شعر ترکی:
ایضا چند بیت ترکی در سال ۱۳۲۱ از خرابی ملت گفته:
ایران میللتی بی‌کس‌دیر
عنانی دستِ ناکس‌دیر
تمامن قوررو قفس‌دیر
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
خرابه بو وطن اولدو
یاغ ایگیرمی تومن اولدو
قند یک‌من شصت تومن اولدو 
آمان فریاد بو دوورادان 
میللت گئدیبدیر آرادان
جینسلر واری کوپون اولدو 
468 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 20:38:33
چاغداش ۴۰۱/۵/۹

□ *بلقیس خاتون, شاعره‌ی ابیوردی*
(به بهانه‌ی سیلاب مرداد ۴۰۱ )
#داریوش_معصومی

یک شعر در این روزهای پر باران در فضای مجازی منتشر شد از خانم بلقیس عبداللهی که به یک باران ۱۵ روزه‌ی تابستانی در منطقه‌ی سرحد چهاردانگه اشاره می‌کرد. چون نام و هویت شاعر مورد کنجکاوی مخاطبان واقع شد, و از آن‌جا که بلقیس خاتون مادر بزرگ این‌جانب است, چند خط در باره‌ی ایشان می‌نویسم. 
خانم بلقیس عبداللهی دختر حاج آقای خوشنویس, از معاریف ابیوردی شیراز هستند. ایشان خواهرزاده‌ی حاج شیخ علی ابیوردی, از علمای بنام شیراز, و همچنین نصرالله‌خان قهرمانی, معین دفتر (منشی صولت‌الدوله) هستند. مظفرخان قهرمانی مولف کتاب‌های «تاریخ وقایع عشایری ایل قشقایی» و «از باورد خراسان تا ابیورد فارس» فرزند زنده‌یاد نصرالله‌خان هستند, که پدر و پسر مردانی فاضل و صاحب خط و ربط بوده و منشی ایلخان‌های قشقایی صولت‌الدوله و ناصرخان بوده‌اند. 
ابیوردی‌ها که در قشقایی به بولوردی معروف هستند, به قول مظفرخان قهرمانی در کتاب تاریخ وقایع عشایری، از مهاجران ترکستان شرقی و خراسان هستند که به منطقه‌ی فارس آمده و برخی به عنوان ابیوردی‌های خاکی در مناطق حسن آباد سرحد چهاردانگه صاحب ملک و زمین شده, و در روستای حسن‌آباد, لاله‌گون و روستاهای اطراف ساکن می‌شوند. 
گروه دیگر مهاجران ابیورد خراسان, که به ابیوردی‌های بادی موسوم می‌شوند, کم کم به ایل قشقایی پیوسته و جذب طایفه‌های ششبلوکی(بلوردی سلمانی و بولوردی بادی), کشکولی(تیره‌های سلمانی, اژدهاکش, تمبوئی, چغاخوری, گردانی و کمندی, به نقل از مظفر قهرمانی) و دره‌شوری می‌شوند. 
مظفرخان قهرمانی می‌نویسد «چون روسای ابیوردی اکثرا به خدمت نظام و توپخانه وارد و به زندگی شهر علاقه‌مند شده‌اند, متدرجّا ایل را ترک و ایلات و تیره‌های چادرنشین‌ ابیوردی سرپرست مستقیمی نداشته, لذا در دوران سلطنت رضاشاه و زمانی که سرلشکر حبیب الله شیبانی, فرمانده کل قوای جنوب بود, امور انتظامی تیره‌های ابیوردی را نیز ضمیمه‌ی ایل قشقایی به عهده آقای ملک‌منصورخان قشقایی, ایلخانی وقت محول نمود. سردار عشایر صولت‌الدوله امور طوایف ابیوردی را چه از لحاظ سرپرستی و چه از حیث وصول مالیات  به عهده‌ی مرحوم میرزا نصرالله‌خان قهرمانی معین دفتر مستوفی و منشی خود که از نواده‌های حاج قهرمان‌خان ایلخانی ابیوردی برگزار نمود تا موقعی که معین دفتر به حکم رضاشاه به تهران تبعید گردید این وضعیت ادامه داشت. بعد از آن دیگر چون تیره‌های ابیوردی بی سرپرست شدند, دولت مالیات آن‌ها را جزو جمع تیره‌های کشکولی نمود که این الحاق همچنان باقی ماند و خلق‌الله تیره‌های ابیوردی را هم به نام کشکولی می‌شناسند.»(تاریخ وقایع عشایری,ص۲۳۳).
ابیوردی‌های خاکی روستای ابیوردی را در حومه ی شیراز بنا می‌گذراند. در فصل بهار و تابستان، هم برای جمع‌آوری محصول و هم سپری کردن تعطیلات به منطقه‌ی حسن‌آباد می‌رفتند. هنوز هم در این مناطق دارای املاک هستند. 
جهانشاهی, کریم‌آقایی, عبدالهی, ابیوردی, قهرمانی, خوبیاری از جمله فامیل‌های این خاندان هستند. شیخ علی ابیوردی از علمای شیراز,  شاهرضا ابیوردی ملقب به قوام دفتر(منشی صولت‌الدوله), نصرالله‌خان قهرمانی ملقب به معین دفتر(منشی صولت‌الدوله و ناصرخان), مظفرخان قهرمانی(منشی ناصرخان), سرهنگ نوازالله جهانشاهی (نماینده مردم شیراز در آخرین دور مجلس شورای ملی), دکتر قهرمان قهرمانی فرزند معین دفتر(دیپلمات ایران در کانادا و اروپا, در دوره‌ی پهلوی), دکتر محمودخان قهرمانی پزشک برجسته و شاغل در بیمارستان‌های پنسلوانیای آمریکا.). احمدعلیخان قهرمانی استاد ویلون و مدرس زبان انگلیسی), داوودخان عبداللهی کارمند بانک کشاورزی و رابط مالی خسروخان قشقایی در مسئله‌ی اردو که در پاریس در گذشت، از مشاهیر و معارف این خاندان هستند.
ابیوردی‌های شیراز سابقه‌ی وصلت با قشقایی‌ها را از همان ایام داشته‌اند. در دوران نزدیک به ما شاهرضا ابیوردی ملقب به قوام دفتر که از منشیان صولت الدوله بود, دختر خود ساراخاتون را به عقد مختارخان گرگین‌پور در آورد. ساراخاتون همان زنی‌ست که گردنه‌ی امامزاده اسماعیل حد فاصل روستای امامزاده اسماعیل تا مرزهای بلوکات سرحد چهاردانگه را جاده کشی و بنا نهاد که لوح تاریخ و تاسیس آن هم اکنون در گردنه‌ی مزبور موجود است. همچنین پروین, همسر دوم حاج امان دوست‌محمدلو(پدر این‌جانب) دختر خانم بلقیس عبداللهی‌ست. 
بلقیس خانم, در سال ۱۲۹۲ خورشیدی‌ در محله‌ی سنگ سیاه (در دروازه کازرون) به دنیا آمد. نزد مرحوم حکمت(بنیانگذار مدرسه‌ی حکمت) درس‌های مقدماتی و چهار سال در نزد خانم گوهر زمان, زبان انگلیسی را فرا گرفت. وی در سال ۱۳۷۰ به رحمت خدا رفت. بلقیس خاتون زنی فاضل, هنرمند, خوشنویس, و شاعر بود و زبان انگلیسی را هم در یک حد مقبول می‌دانسته است.
406 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 20:18:08
392 views17:18
باز کردن / نظر دهید